كلمات كليدي : تحرك اجتماعي، جامعه باز، جامعه نيمه باز، جامعه بسته، جامعه كاستي
نویسنده : سمانه خالدی , فاطمه فريدوني
بحث جوامع باز و بسته در ارتباط با اصطلاح و مفهوم دیگری به نام "تحرک اجتماعی" مطرح میشود لذا لازم است ابتداء اجمالا به تبیین این اصطلاح بپردازیم و سپس به توضیح و مباحث مطرح پیرامون جامعه باز و بسته روی آوریم:
تحرک اجتماعی و انواع آن
تحرک اجتماعی (Social Mobility) به طور کلی گذر افراد است از یک گروه به گروه دیگر، و پدیده دگرگونی در پایگاه اجتماعی یک گروه یا یک شخص و دستیابی آنان به شرایط و اوضاع و نقشهایی دیگر را میرساند.[1] تحرک اجتماعی در جوامع مختلف از لحاظ چگونگی وضعیت انتقال از پایگاه اجتماعی به پایگاه اجتماعی دیگر تفاوت دارد.[2] جامعهشناسان چهار نوع تحرک را مشخص کردهاند:
1- تحرک عمودی؛ به معنای انتقال از یک پایگاه اجتماعی به پایگاه اجتماعی ناهمانند و متفاوت با پایگاه اجتماعی قبلی. بدین ترتیب تحرک اجتماعی عمودی دو شکل پیدا میکند: یا شکل صعودی دارد که در آن فرد از یک پایگاه اجتماعی به پایگاه اجتماعی بالاتر میرود و یا شکل نزولی دارد که به پایگاه اجتماعی پایینتری نزول مینماید.[3] افرادی که دارایی، درآمد یا پایگاه اجتماعی کسب میکنند دارای تحرک صعودی هستند در حالیکه کسانی که در جهت عکس آن حرکت میکنند دارای تحرک نزولی هستند.[4]
2- تحرک افقی؛ عبارت از انتقال فرد از یک پایگاه اجتماعی به پایگاه اجتماعی دیگر در همان سطح است.
3- تحرک میاننسلی؛ نوعی تحرک اجتماعی است که از نسلی به نسل دیگر رخ میدهد.
4- تحرک درون نسلی؛ عبارت از تغییر یا تغییراتی است که در پایگاه اجتماعی یک فرد یا گروه در همان نسل رخ میدهد.[5]
انواع جوامع
در بعضی از جامعهها امکان تحرک اجتماعی میسر است، و پارهای از جامعهها از این حیث وضعیتی دشوار دارند. بنابراین جامعه را بر اساس امکان و عدم امکان تحرک اجتماعی میتوان به چهار نوع تقسیم کرد که عبارتاند از:
1- جامعه باز (Open Society) یا نظام طبقهای باز (Open Class System)؛[6] جامعه باز اصطلاحاً به جامعهای اطلاق میشود که تحرّک اجتماعی در آن بهسهولت انجام میگیرد و افراد میتوانند با استفاده از امکانات موجود، پایگاههای اجتماعی خود را تغییر دهند و به پایگاه اجتماعی دیگر انتقال یابند.[7] به عبارت دیگر در جامعه باز، برای افراد و گروهها فرصت تحرک اجتماعی صعودی وجود دارد. در این نوع جامعه، پایگاه اجتماعی فرد، اکتسابی (محقق) است.[8] بنابراین میزان تحرک عمودی در جامعه یکی از شاخصهای عمده باز بودن آن جامعه بوده و نشان میدهد تا چه اندازه افراد بااستعداد که در قشرهای پایینتر متولد میشوند میتوانند از نردبان اجتماعی- اقتصادی بالا بروند.[9]
هرچند ظاهراً شرایط تبدیل پایگاه اجتماعی در این نوع جامعهها به آسانی صورت میگیرد، ولی ناگفته پیداست که در این نوع جامعهها که از نوع صنعتی بهشمار میروند، بهدلیل وجود موانع و دشواریهای غیرمستقیم، همه افراد از چنان امکاناتی برخوردار نیستند، که بتوانند بهسهولت پایگاه اجتماعی خود را تغییر دهند. با وجود این، جامعههای صنعتی بهعنوان جامعه باز نامیده میشوند؛ که بیش از هر جامعه دیگر امکان تحرّک اجتماعی در آن وجود دارد. در یک جامعه باز، بیگمان نابرابریهایی وجود دارند؛ ولی افرادش دستکم از امکان تحرّک به یک طبقه اجتماعی بالاتر برخوردارند.[10]
باید یادآور شد که یک جامعه حقیقتا باز یک نوع آرمانی است و تنها در نظریه وجود دارد. در یک نظام اجتماعی باز، افراد با نشان دادن دستاوردها و شایستگیهایشان از پایگاه منزلتی معینی برخوردار میشوند.[11]
