فصل دوم از بخش هفتم خطبه
در بيان ويژگيهاى صراط و بر حذر بودن از خطرات آن و تشويق بر پرهيزكارى است.
وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَجَازَكُمْ عَلَى الصِّرَاطِ وَ مَزَالِقِ دَحْضِهِ- وَ أَهَاوِيلِ زَلَلِهِ وَ تَارَاتِ أَهْوَالِهِ- فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ- تَقِيَّةَ ذِي لُبٍّ شَغَلَ التَّفَكُّرُ قَلْبَهُ- وَ أَنْصَبَ الْخَوْفُ بَدَنَهُ وَ أَسْهَرَ التَّهَجُّدُ غِرَارَ نَوْمِهِ- وَ أَظْمَأَ الرَّجَاءُ هَوَاجِرَ يَوْمِهِ وَ ظَلَفَ الزُّهْدُ شَهَوَاتِهِ- وَ أَوْجَفَ الذِّكْرُ بِلِسَانِهِ وَ قَدَّمَ الْخَوْفَ لِأَمَانِهِ- وَ تَنَكَّبَ الْمَخَالِجَ عَنْ وَضَحِ السَّبِيلِ- وَ سَلَكَ أَقْصَدَ الْمَسَالِكِ إِلَى النَّهْجِ الْمَطْلُوبِ- وَ لَمْ تَفْتِلْهُ فَاتِلَاتُ الْغُرُورِ- وَ لَمْ تَعْمَ عَلَيْهِ مُشْتَبِهَاتُ الْأُمُورِ- ظَافِراً بِفَرْحَةِ الْبُشْرَى وَ رَاحَةِ النُّعْمَى- فِي أَنْعَمِ نَوْمِهِ وَ آمَنِ يَوْمِهِ- وَ قَدْ عَبَرَ مَعْبَرَ الْعَاجِلَةِ حَمِيداً وَ قَدَّمَ زَادَ الْآجِلَةِ سَعِيداً- وَ بَادَرَ مِنْ وَجَلٍ وَ أَكْمَشَ فِي مَهَلٍ وَ رَغِبَ فِي طَلَبٍ- وَ ذَهَبَ عَنْ هَرَبٍ وَ رَاقَبَ فِي يَوْمِهِ غَدَهُ- وَ نَظَرَ قُدُماً أَمَامَهُ- فَكَفَى بِالْجَنَّةِ ثَوَاباً وَ نَوَالًا وَ كَفَى بِالنَّارِ عِقَاباً وَ وَبَالًا- وَ كَفَى بِاللَّهِ مُنْتَقِماً وَ نَصِيراً- وَ كَفَى بِالْكِتَابِ حَجِيجاً وَ خَصِيماً
لغات
مزلق: جايى كه گام در آن استوار نمى شود.
حض: لغزيدن.
تهجد: عبادت در شب.
غرار: خواب اندك.
ارجف: شتاب كرد.
مخالج: امور سرگرم كننده.
اكمش: تصميم خود را عملى كرد، در جايى گام نهاده است كه راه بازگشت نيست.
ترجمه
«بدانيد كه محل عبور شما به سوى بهشت صراط (پل دوزخ) است، و آن لغزشگاهى است كه هر آن بيم لغزيدن و به دوزخ افتادن مى رود، و ترس و بيم از آن بسيار و مكرر مى شود پس ترس شما از خدا مانند ترس شخص خردمند مى باشد كه ياد خدا دلش را مشغول داشته و ترس از پروردگار بدنش را رنجور كرده است، بيدار خوابى عبادت دنيايش، خواب اندكش را بكلى از دستش گرفته و اميدوارى به پاداش اخروى روزهاى گرم او را تشنه نگاهداشته، بى رغبتى به دنيا مانع خواهشهاى نفسانى وى شده است همواره ذكر خدا را بر زبان دارد و ترس از گناه را براى آسودگى (روز حشر) مقدم داشته است شك و ترديدها را با پيمودن راه روشن از خود دور، و نزديك ترين راهها را بسوى طريق پسنديده اختيار كرد. اوضاع پيچيده و درهم برهم سراى غرور او را از مسير (حق) باز نداشت و شبهات بر او پوشيده نماند (با ويژگيهاى ياد شده فوق فرد مزبور) چنان است كه گويى، به شادمانى نعمت (بهشت) و خواب شيرين (قبر) و ايمنى روز (حشر) هم اكنون دست يافته است.
چرا چنين نباشد، سپاس گزار خداوند از پل جهان گذران گذشت و سعادتمند شد، زاد و توشه آخرت را پيشاپيش فرستاد، از ترس خدا در اين (چند روزه) مهلت دنيا بطاعت بندگى و عبادت پرداخت، طالب خوشنودى خدا شد و با ترس و احتياط گام برداشت، در امروز (زندگيش) مراقب فرداى بعد از مرگش بود، پيش آمدهاى قيامت را در نظر گرفت.
