24 آبان 1393, 14:4
كلمات كليدي : تقسيم كار، اميل دوركيم، آدام اسميت، همبستگي مكانيكي، همبستگي ارگانيكي
نویسنده : سمانه خالدی
تقسیم کار یکی از مفاهیمی است که مورد کاربرد جامعهشناسان بوده است و عمدتاً امیل دورکیم (Emile Durkheim: 1858-1917)، در کتابی با همین عنوان به آن پرداخته است. «پیش از او یکی از اقتصاددانان قرن هجدهم به نام آدام اسمیت (Adam Smith: 1723-1790) در اثرش بهنام "رسالهای در باب ثروت ملل" تقسیم کار را نخستینبار تشریح کرد. وی این اصطلاح را در اشاره به تخصصیشدن فراگرد تولید که از شاخهشدنهای کار و درآمد بهصورت تقسیمات کوچک و فرعی ناشی میشود و شاخههای محدودتر و فرعی کار بهطور جداگانه بهوسیله کارگران مختلف انجام میشود، بهکار برده است.»[1]
دورکیم خود، معتقد است که ایده تقسیم کار را از آگوست کنت (1857-Auguste Comte: 1798 ) و سنسیمون (1825-Saint Simon: 1760)، گرفته است «وی در کتاب تقسیم کار، هفده بار به نویسنده درسهایی درباره فلسفه اثباتی ارجاع میکند و با تأکید، یادآور شده که کنت تشخیص داده بود که تقسیم کار، سرچشمه همبستگی اجتماعی است و یکپارچگیای که تقسیم کار میان افراد متقابلا وابسته، ایجاد میکند، تا اندازهای از کنت و سن سیمون مایه گرفته است».[2]
در جامعهشناسی مارکس (1883-1818 :Karl Heinrich Marx) نیز سخن از تقسیم کار اجتماعی به میان آمده و مراد وی از آن، تشریح ویژگیهای فرایند تمایزیابی و تخصصی شدن کارهای گوناگون و مشاغل ضروری، در جریان مطلوب جامعهای است که هر روز پیچیدهتر میشود. «مارکس معتقد بود، که تقسیم کار در جامعه سرمایهداری، تمام جنبههای جالب و خلّاق کار را نابود کرده و فقط اعمال مرارتبار و تکراری را بر جای گذاشته است. وی در نوشتههای بعدی خود اظهار نظر کرده است، که تقسیم تکنیکی کار در هر جامعه صنعتی مورد نیاز است؛ بهطوری که حتی در شرایط سوسیالیسم و بعد از لغو مالکیت خصوصی و نابرابری هم ادامه خواهد داشت.»[3] آگوست کنت نیز پیش از مارکس، جنبههای منفی تقسیم کار در جامعه را مورد تأکید قرار داده و معتقد بود که تقسیم کار، سبب ایجاد شکاف و تفرقه در جامعه میشود.
از نظر امیل دورکیم که در کتاب تقسیم کار اجتماعی (1893) او منعکس است، هرچه جمعیت جوامع بیشتر شود، تقاضای مردم برای استفاده از منابع طبیعی بیشتر میشود. این امر محرّک رشد و توسعه روشهای تولیدات مادی و خدمات میشود.
هر جامعه همزمان با رشد جمعیت و افزایش تراکم جمعیت آن، به سوی ماشینیشدن و تراکم نیرو و سرمایه، حرکت میکند؛ در نتیجه تقسیم کار برحسب تخصص و توانایی افراد، شکل میگیرد. از نظر دورکیم، تقسیم کار، اشاره بر آن دارد، که شغلها، براساس تخصص و توانایی افراد تقسیم و به هر فرد، وظیفهای محول میشود؛ تا محصولات مورد نیاز جامعه را تولید کند. هرچه جمعیت یک جامعه رشد بیشتری کرده و تراکم جمعیتی آن بیشتر شود، آن جامعه، مکانیزهتر شده و از آنرو تقسیم کار، پیچیدهتر میشود. بنابراین نمود تقسیم کار اجتماعی از دیدگاه جامعهشناسان، با تبیین آن از دیدگاه اقتصاددانان، فرق دارد.
