از خطبه هاى امام (ع) است كه به لحاظ بلاغت، تعجب انگيزى الفاظ و بلندى معنا و مفاهيم آن غرّاء ناميده شده است. اين خطبه داراى بخشهاى مختلفى است و به شرح زير:
بخش اول خطبه
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي عَلَا بِحَوْلِهِ وَ دَنَا بِطَوْلِهِ- مَانِحِ كُلِّ غَنِيمَةٍ وَ فَضْلٍ وَ كَاشِفِ كُلِّ عَظِيمَةٍ وَ أَزْلٍ- أَحْمَدُهُ عَلَى عَوَاطِفِ كَرَمِهِ وَ سَوَابِغِ نِعَمِهِ- وَ أُومِنُ بِهِ أَوَّلًا بَادِياً وَ أَسْتَهْدِيهِ قَرِيباً هَادِياً- وَ أَسْتَعِينُهُ قَادِراً قَاهِراً وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ كَافِياً نَاصِراً- وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا اللَّه الَّذي رَفَعَ السَّمَاءَ فَبَنَاهَا وَ سَطَحَ الْأَرْضَ فَطَحَاهَا وَ لَا يَؤُدُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ العَلِيِّ الْعَظِيمِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً ص عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ- أَرْسَلَهُ لِإِنْفَاذِ أَمْرِهِ وَ إِنْهَاءِ عُذْرِهِ وَ تَقْدِيمِ نُذُرِهِ
لغات
حول: قوت نيرو.
ازل: شدت.
فضل: عطيه، جود، بخشش نذر: ترساندن
ترجمه
«حمد و سپاس خدايى را سزاست كه به قدرت كامله خود، بر همه چيز برترى دارد و از جهت نعمتهاى فراگيرش به همه موجودات نزديك است. او بخشنده هر غنيمت و فضيلت و برطرف كننده هر شدت و سختى است من او را بر احسانهاى پى درپى و نعمتهاى فراوانش ستايش مى كنم و به او ايمان مى آورم، زيرا نسبت به همه چيز اوّليّت و مبدئيّت دارد، و از او طلب راهنمايى مى كنم، چون او به راهنمايى نزديك است و از او كمك و يارى مى خواهم زيرا او توانا و پيروز است، كارهاى خود را بخداوند واگذار مى كنم چون او كفايت كننده و يارى دهنده است. گواهى مى دهم محمّد- صلى اللّه عليه و آله- بنده و فرستاده اوست. او را به رسالت فرستاد، تا فرمانش را روا و حجّتش را تمام كند، و ترس از او را در دلها جاى دهد.»
شرح
امام (ع) در نخستين بخش اين خطبه با بيان چهار صفت از صفات جلال حق به شرح زير او را مى ستايد.
1- خداوند متعال برترين رتبه را دارد: البتّه منظور از «علوّ مرتبه»، برترى در مكان نيست زيرا چنان كه در گذشته توضيح داديم حق تعالى از جسمانيّت منزّه و پاك است.
بدين جهت مقصود از «علوّ رتبه» برترين معقول است، به لحاظ اين كه مبدأ و فرجام همه چيز اوست بنا بر اين چنان كه در گذشته توضيح داده ايم، او برتر مطلقى است، كه بالاتر از او در وجود و كمال و شرف، رتبه اى نيست، و معناى نزديكى خداوند به اشيا با توجّه به قدرت و نيرومندى حق تعالى متصوّر است، چه اوست كه همه چيز را ايجاد كرده، روشن است كه صانع به صنع خود نزديك است.
2- خداوند به لحاظ جود و بخشش به همه موجودات نزديك است: دانسته شد كه معناى نزديكى حق تعالى به اشيا نزديكى مكانى نيست، بلكه نزديكى، امرى اعتبارى است، كه عقل ما از جهت نزديك بودن فيض و بخشش خداوند به موجودات و پذيرش نعمت از ناحيه آنها لحاظ مى كند، و گر نه چشم بينندگان او را در نمى يابد. آرى چون نعمت خداوند، در همه جا ظهور و بروز دارد، بخشش خداوندى را منشأ نزديكى به اشيا مى دانيم.
3- هر سود و فضيلتى را خداوند عطا مى كند.
4- همه مشكلات و سختيها را تنها او برطرف مى كند.
شماره سه و چهار از گفتار امام (ع) پيرامون صفات حق متعال اشاره به اين است، كه تمام نعمتهاى صادره بر خلق، مبدأ آن جود و رحمت خداوندى است چه نعمتهاى وجودى باشد، مانند تندرستى مال و منال، عقل و خرد و جز اينها چه عدمى، مانند رفع سختيها و مشكلات و... چنان كه حق تعالى خود نيز به اين حقيقت اشاره كرده و مى فرمايد: وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ ثُمَّ إِذا كَشَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ .
و باز مى فرمايد: أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ .
قوله عليه السلام: «احمده» الى قوله «نعمه»
اين فراز از سخن امام (ع) شنوندگان را متوجّه دليل شايسته بودن خداوند براى حمد و سپاس كه همانا كرم و بخشندگى اوست مى كند. بعضى از دانشمندان گفته اند: كريم كسى است كه با قدرت عفو و به وعده اى كه داده است وفا مى كند و هرگاه چيزى را ببخشد، تا آخرين مرحله بخشش پيش مى رود. برايش مهم نيست كه چه مقدار و يا به چه كسى مى بخشد. اگر نيازمند به ديگرى متوسّل شود، خوشحال نيست، دوست مى دارد كه همگان عرض حاجت پيش او بياورند. اگر بر كسى سخت گيرى كند، زود صرف نظر مى كند. كسانى را كه به او پناه آورده، متوسّل شوند، ضايع نمى گذارد و آنها را از وسائل نيازمندى و واسطه بى نياز مى كند. هر كس صفات فوق را، بدون تطاهر و فى الحقيقه دارا باشد كريم مطلق است. البتّه جز خداوند متعال هيچ كس داراى اين خصوصيات نيست.