براى پاداش نيكوكاران بهشت و براى كيفر بدكاران دوزخ كفايت مى كند.
خداوند در يارى دادن به نيكان و انتقام گرفتن از مجرمان نياز به كمك ندارد و قرآن بر عليه دشمنان خود دليلى روشن و گويا خواهد بود.
شرح
بايد دانست، صراطى كه قرآن كريم بدان وعده داده، هر چند در حقيقت آن اختلاف نظر است ولى امر مسلّمى است كه اعتقاد بدان واجب است. آنچه از ظاهر شريعت فهميده مى شود. و همه مسلمين و آنان كه معاد جسمانى را اثبات مى كنند بدان معتقدند اين است كه صراط جسمى است در نهايت باريكى و تيزى و بر روى جهنّم كشيده شده، و راهى است كه به بهشت منتهى مى شود، و آنان كه خود را براى خدا خالص گردانيده اند از آن مى گذرند، امّا آنان كه از فرمان خداوند سرپيچى كرده اند از دو طرف پل بداخل يكى از درهاى دوزخ سقوط مى كنند.
حكما نيز به حقيقت اين پل اعتقاد داشته و آن را پذيرفته اند امّا اين تعريف كه، صراط همچون مو، باريك است تعريف ناصوابى است، زيرا تشبيه كردن صراط به مو، مانند تشبيه كردن مو، به خط هندسى است كه حدّ فاصل ميان سايه و آفتاب. با اين كه خطّ هندسى، نه از سايه به حساب مى آيد و نه از آفتاب.
صراط بمنزله همان خطّى است كه، عرض برايش نمى توان تصوّر كرد. حقيقت صراط، حدّ فاصل ميان اخلاق متضّاد مى باشد. مانند سخاوت كه حدّ وسط ميان، ولخرجى و بخل، شجاعت كه حدّ فاصل ميان بى باكى و ترس، ميان روى در خرج كه حد وسط ميان اسراف و سخت گيرى، تواضع كه حدّ فاصل ميان تكبّر و پستى، عفّت كه حدّ وسط ميان شهوت و بى ميلى جنسى و عدالت كه حد فاصل ميان ستمگرى و ستمكشى است. حد وسط ميان اين اخلاق متضاد نكوهيده اخلاق پسنديده شمرده مى شود و هر يك از اخلاق حميده دو طرف افراط و تفريط دارند كه مذموم مى باشند. حدّ فاصل ميان افراط و تفريط و رعايت عملى آن از دو طرف متضاد در نهايت دورى و فاصله است كه در آن نبايد افراط و تفريطى باشد بدين توضيح كه چون فرشتگان بكلّى از صفات متضاد جدايند و از طرفى انسان هم نمى تواند خود را از اين صفات بكلّى جدا سازد، پس كمال شباهت او به ملائكه آن است كه تا حد امكان چنان خود را از دو طرف متضاد دور و به تعادل نزديك سازد كه گويا بكلّى از اين اوصاف جدا مى باشد، پس چنان به سخاوت دقيق عمل كند كه گويا هرگز بخيل و در خرج لا ابالى نبوده است. بنا بر اين صراط مستقيم و راه راست همان وسط حقيقى است كه به هيچ طرف تمايل نداشته باشد و اين چنين حدّ وسطى برايش عرض تصوّر نمى شود و از مو، هم باريك تر است. با توجّه به همين معناى دقيق عدالت خداوند متعال فرموده است: وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ«» از امام صادق (ع) روايت شده است كه از آن حضرت معناى «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» را پرسيدند. امام (ع) فرمود: يعنى اى خدا، ما را به راهى كه منتهى به محبّت خودت مى شود، و دينت را در دسترس ما قرار مى دهد ارشاد فرما و ثابت قدم بدار، تا از پيروى هواى نفس دور بمانيم، و براى و انديشه خود عمل نكنيم و به هلاكت نرسيم.
از امام حسن عسكرى (ع) روايت شده است كه فرمود: صراط بر دو گونه است يكى صراط دنيا و ديگرى صراط آخرت. صراط مستقيم دنيا اين است كه از زياده روى دور بمانى و كوتاهى در وظيفه نداشته باشى، بر مسير حق پايدار مانده و به باطل گرايش پيدا نكنى. امّا صراط مستقيم آخرت، طريق مؤمنين و پويندگان راه بهشت است، كه از مسير بهشت به سوى دوزخ و عذاب الهى انحراف پيدا نكنى.
مردم در انتخاب يكى از اين دو راه متفاوتند. آن كه بر راه حق پايدار بماند و مسير صحيح را در پيش گيرد به راه آخرت رفته است و يقينا وارد بهشت مى شود و در امن و امان خواهد بود، و آن كه به راه خطا رود به عذاب آخرت گرفتار خواهد شد.
پس از روشن شدن معناى صراط، خواهى دانست كه «مزالق الصراط» در كلام امام (ع) كنايه از محلّى است كه انسان به يكى از دو سوى اعتدال، يعنى طرف افراط، يا تفريط- كه سخت مورد نكوهش است- ممكن است منحرف شود. آن جايگاه محلّ شهوات و خواهشهاى نفسانى و طبيعى و لغزشگاههاى هراسناكى است كه لازمه عبور از آن مواضع افراط يا تفريط، و در نهايت كيفرهاى بزرگ اخروى است. اين مراحل ترسناك، مراحلى است كه يكى بعد از ديگرى فرا روى انسان آشكار مى شود.
قوله عليه السلام: فاتقو اللّه
در اين فراز امام (ع) بار ديگر به موضوع خطبه 83 نهج البلاغه بخش 9 تقوا باز گشته، و مردم را به تقواى الهى بمانند تقواى كسى كه داراى صفات ايمان است دستور مى دهند. شخص پرهيزگارى كه تقوايش صفات ايمان را داشته باشد داراى خصوصيّاتى است كه از كلام آن حضرت استفاده مى شود.
1- پرهيزگارى كسى كه تفكّر دلش را مشغول داشته است: يعنى انديشه امر معاد و روز قيامت او را از محبّت دنيا و امور بيهوده آن باز داشته و فكر دنيا را از ذهنش بيرون كرده است.
2- ترس از عذاب آخرت بدنش را رنجور كرده است بدين توضيح كه بيم عذاب الهى و كيفرى كه براى مجرمان مقرر داشته او را رنج داده و بدنش را به تحليل برده است.
3- پرهيزگارى كه بيدارى عبادت بكلّى خواب را از چشمش ربوده است.
4- پرهيزگارى كه اميدوارى ثواب الهى تشنگى در هواى گرم را برايش گوارا ساخته است. يعنى وعده هايى كه خداوند به نيكوكاران داده و آنچه از نعمتهاى بهشتى برايشان فراهم آورده او را اميدوار ساخته و تشنگى را برايش قابل تحمّل كرده تا در عوض نعمتهاى خوب اين دنيا به پاداشهاى اخروى دست يابد.
امام (ع) جمله أظمأ الرّجاء هواجر يومه را كنايه از زيادى روزه، در گرمترين روزها آورده است.
كلمه: «هواجر» مفعول و مظروفى است كه بجاى ظرف قرار گرفته و از اقسام مجاز شمرده مى شود.
5- زهد و پارسايى مانع شهوات او شده است. امام (ع) لفظ «إطفاء» را براى زهد استعاره آورده است، با اين كه «اطفاء» يعنى خاموش ساختن، از صفات آب است كه در رابطه با آتش آورده مى شود، در اين بيان زهد را در فرو نشاندن شهوات همچون آب دانسته است كه آتش را خاموش مى سازد. ضمنا شباهت ميان آتش و شهوات نيز روشن شده است، چه هر دو در بسيارى از موارد اثر مخرّب دارند و همگونى ميان آب و زهد در تأثير گذارى مطلوب نمايانده شده است كه هر يك به نوعى از خسارت جلوگيرى مى كنند. يعنى، چنان كه آب شعله هاى آتش را فرو مى نشاند، روى گردانى از دنيا و زهد ورزى از پيروى شهوات آتش شهوات را خاموش كرده، مانع از ضررهاى آن مى شود«».
6- شخص پرهيزگار مدام ياد خدا را بر زبان دارد، ذكر حق فرصت گفتار ديگرى به زاهد نمى دهد.
7- براى در امان ماندن از عذاب الهى ترس را بر همه امور خود مقدّم مى دارد. و اين ترس از خدا موجب مى شود كه عمل خود را براى خشنودى حق تعالى خالص گرداند، تا از عقوبت و كيفر در امان بماند.
8- پرهيزگار از لغزشها دورى مى كند. بدين معنى امورى كه او را سرگرم كند و از راه روشن خدا دورش گرداند، كنار مى گذارد.
9- شخص وارسته و پارسا بهترين راه را براى رسيدن به مقصد مى پيمايد.
بدين توضيح كه زاهد در پيمودن راه روشن و مسيرى كه او را از ميان خلق به سوى خالق هدايت كند، بهترين راه را كه صراط مستقيم است انتخاب مى كند البتّه مردم در پيمودن راه خدا روشهاى مختلفى دارند ولى دلپسندترين راه آن است كه انسان را سريعا به خدا برساند.
10- سركشيهاى غرور او را بهلاكت نمى افكند، يعنى خوشيهاى دنيا موجب غرور و غفلت او از پروردگارش نمى شود، چون هيچ گاه از فرمانبردارى خداوند غفلت ندارد.