تقسیم کار اجتماعی، نوعی ساختپذیری تمامی جامعه است، که تقسیم کار فنی یا اقتصادی، مظهری بیش از آن نیست. اما از نظر جامعهشناسی چون دورکیم، تقسیم کار، یک امر اخلاقی هم است و بیش از پیش در جوامع، به شرط اساسی همبستگی اجتماعی، تبدیل میشود.[4]
به موازات پیشرفت و تکامل جوامع، پیوندهای فرد با خانواده، با سرزمین پدری، با سنن بازمانده از گذشته و با عادات جمعی گروه، سستتر میشود. فرد، که تحرک بیشتری یافته، آسانتر میتواند محیط خود را تغییر دهد، بستگان خویش را ترک گوید و زندگی مستقلی در پیش گیرد و در شکل دادن به اندیشهها و احساسات خویش سهم بیشتری داشته باشد و از آن جا که وجدانهای فردی متراکمتر، هوش بشری غنیتر و فعالیت، متنوعتر میشود، برای آن که اخلاقیات ثابت بماند، یعنی فرد، با نیرویی برابر نیروی گذشته همبستگی خود را با گروه حفظ کند، لازم است، پیوندهای فرد با گروه نیرومندتر و متعددتر شوند.
از اینرو، دورکیم در بحث تقسیم کار، دو نوع همبستگی مکانیکی و ارگانیکی را از هم تفکیک میکند.
همبستگی مکانیکی، همبستگی از راه همانندی بوده و افراد جامعه، با هم تفاوت زیادی ندارند، و اجتماع واحدیاند و احساسات واحدی دارند. جامعه از آنرو منسجم است که تمایز اجتماعی پیدا نکرده است.
همبستگی ارگانیکی که خاص جوامع جدید است، همبستگیای است که در نتیجهی تمایز اجتماعی افراد از هم، بیان میشود؛ زیرا افراد را در قیاس با اندامهای موجود زنده، بررسی میکند و معتقد است اندامها، گرچه هرکدام وظیفه خاصی دارند و همانند هم نیستند، اما همگی آنها برای حیات موجود زنده لازم است.[5] بنابراین از نظر دورکیم، عامل اصلی پیوند در جامعه نوین؛ که بهخاطر پیچیدگیهایش قدرت وجدان جمعی کاهش یافته است، تقسیم کار اجتماعی پیچیده است. بهطور خلاصه، از نظر دورکیم «تقسیم کار، نمودی اجتماعی است و چیزی نیست جز ترکیبی از "حجم جامعه"، "تراکم مادی" و "تراکم اخلاقی جامعه". حجم جامعه، همان تعداد افرادی است که به یک اجتماع معین، تعلق دارند. تراکم مادی، عبارت است از تعداد افراد، در رابطه با سطح معین خاک. تراکم اخلاقی، عبارت است از شدت ارتباطها و مبادلات بین افراد.»[6] بهطور کلی، دورکیم، احساس میکرد که تقسیم کار نوین آسیبهای اجتماعی گوناگونی را نیز به ارمغان میآورد. به عبارت دیگر، اینگونه تقسیم کار، برای باهم نگهداشتن افراد جامعه، روش چندان کارآمدی نیست.»[7]
برخی از مردمشناسان و جامعهشناسان بعدی، مانند مالینفسکی (Bronislaw Malinowski: 1884-1942)، لوی اشترواس (2009-Claude Levi Strauss: 1908) و مرداک (حاضر-1931 :Keith Rupert Murdoch)، مفهوم تقسیم کار را بسط دادهاند؛ بهعنوان مثال تقسیم کار بر مبنای جنسیّت و تفکیک فعالیتها و نقشها بین مردان و زنان را نیز مطرح کردهاند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان