24 فروردین 1396, 0:8
حتما براي شما هم اينگونه پيش آمده كه در مقطعي از دوران زندگي خود تحت تاثير چيزي قرار گرفته باشيد كه در اثر آن تصميم جدي به انجام عمل خاصي گرفته باشيد، مثلا در مدت خاصي خود را مقيد به نماز اول وقت يا دادن صدقه روزانه و... كردهايد ولي بعد از مدتي از اين تقيد و پايبندي بيرون آمده باشيد و باز مثل قبل به زندگي خودتان ادامه دادهايد. در اين نوشته قصد دارم به اين مطلب بپردازم كه انسان براي مقيد نمودن خود به امري يا به عبارت ديگر تربيت خود به واسطه انجام آن عمل، آيا نياز به استمرار دارد يا اينكه به صورت مقطعي هم امكان تاثيرپذيري وجود دارد؟ خداوند در سوره «معارج» وقتي خصوصيات كساني كه از حرص و بخل به دور هستند را بيان ميكند، ميفرمايند: «همان كسانى كه بر نمازشان پايدارى مىكنند.» [معارج/ 23] اين دسته از افراد كساني هستند كه بر نمازهاي خود مداومت دارند. نكته قابل توجه اين است كه نميفرمايد: «يحافظون» بلكه ميفرمايد «دايمون». تفاوت اين دو كلمه در اين است كه «يحافظون» با توجه به روايات به معناي نمازهاي واجب و يوميه است ولي منظور از كلمه «دايمون» نوافل را شامل ميشود. از امام باقر (ع) نقل شده كه فرمود: «اين آيه اشاره به نافله است، و آيه والذِين هُمْ على صلاتِهِمْ يحافِظُون ناظر به نماز فريضه»[1]البته اين تفاوت ممكن است از اينجا باشد كه تعبير به محافظت مناسب نمازهاى واجب است كه دقيقا آنها را بايد در وقتهاى معين انجام داد، اما تعبير به تداوم، مناسب نمازهاى مستحب است، چرا كه انسان مىتواند آنها را انجام دهد و گاه ترك كند [2]. در بيان اهميت مداومت حضرت رسول (ص) میفرماید: « محبوبترين اعمال نزد خدا چيزى است كه مداومت داشته باشد، هر چند كم باشد.» [3] و اما در آيه بعد نيز در ادامه ذكر خصوصيات اين دسته ميفرمايند: « و همانان كه در اموالشان حقّى معلوم است.» [معارج / 24] در اين آيه با توجه به قرائن، از جمله آيه قبل، فهميده ميشود كه مراد از انفاق در اينجا، انفاق واجب، چون زكات و خمس نيست؛ بلكه در اينجا منظور اين است كه اين دسته از افراد در مال و اموال خود مقداري را به صورت دائم به نيازمندان اختصاص دادهاند به اين صورت كه مثلاً روزانه يا هفتگي يا ماهانه يا سالانه مقداري از مال خود را به نيازمندان ميدهند. يعني افراد با وجود اينكه حقوق واجب خويش را انجام ميدهند، يك سري حقوق ديگر هم بر خود واجب ميكنند. به عبارت ديگر، علاوه بر حقوق واجب الهي، حقي را نيز خودشان براي رسيدن به كمال انساني بر گردن ميگيرند. اگرچه با توجه به آيات قرآن[4] انسان موجودي به ذاته حريص است ولي اين دسته در مقابل اين صفت رذيله به مقابله ميپردازند، تا بتوانند به كمال انساني دست يابند. البته مسلم است كه اداي همان حقوق واجب الهي در تربيت انسان نقش بسزايي دارد تا آنجا كه قرآن در اين باره ميفرمايد: «از اموال آنان صدقهاى بگير تا به وسيله آن پاك و پاكيزهشان سازى، و برايشان دعا كن، زيرا دعاى تو براى آنان آرامشى است و خدا شنواى داناست.» [توبه /103] نتيجه آنكه، با دقت در آيات و روايت ذكر شده به اين نتيجه ميرسيم كه براي تربيت روح و روان خويش و براي رسيدن به مقامات والاي معنوي، ميبايست علاوه بر مداومت و استمرار بر انجام واجبات الهي در انجام مستحبات نيز راه تداوم را در پيش بگيريم.
[1] نور الثقلين، ج 5، ص 416.
[2] تفسير نمونه / ج 25/ص 31.
[3] المعجم المفهرس لالفاظ الحديث جلد 2 صفحه 160 (ماده دوام)
[4] «إِن الْإِنْسان خُلِق هلُوعًا؛ همانا انسان حريص آفريده شده است». [معارج/19]
قرآن کریم می فرماید: ولکنّ البرّ من اتّقی و أتوا البیوت من ابوابها (سوره بقره،آیه 189)؛ هرگاه می خواهید وارد خانه ای بشوید از درب های مختلف آن خانه وارد شوید. این دستورالعمل در ابتدا خیلی ساده و کوچک به نظر می رسد،زیرا این موضوع طبیعی است که هر کس برای ورود به محوطه ای از قبیل یک خانه مسکونی یا اداره، باید از در داخل شود نه از دیوار. اما این آیه قرآن در واقع یک قاعده و اصل کلی را متذکر می شود. اساسا انسان باید توجه داشته باشد زندگی و خوشبختی نیز مانند یک محل و یک ساختمان درهایی دارد و انسان باید اولا درهای آن را بشناسد و راه ورود آن را بیابد و ثانیا خود را عادت دهد که همیشه از راه درست و صحیح وارد زندگی شود. شناخت صحیح ورود به در سعادت زندگی،چشم بصیرت می خواهد تا انسان در پشت دیوار و حصار زندگی معطل و متحیر نماند و عمر خود را با بیراهه هدر ندهد. پیامبران الهی به همراه کتابهای آسمانی آمده اند که به ما راه درست زندگی کردن و یا به تعبیری دیگر در ورود به زندگی و خوشبختی و سعادت را نشان دهند و آمده اند که به بشریت بفهمانند که بدی و بدکاری و هوسبازی و دروغ و خیانت و منفعت پرستی و کینه توزی و خودپرستی طریق رسیدن به زندگی سالم،سعادت و آرامش و رضایت خاطر نیست. بلکه نیکی و نیکوکاری،راستی و درستی و استحکام اخلاقی و خیرخواهی و مهربانی و عمل به معنویات و مقدسات است که باعث آرامش و رضایت خاطر و سعادت انسان در زندگی دنیوی و اخروی می شود. در حدیث است که:خداوند خوشبختی و آسایش را در دو چیز قرار داده:یقین و رضایت خاطر ـ و ناراحتی و رنج را نیز در دو چیز قرار داده:تردید و خشم. یقین همان ایمان محکم و پا برجاست به اینکه جهان مدیر و مدبری دارد حکیم می باشد و آنچه انبیاء به عنوان بشارت و انذار گفته اند یعنی نسبت به نیکوکاری نوید داده اند و نسبت به بدکاری اعلام خطر کرده اند،همه اش راست و درست است و دیر یا زود واقع می گردد،هر کسی به سزای عمل خود چه نیک و چه بد و چه بزرگ و کوچک خواهد رسید. در واقع آرامش و رضایت خاطر بدان معناست که انسان از اینکه دین خود را نسبت به خلق خدا ادا کرده است خوشحال و خوشنود باشد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان