بخش سوم خطبه
دَرَجَاتٌ مُتَفَاضِلَاتٌ وَ مَنَازِلُ مُتَفَاوِتَاتٌ- لَا يَنْقَطِعُ نَعِيمُهَا وَ لَا يَظْعَنُ مُقِيمُهَا- وَ لَا يَهْرَمُ خَالِدُهَا وَ لَا يَبْأَسُ سَاكِنُهَا
ترجمه
(فراز مزبور از همين خطبه هشتاد و دو است كه در توصيف بهشت بيان فرموده است).
«بهشت داراى درجات گوناگون و متفاوتى است بعضى از مراتب بهشت نسبت به بعضى برترى دارد. بديهى است آن كه ايمان كامل و كارهاى شايسته بيشترى داشته باشد به مراتب بالاتر دست مى يابد (ويژگيهاى بهشت چنين است كه) نه نعمتهايش زوال مى پذيرد و نه ساكن بهشت از آن بيرون مى رود و نه كسى كه در آن جاويد باشد پير مى شود، و نه حقير مى گردد.»
شرح
بايد دانست كه گواراترين ميوه هاى بهشتى به نسبت نگريستن به جلوه هاى جمال و كمال و كرامتهاى ربّانى، معارف الهى مى باشد. سعادت يافتگان به دخول بهشت، در رسيدن به اين نتايج معنوى داراى مراتب مختلف و متفاوت، برتر و پايين تراند.
بالاترين مرتبه را كسانى دارند كه از جهت كمال يافتن، مرحله حدس و گمان را طى كرده و بجايى رسيده اند، كه نيازى به معلّم بشرى ندارند، و در چنان مقام و شايستگى هستند كه از جهت قدرت تفكّر و انديشه، قواى وهميّه و خياليّه شان تحت پوشش و فرمان عقلشان قرار دارد. و هرگز توجّهى به جهان محسوسات نداشته، عالم معقولات و محتواى آن، در نفسشان متجلّى شده است، تا آن حد كه در خواب و بيدارى متوجّه عالم معقولات مى باشند و از اين مقام هم فراتر مى روند و تمام عالم طبيعت در نفسشان نقش مى بندد. و از چنان قدرت نفسانى برخوردار مى گردند، كه مى توانند در جهان طبيعت اثر بگذارند. و بدان فرمان دهند، بدين پايه كه برسند نفس قدسيّه آنها جزو نفوس آسمانى مى شود.
اينان صاحبان نفوس قدسيّه، و دارندگان مراتب والاى بهشت، و مصداق: وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ، مى باشند.
اين گروه برترين نوع بشر، و سزاوارترين كسان به درجات سعادت، بهشت خواهند بود. از اين مرتبه پايين تر كسانى هستند كه بجز، مرتبه تصرّف در طبيعت، تمام مراتب ديگر را دارا هستند اينها را اصحاب يمين مى گويند كه خود شامل مراتبى به شرح زير مى باشند.
1- كسانى كه آمادگى استعداد طبيعى، براى كامل كردن قوّه نظرى را دارا هستند ولى استعداد عملى آن را ندارند.
2- كسانى كه مرتبه قوّه نظرى (استدلالى) را بصورت وظيفه و با زحمت به دست مى آورند بدون آن كه آمادگى تصرّف طبيعى آن را داشته باشند و هيچ بهره اى هم از نظر قوه عملى ندارند.
3- كسانى كه نه، آمادگى طبيعى دارند و نه براى كسب آن، در جهت قوّه نظرى كارى انجام داده اند صرفا از نظر قوّه عملى آمادگى طبيعى دارند.
