كلمات كليدي : جمعيت كل، جمعيت اصلي و فرعي، جمعيت قانوني و حاضر، جمعيت باز و بسته، جمعيت طبيعي، جمعيت ميانه
نویسنده : مريم اميني يخداني
واژه Population در لغت بهمعنی تمام افرادی است که در یک ناحیه جغرافیایی اعم از شهر یا روستا زندگی میکنند.[1] در جمعیتشناسی، تمام یا بخشی از ساکنان یک ناحیه را "جمعیت" میگویند.[2] و در اصطلاح به کلیه کسانی که بهطور مستمر در یک واحد جغرافیایی (کشور، استان، شهرستان، شهر یا روستا) بهصورت خانوار و خانواده زندگی میکنند، جمعیت گفته میشود.[3] بدین ترتیب، جمعیتهای ویژهای که برای منظوری خاص، در زمانی مشخص و مکانی معین دور هم گرد آیند (غوغا، ازدحام و ...) لزوماً در جمعیتشناسی مورد نظر نیستند.
جمعیت از دو جنبه مورد توجه قرار میگیرد:
1) اجتماعی- اقتصادی؛ بهعنوان مجموعه اعضای جامعه با روابط اجتماعی و اقتصادی معین.
2) زیستی و طبیعی؛ بهمثابه مجموعه افراد زیستی.
جنبههای طبیعی و اجتماعی جمعیت شامل افراد فعال، کودکان و پیرانی که در تولید اجتماعی شرکت ندارند و همچنین کارفرمایان و طبقات بهرهکش میشود.[4]
انواع جمعیت
در بررسیهای جمعیتی، انواع جمعیت را از جهات مختلف و براساس ملاکهای مختلف تقسیمبندی میکنند که عبارتاند از:
- جمعیت کل؛ اعضاء تمام خانوارهای معمولی (ساکن و غیرساکن) و خانوارهای دستهجمعی اعم از تبعه آن کشور و یا اتباع بیگانه که اقامتگاه معمولی آنان در زمان سرشماری در کشور معینی باشد "جمعیت کل" نامیده میشوند. از این رو کادر سیاسی سفارتخانهها و اعضای هیاتهای سیاسی و همچنین مسافران خارجی هتلها و مسافرخانهها و ... مورد سرشماری قرار نمیگیرند.[5]
- جمعیت اصلی و فرعی؛ انواعی از جمعیت را که نسبت به جمعیت کل جامعه یا کشور کوچکتر و محدودترند، "جمعیت محدود" یا "جمعیت فرعی" و جمعیت کل جامعه یا کشور را "جمعیت اصلی" مینامند. بنابراین، جمعیت فرعی یا محدود جمعیتی است در داخل جمعیت اصلی که به لحاظ ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی و جغرافیایی مورد بررسی قرار میگیرد و به اعتبار یکی از این صفتها، نامی بر آن گذاشته میشود.[6]
- جمعیت مقیم یا قانونی و حاضر؛ دستاندرکاران نظام آماری و برنامهریزی به هنگام سرشماری و آمارگیریهای جمعیت ناگزیر از آن هستند تا میان جمعیت قانونی و واقعی تمییز قائل شوند و جمعیت را براساس این دو ملاک یا ترکیبی از هر دو مورد سرشماری قرار دهند.
منظور از جمعیت مقیم یا قانونی (De jure) جمعیتی است که معمولاً در یک ناحیه معین زندگی میکند و این سرزمین را که در آن زندگی میکنند محل سکونت اصلی و دائمی خود میدانند. با این تعریف، جمعیت قانونی یا مقیم علاوهبر تمام افرادی که در آن سرزمین زندگی میکنند، افرادی را که بهطور موقت نیز غایب هستند، دربر میگیرد. به بیان دیگر، تمام افرادی که تابعیت کشوری را دارند و یا اهل منطقهای هستند اعم از این که به هنگام سرشماری در محل حضور داشته باشند یا نه، جمعیت مقیم یا قانونی نامیده میشوند.
جمعیت حاضر یا واقعی (De facto) افرادی را دربر میگیرد، که به هنگام سرشماری در محل حضور دارند و مورد سرشماری قرار میگیرند. در سرشماریها ساکنان موجود یک منطقه، رهگذران، مهمانان، مسافران و افرادی نظیر اینها را جزو جمعیت واقعی محسوب میدارند.