11- امور شبهه ناك بر او مسلّط نمى شود. شبهات، حق را در نظر او تاريك جلوه نمى دهد، تا مانع خلوص كارهايش شود، و راه حق را بر او ببندد.
12- پرهيزگار انتظار خوشامدگويى فرشتگان را دارد و در روز قيامت به اميد بشارت دادن ملائكه است چنان كه خداوند مى فرمايد: «بشارت شما در آن روز بهشتى است كه از زير درختان آن رودها جارى است.» 13- غرق در آسايش و نعمتهاى آخرت است زيرا رهايى يافتن از رنج و مشقت دنيا، با رسيدن به نعمتهاى آخرت ممكن و ميسّر است و نعمت خداوند در دنياى ديگر بهشت مى باشد.
14- روز قيامت پرهيزگار، در بهترين خواب راحت و نيكوترين آسايش بسر مى برد. اطلاق لفظ «نوم» بر آسايش در جنّت از باب اطلاق ملزوم بر لازمش مى باشد.
15- شخص وارسته روز قيامت در امن و امان خواهد بود. در اين عبارت امام (ع) كلمه «يوم» را به كنايه براى تمام زمانها، از باب اطلاق لفظ جزء بر كل به كار برده است.
16- پرهيزگار بهترين عبرت را از دنيا مى گيرد و پسنديده ترين راه را انتخاب مى كند.
17- براى سعادت آخرتش نيكوترين زاد را پيشاپيش مى فرستد. يعنى براى آخرتش كار خير انجام مى دهد و خوشبختى دايمى را نصيب خود مى گرداند. دو كلمه «سعيدا و حميدا» در عبارت امام (ع) بعنوان خطبه 83 نهج البلاغه بخش 9 حال منصوب به كار رفته است.
18- شخص پرهيزگار از خوف خدا پيشاپيش توشه آخرت را مى فرستد.
يعنى اعمال شايسته را ترس خداوند، قبل از فرا رسيدن اجل انجام مى دهد تا زاد آخرتش باشد.
19- در فرصتى كه دارد، در كارهاى نيك عجله مى كند، بدين توضيح كه در ايّام عمر و زندگى دنيوى كه فرصت مناسبى براى كارهاى خوب است به اطاعت پروردگارش مى پردازد.
20- كارهاى مورد رضايت خداوند را از روى ميل و علاقه انجام مى دهد.
21- از كارهاى زشت به دليل ترس از خداوند دورى مى كند. يعنى به دليل خوف از خدا، كارهايى كه موجب دورى از محضر حق تعالى مى گردد، ترك كرده و از آنها دورى مى كند.
ميان هر يك از دو كلمه در عبارتهاى ده گانه: «سعيدا و حميدا، يا در من وجل و اسرع فى مهل، رغب فى طلب و ذهب عن هرب»، سجع متوازى بر قرار است.
22- شخص پرهيزگار از امروز به فكر فردايش مى باشد، بدين شرح كه در زمان حيات انتظار رسيدن آخرت را دارد.
23- همواره فرا رويش را مى نگرد، يعنى جز خداوند به چيزى توجّه ندارد، اعمال و رفتار خود را به قصد خداوند انجام مى دهد.
امام (ع) پس از بر شمارى صفات فوق براى شخص پرهيزگار مى فرمايد: «بهشت و نعمتهاى آن بعنوان خطبه 83 نهج البلاغه بخش 9 پاداش پرهيزگار را كفايت مى كند» و با اين عبارت انسانها را بدين حقيقت توجّه مى دهد كه لازم است براى رسيدن به ثواب آخرت و بهشت تلاش كنند و به كمتر از آن راضى نشوند و جهنّم نيز به عنوان خطبه 83 نهج البلاغه بخش 9 كيفر و عقاب كفايت مى كند كه انسان از خداوند بترسد، براى خوف از خدا نياز به عامل ديگرى جز دوزخ نيست. و براى انتقام گرفتن از ستمگران و يارى دادن به ستمديدگان خداوند كفايت مى كند، يعنى همين كه انتقام به دست خداوند باشد، براى ترسيدن ظالمان، و يارى جستن مظلومان بس است و نياز به عامل ديگرى نيست. و كتاب خدا بعنوان خطبه 83 نهج البلاغه بخش 9 حجت و خصم بدكاران كفايت مى كند تا همگان را تحت تأثير قرار دهد، و بر عليه كسانى كه از احكام دستوراتش پيروى نكنند شهادت دهد. نسبت دادن حجّت و خصم به كتاب خداوند نسبت مجازى است و تمام كلمات منصوب، در جملات فوق بعنوان خطبه 83 نهج البلاغه بخش 9 تميز به كار رفته اند.
|