زیانهای زندگی در جامعه باز
یک جامعه باز هرچند که فرصت تحرک اجتماعی را برای افراد فراهم میکند اما با ناملایماتی نیز توأم است. در محیطی که افراد برای به دست آوردن پایگاه اجتماعی بالاتر با یکدیگر در رقابت هستند، غالباً فشار روانی و سرخوردگی نیز احساس میشود. کسانی که آرزومند منزلت اجتماعی بالاتر هستند ولی توانایی رقابت ندارند، احساس عدم موفقیت و سرخوردگی میکنند. آن کسانی هم که در این رقابت پیروز میشوند ممکن است احساس کنند که پا روی اصولشان گذاشتهاند و فرصت کافی برای گذراندن وقت با خانواده را پیدا نمیکنند و یا چون که همه توانشان را وقف پایگاه اجتماعی بالاتر و منزلت بهتر نمودهاند، بسیاری از دیگر ارزشهایشان را وانهادهاند.[12] بهعلاوه همیشه این امکان وجود دارد که پس از آنکه شخص به یکی از اهدافش رسید، به سیر نزولی تحرک اجتماعی گرفتار آید. همچنین باید به این واقعیت توجه داشت که کسانی که از طبقه اجتماعی پایین به طبقه اجتماعی بالاتری صعود میکنند، ممکن است برخی از دوستانی را که زمانی با آنها شریک و همکار بودهاند از دست بدهند، زیرا تغییر در علایق و الگوهای رفتاری شخص باعث میشود که دوستان قدیمیاش از او گریزان شوند.[13]
2- جامعه بسته (Closed Society) یا نظام طبقهای بسته (Closed Class System)؛[14] جامعه بسته، جامعهای است که بهدلیل وجود موانع عدیده، افراد آن جامعه قادر به تغییر پایگاه اجتماعی خود نیستند و تحرک اجتماعی جز در موارد استثنایی تحقق نمییابد.[15] در جامعه بسته پایگاه اجتماعی شخص در بدو تولد تعیین میشود و بدون تحرک به بالا یا پایین، در همان پایگاه اجتماعی تا پایان عمر ثابت میماند بیآنکه تحرکی رو به بالا و یا رو به پایین را تجربه کند.[16] بنابراین در این نوع جامعه، پایگاه اجتماعی فرد انتسابی (محول) است.[17]
معمولاً جوامع کشاورزی مبتنیبر نظام فئودالی و شبهفئودالی قدیمی را میتوان در این دسته از جوامع محسوب نمود. در این جوامع، فرزندان شغل پدران را دنبال میکنند و ساخت اجتماعی-اقتصادی جامعه، تنوع و پیچیدگی چندانی ندارد. نمونه بارز چنین وضعیّتی را میتوان در جامعه طبقاتی عصر ساسانی مشاهده کرد. در جامعه بسته، تغییر پایگاه امر نادری است و چنانچه گاهی بهندرت مواردی از جابهجایی پایگاهی به دلایل خاصی امکانپذیر گردد، از نظر اعضای جامعه، نوعی هنجارشکنی تلقّی شده و با دیده حیرت و ناخوشایند بدان نگریسته میشود.[18]
نظام آپارتاید در افریقای جنوبی نمونهای از جامعه بسته است. در این نظام، سیاهان محکوم بودند که در مشاغل سطح پایین به کار اشتغال ورزند و جدا از سفیدپوستان زندگی کنند. سیاهان افریقای جنوبی در یک نظام طبقاتی بسته به دنیا آمده و هیچ مجالی برای تحرّک به مراتب اجتماعی بالاتر نداشتند. جامعهشناسان دریافتهاند که معمولاً افرادی که در جوامع روستایی زندگی میکنند، در سراسر زندگیشان یک پایگاه اجتماعی ثابت دارند. در جامعه روستایی، فرد از بدو تولد، دارای پایگاه محوّل است. در چنین جوامعی، پیشینه خانوادگی فرد مهمترین عامل در تعیین پایگاه اجتماعی وی بهشمار میرود. از طرف دیگر، افرادی که در مناطق شهری و صنعتی زندگی میکنند، از امکانات جامعه باز برخوردارند و میدان عمل وسیعتری برای کسب و ارتقاء به پایگاه اجتماعی بالاتر دارند.[19]
در زمان حاضر جامعه بسته در اکثر نقاط دنیا منسوخ شده و بهدلیل رشد و پیشرفت تکنولوژی و صنعتیشدن هرچه بیشتر جوامع امکان تحرّک اجتماعی در کشورها بیشتر شده و این امر، سبب گشته که اکثر جوامع به نیمهباز و باز شدهاند.