توضيح بيشتر در باره كريم بودن خدا به اين حقيقت باز مى گردد كه بخشش خير از جانب حق، بى هيچ بخل و منعى بر موجودات پذيراى فيض به اندازه استعدادشان جريان دارد. كرم خداوند، عبارت از نعمتها و آثار خيرى است كه متواليّا بر بندگان نزول مى يابد، و بخششهاى بى انتهايش، مدام و بى كم و كاست به سوى قبول كنندگان فيض سرازير است.
قوله عليه السلام: و أو من به اوّلا باديا
دو كلمه «اولا» و «باديا» در عبارت فوق به عنوان خطبه 83 نهج البلاغه بخش 1 حال منصوبند، و بر مبدأ ايمان و آغاز آن دلالت دارند. يعنى به خداوند ايمان مى آورم كه نسبت به همه چيز اوليّت و مبدئيت دارد و دليل ايمان من اوليّت و مبدئيّت خداوند نسبت به همه چيز است (با توضيح فوق روشن شد كه اوليّت و مبدئيّت نسبت به ايمان امام (ع) در نظر گرفته شده است، چه اگر اوليّت را نسبت به ذات حق در نظر بگيريم او مبدأ تمام موجودات است. اين كه خداوند بادى است، يعنى در عقل به حسب جميع آثارش ظهور و تجلّى دارد، با وجودى كه مبدأ تمام موجودات نيز هست، پس به اين اعتبار در مرحله نخست بايد به او ايمان آورد و الهيّتش را تصديق كرد.)
قوله عليه السلام: و استهديه قريبا هاديا
معنى استهداى، طلب هدايت مى باشد و چون حق تعالى به همگان نزديك است از او درخواست هدايت مى شود. قرب حق بدين مفهوم است، كه پذيراى فضل خداوند به بخشش او نزديك است، و هدايت حق سبحانه تعالى، عبارت از دادن آگاهى به هر موجودى كه صاحب درك است، مى باشد، تا آنچه را شايستگى دريافتش دارد به زبان حال از خداوند بخواهد.
با توضيح مطلب فوق، روشن شد كه به لحاظ اين دو صفت قريب- هادى خداوند، مبدئى است كه هدايت را بايد از او خواست.
قوله عليه السلام: و أستعينه قاهرا قادرا
مقصود از استعانت، زاد و توشه خواهى از خداوند است، تا چنان كه شايسته است از او فرمان ببريم و راه حق را بپيماييم.
قاهر كسى است كه در محدوده سلطه او و بر خلاف دستورش هيچ نفسى بر نمى آيد و تمام موجودات تحت فرمان و اراده او حقير و ناچيزند و در احاطه قدرت بى پايان وى قرار دارند.
قادر كسى است كه اگر بخواهد كارى را انجام مى دهد و اگر نخواهد ترك مى كند. چنان كه قبلا توضيح داده ايم از اين تعريف اختيار فهميده مى شود، نه جبر، يعنى چنان نيست كه لزوما كار مورد علاقه را انجام دهد، و يا امر غير مطلوب را لزوما ترك كند. از تعريف فوق دانسته شد، كه خداوند به اعتبار اين دو صفت «قاهر» و «قادر» مبدأ استعانت و يارى خواهى است.
قوله عليه السلام: و أتوكّل عليه كافيا ناصرا
توكّل: عبارت از اين است كه انسان در باره چيزهائى كه بدانها اميدوار و يا از آن خائف و ترسان است به غير اعتماد كند.
كافى: يكى از صفات خداوند است و به اعتبار آن كه به هر كدام از مخلوقاتش آنچه از منفعت و دفع ضرر كه استحقاق آن را داشته باشند عطا مى كند، او را كفايت كننده مى گويند.
ناصر: يارى دهنده بندگان عليه دشمنان مى باشد، كه خداوند با افاضه هدايت و قوّت، خدا باوران را عليه كفّار به پيروزى مى رساند.
واضح است كه حق تعالى با دارا بودن اين صفات منشأ توكل بندگان است و انسانهاى مؤمن گشايش كار خود را به دست خداوند دانسته اند و امور خود را بدو وا مى گذارند.
قوله عليه السلام: و أشهد الى آخره
اين فراز از سخن امام (ع) در بيان اثبات رسالت و فوايد آن آمده است و سه ويژگى و خصوصيت را براى انبيا و بشرح زير ياد آور مى شوند.
1- پيامبران در برقرارى و اجراى فرمان الهى كوشش مى كنند. مراد از نافذ بودن، تأثيرگذارى دستور العمل آنها بر دل مردم است، كه سخن آنها را مى پذيرفتند، و به بندگى خود براى خداوند اقرار مى كردند.
2- با افعال و اقوال خود بهانه جويى را از دست خلق مى گرفتند. پيش از اين استعاره بودن اين سخن را نقل كرده توضيح داديم.
3- انبيا خلق را از عذاب خدا مى ترساندند، بدين توضيح كه انبياء قبل از آن كه انسانها در قيامت به ملاقات خدا بروند، براى اصلاح اعمال آنها انذار مى كنند، تا خلق را بر اطاعت خدا تشويق نمايند.
روشن است كه سه خصوصيّت فوق لازمه بعثت پيامبران است.
|