علت این تفکیک و تمایز این است که جریان ورود و خروج به یک منطقه یا کشور هیچگاه قطع نمیشود و جابهجاییهای جمعیت چه بهصورت موقت و چه بهصورت دائم در آن مشاهده میشود. البته این به استثنای جمعیتهای بسته است که بیشتر در حالت نظری از آنها سخن رانده میشود. بنابراین به هنگام سرشماری و آمارگیریهای جمعیتی سعی میشود جمعیت مورد تعریف و محدوده آنها مشخص گردد.[7]
- جمعیت باز و بسته؛ اگر در تعریف جمعیت، بر جابهجاییهای بین مناطق تاکید شود، مفاهیم جمعیت باز و بسته مطرح میشود. در جمعیت باز ورود سایر افراد به آن جمعیت و همچنین خروج افراد آن جمعیت به سایر جمعیتها امکانپذیر است. اما در جمعیت بسته هیچ جابهجایی جمعیتی صورت نمیگیرد.[8] بهعبارت دیگر جمعیتی که در آن، مهاجرت (به داخل یا خارج) بهطور آزادانه صورت میگیرد، "جمعیت باز" نامیده میشود و جمعیتی که در آن، مهاجرتی (به داخل یا خارج) صورت نمیگیرد، "جمعیت بسته" نام دارد.[9]
- جمعیت طبیعی، ثابت، متوقف و متناسب
جمعیت طبیعی؛ جمعیتی که در آن موالید و مرگومیر در حدّ طبیعی یعنی حداکثر خود قرار دارد. چنانچه در یک جمعیت بسته که به دور از جریانهای مهاجرتی است، میزانهای موالید و مرگومیر برای یک مدتزمان نسبتاً طولانی ثابت باشد، نرخ رشد سالیانه جمعیت بهسوی مقدار ثابتی میل میکند. این نوع از جمعیتهای انسانی را جمعیت ثابت مینامند که دارای ویژگیهای زیر است:
الف) شمار موالید و مرگومیر هر سال بهمیزان ثابت تغییر میکند.
ب) شمار کل جمعیت هر سال بهمیزان ثابتی تغییر مییابد.
ج) ساختار سنی جمعیت در طول زمان ثابت است.
جمعیت متوقف؛ چنانچه در یک جمعیت ثابت، نرخ رشد طبیعی به صفر برسد، چنین جمعیتی را جمعیت متوقف میگویند و آن جمعیتی است که در آن:
الف) میزان افزایش طبیعی جمعیت برابر صفر است یعنی شمار افراد جمعیت در طول زمان ثابت است.
ب) شمار موالید و متوفیات سالیانه ثابت است.
ج) شمار افراد هر گروه سنی و در نتیجه ساختمان سنی جمعیت ثابت است.
د) میزان مرگومیر برابر با میزان موالید است.
جمعیت متعادل یا متوازن؛ جمعیتی که در لحظه معینی از زمان دارای حجم ثابت و میزانهای موالید مرگومیر، درونکوچی و برونکوچی برابر باشد. البته این نوع جمعیت را نباید با جمعیتهای ثابت اشتباه گرفت چرا که در جمعیت متعادل این وضعیت موقتی است.
جمعیت متناسب یا مطلوب؛ برای تعریف اینگونه جمعیتها ملاکهای مختلفی ارائه شده است، ولی بهطور کلی میتوان گفت جمعیت متناسب جمعیتی است که در آن یک تعادل میان افزایش جمعیت و افزایش امکانات اقتصادی در جامعه وجود دارد.
- جمعیت میانه؛ جمعیت میانه معدل حسابی تعداد جمعیت در ابتدا و انتهای یکسال و یا ابتدای دوسال متوالی است و در محاسبه بسیاری از میزانهای جمعیتی بهکار میرود. جمعیت میانه را به یکی از طریق زیر محاسبه میکنند:[10]
- جمعیت فعال و غیرفعال
جمعیت فعال؛ به دو گروه تقسیم میشود، که عبارتاند از:
الف) جمعیت فعال بالقوه؛ افرادی را دربرمیگیرد که در سن قانونی کار و فعالیت قرار دارند. بنا به تعریف بخش اقتصادی سازمان ملل متحد، افرادی که در سنین 15 تا 64سالگی قرار دارند، از نظر اقتصادی فعال محسوب میشوند. البته در کشورها و مناطق مختلف دنیا سن آغاز کار و فعالیت و سن پایان کار و فعالیت لزوماً یکنواخت نیست. برای مثال در ایران، جمعیت 10ساله و بالاتر را جمعیت واقع در سنین کار و فعالیت مینامند. این افراد بهطور بالقوه استعداد و توان کار کردن را دارند ولی بعضی از آنها همچون دانشآموزان، دانشجویان، زنان خانهدار، بازنشستهها، نیروهای وظیفه، اجارهبگیران، مزدبگیرها، سودبران و افرادی مثل زندانیان و بیمارانی که توانائی کار کردن ندارند و تأمین زندگی و معیشت آنها بر عهده دیگری است، ممکن است به دلایل مختلف در جستجوی کار نباشند.[11]
ب) جمعیت فعال بالفعل؛ این گروه از جمعیت فعال شامل افراد شاغل و افرادی است که در زمان سرشماری و آمارگیری بهعلل مختلف شاغل نبوده و بیکار در جستجوی کار بودهاند.
جمعیت غیرفعال؛ افرادی هستند که خارج از سنین کار و فعالیت قرار دارند و یا با تعریف جمعیت فعال بالفعل منطبق نیستند. این گروه خود به سه دسته تقسیم میشوند:
الف) وابستگان؛ شامل افرادی است که تأمین زندگی آنها مستلزم کار و فعالیت افراد دیگری است. مثل دانشآموزان، دانشجویان، زنان خانهدار و کودکان.
ب) افراد متکی به خود؛ افرادی هستند که میتوانند تدارک لازم را برای تأمین زندگی خود ببینند مثل سهامداران، بازنشستهها و صاحبان املاک و مستغلات.
ج) سرباران؛ این گروه از افراد استعداد و امکان کار کردن ندارند و از کمکهای عمومی برخوردارند.[12]