4- كسانى كه براى اصلاح اخلاق خود به دست آوردن صفات برجسته، خود را بزحمت مى اندازند بدون اين كه طبعا آمادگى براى اين كارها داشته باشند. پس از آگاه شدن، از تقسيم و توضيح مراتب افراد، بايد دانست، اشخاصى كه در ملكات شريفه نفسانى به مرتبه قرب الهى برسند، در حقيقت به خوشيهاى بزرگ بهشت دست يافته اند، و به نعمتهاى مدام و شادمانى تمام، در پيشگاه عظمت پروردگار جهانيان و جايگاه فضيلت، در جوار رحمت حق نائل آمده اند. اينان هيچگاه از بهشت اخراج نمى شوند، آنچه را چشم شان ببيند و دلشان بخواهد در اختيارشان قرار مى گيرد. در بهشت جاويد خواهند بود، چنان كه امام (ع) در عبارت فوق فرمود: «لا يظعن مقيمها»: «سكنا گرفته در بهشت از آن بيرون نمى شود» زيرا خصوصيات جسم و بدن را ندارد و از تعارض نيرو و كشمكشهاى اندام مادّى كه منجر به پيرى و مرگ مى شود، بدور است. سرمه ديدگان اين بهشتيان، درخشش انوار الهى است، كه بوسيله آن نور، رحمت الهى را بدون مزاحمت مشاهده مى كنند.
امّا اصحاب يمين و دست راستيها كه، درود آنان بروان پيامبر (ص) باد، تمام لذّتهاى ياد شده فوق را دارا هستند ولى بمرتبه «سابقون» نمى رسند، ولى گاهى اندكى از خوشيهاى مقربين را بدانها مى چشانند، چنان كه قرآن كريم، در توصيف آشاميدنيهاى ابرار و نيكان بصراحت مى فرمايد: وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ«» براى هر گروه و دسته اى مقام و جايگاه خاصى از مراتب سعادت در بهشت است. چنان كه خداوند در اين باره مى فرمايد: هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ«» و باز مى فرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ«»، ولى بدانشمندان درجات خاصّى عطا كرده است و باز مى فرمايد لكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ«».
با توضيحى كه در باره نعمتهاى بهشت و مراتب آن داده شد به سخن امام (ع) بازگشته و به شرح آن مى پردازيم اين فراز از سخن امام (ع) كه: لا ينقطع نعيمها اشاره به آيات شريفه قرآن دارد آنجا كه مى فرمايد: وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ«». و باز مى فرمايد: إِنَّ هذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْ نَفادٍ«».
«دليل پايان نيافتن نعمتهاى بهشتى» اين است، كمالى كه بر اثر پرستش و عبادت براى انسان حاصل و موجب سعادت بهشت شود، ملكات و خصلتهايى هستند كه در جوهر ذات انسان استوار مى شوند، و او را قابل فيوضات و فيض گرفتن از جانب فياض مى كنند و تغييرى در آنها حاصل نمى شود، ما دام كه اين قابليّت در جوهر ذات انسان پايدار باشد فيض حق همچنان برقرار خواهد بود، مگر نه اين است كه او بخشنده مطلق است و بخل و امتناعى در ذات او نيست.
اين جمله امام (ع) كه: و لا يظعن مقيما اقتباس از آيات كريمه قرآن شده است.
آنجا كه خداوند متعال مى فرمايد: لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِيمِ خالِدِينَ فِيها.«» و باز مى فرمايد: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا خالِدِينَ فِيها لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا«». زيرا نعمتهاى ابدى ذاتا مطلوب هستند و چون ممنوعيّتى در صرف و خرج آنها نيست، طبيعتا كسى از آنها دل زده نمى شود.
قوله عليه السلام: و لا يهرم خالدها و لا ييأس ساكنها
يعنى اهل بهشت گرفتار بد حالى نمى شوند، و چون لازمه پيرى رنج و محنت و بد حالى است بدين سبب بهشتيان پير نمى شوند تا دچار بد حالى شوند، غصّه و غم از ساكنان بهشت بدور است بدليل فرموده حق تعالى كه از بهشتيان حكايت كرده و مى فرمايد: وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ الَّذِي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فِيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فِيها«».
چون غم و اندوه به سراغ بهشتيان نمى رود، بنا بر اين پير هم نمى شوند.
|