3- جامعه کاستی (Caste Society) یا نظام طبقهای منفصل (Caste Class System)؛[20] واژه کاست ماخوذ از اصطلاح پرتغالی کاستا به معنای نژاد، تبار و اصل است که برای اولینبار در قرن شانزدهم در مورد نظام موجود در هند به کار رفته است. کاست را در جامعهشناسی، نظام طبقاتی منفصل نیز میگویند و آن بدین خاطر میباشد که ارتباط کاستها یا طبقات کاملا بسته موروثی تقریبا با یکدیگر قطع شده است.[21] در این نوع جامعه تحرک طبقهای تقریبا محال است.[22] قدیمیترین شکل نظام کاستی در هند بوده که بقایای آن هنوز وجود دارد. در هند چهار کاست اصلی بنامهای زیر موجود است: برهمنها (کاست روحانیون)، کشاتریا (کاست جنگجویان)، ویشیاها (کاست کشاورزان و بازرگانان)، شودراها (کاست پیشهوران و مستخدمین). گروههایی که خارج از کاستهای اصلی قرار دارند (و شامل محرومان از حقوق اجتماعی میشوند) را نجسها تشکیل میدهند.
هر یک از چهار کاست اصلی را وارنا میگویند. هر وارنا متشکل از گروههای کوچکتری بهنام "جاتی" است که دارای روابط درونهمسری بوده و در مجاورت یکدیگر زندگی میکنند.[23] برای نظام کاستی هند شش مشخصه را بدین قرار ذکر میکنند:
1- تقسیم جامعه به گروههای مشخصی که عضویت در آنها ارثی است؛
2- وجود سلسلهمراتب اجتماعی که برهمن در صدر آن قرار دارد؛
3- ممنوعیت رابطه جنسی با طبقات خارج از کاست؛
4- تعصب و تعلق مذهبی در هر کاست؛
5- محدودیتهای شغلی؛
6- ازدواجهای درونگروهی.[24]
برخورد و روابط اعضای هر کاست با اعضای کاستهای دیگر و مخصوصا با گروه نجس مقید به قیود و محدودیتهای فراوانی هستند. خروج از کاست و زناشویی عضو یک کاست با عضوی از کاستهای دیگر با آنکه از لحاظ قوانین کنونی هند میسرند، در عمل به آسانی تحقق نمیپذیرند.
جامعه سیلان نیز همانند جامعه هند است، با این تفاوت که در اینجا حدود و ثغور کاستها به آن اندازه سخت نیستند. برخی از محققان برآنند که ایالات متحده آمریکا نیز جامعهای کاستی است، زیرا این جامعه بر محور "سفیدسالاری" میگردد، و سفیدپوستان آن بهشدت خود را از اقلیتهای سیاهپوست و سرخپوست و زردپوست دور میگیرند و در حفظ فواصل اجتماعی کوشش میورزند.[25]
هر یک از این انواع جوامع باز، بسته و کاستی را بنا بر میزان تحرک آن به ترتیب جامعه پویا، جامعه نیمهایستا و جامعه ایستا نیز مینامند.[26]
4- جامعه نیمهباز؛ جامعه نیمهباز، جامعهای است که بهدلیل وقوع تحولات اجتماعی- سیاسی، نظام فئودالی یا شبهفئودالی در آن فرو میپاشد و بهتدریج امکاناتی برای جابهجایی پایگاههای اجتماعی درون سلسلهمراتب اجتماعی فراهم میشود. تحوّلاتی را که موجب این فروپاشی میشوند، به دو دسته عمدۀ میتوان تقسیم کرد:
الف: تحولاتی که به دنبال یک انقلاب سیاسی در جامعه سنتی بهوجود آید؛
ب: تحولاتی که بر اثر انجام اصلاحات اجتماعی و اقتصادی در جامعه ایجاد میشود.
یک انقلاب سیاسی که ساخت جامعه سنتی را دگرگون سازد و فرصتی برای رشد قشرهای محروم جامعه ایجاد کند، بهتدریج زمینهساز تغییر پایگاههای اجتماعی نیز میگردد. شکوفا شدن استعدادهای نهان و دسترسی به امکانات جدید نیز از عواملی است که تغییرات پایگاهی را بهدنبال دارد.
پارهای تغییرات اجتماعی، اقتصادی نیز با آنکه تغییری در کل ساخت اجتماعی ایجاد نمیکنند؛ ولی فرصتی را برای جابهجایی پایگاه اجتماعی فراهم میسازند، مثلاً اجرای برنامه اصلاحات ارضی در جوامع مبتنیبر نظام فئودالی موجب مهاجرت روستاییان به شهرها، بهخاطر رشد و گسترش صنعت در شهرها میشود. افزایش جمعیت شهرهای بزرگ بهخصوص تهران بیانگر این واقعیّت است.
بنابراین در جامعه نیمهباز از طرفی هنوز ارزشهای جامعه سنتی و سلسلهمراتب اجتماعی آن از اهمیّت و احترام فراوانی برخوردار است و از طرف دیگر تحوّل در ساخت اقتصادی جامعه بهتدریج راه تبدیل به جامعه باز را فراهم میکند. این وضعیت بینابین جامعه صنعتی باز و جامعه بسته مبتنیبر کشاورزی و نظامهای کهن قرار دارند.[27]