كلمات كليدي : خودكشي، جامعه شناسي، دوركيم
ملاک اکثر جامعهشناسانی که خودکشی را تعریف کردهاند، تعریف دورکیم بوده است. دورکیم میگوید:
«خودکشی به حالتی از مرگ اطلاق میشود که نتیجۀ مستقیم یا غیر مستقیم عمل باشد که شخص قربانی آن را انجام داده و از نتیجۀ عملش
آگاه بوده است.
عمل مستقیم مانند آنکه شخصی گلولهای را در شقیقه خود خالی کند و عمل غیر مستقیم مانند آن که شخصی خانهای را که در آتش شعلهور است ترک نکند.»
دورکیم در ادامه میافزاید:
«تعداد و موارد خودکشی و سنخهای مختلف محیط اجتماعی با هم مرتبطند و به خصوص خودکشی با سطح همبستگی اجتماعی ارتباط دارد، به طوری که افزایش از هم پاشیدگی همبستگی به افزایش خودکشیها منجر میشود.»
وی که علتهای زیستی، اقلیمی و روانشناختی را برای تبین رفتارهای اجتماعی نمیپذیرفت، معتقد بود فقط از طریق روشهای جامعهشناختی است که میتوان به واقعیتهای اجتماعی پی برد. او در مطالعه خود از خودکشی، به جمعآوری دقیق آمار خودکشی میان زنان، مردان، مجردان، همسران، پروتستانها، کاتولیکها و یهودیان پرداخت. او بر این اساس که علل خودکشی مبتنی بر پایه همبستگی اجتماعی است، چهار گروه متمایز در خودکشی را معرفی نمود:
1- خودکشی خودخواهانه
هنگامی که مرد یا زن نمیتواند در یکی از گروههای اجتماعی قابلیت جذب یا پذیرش را کسب کند و هنگامی که امیال محرک آنان در حدی از تعادل نیست که متناسب با معیارهای سرنوشتساز جامعه باشد، خودکشی میکند.
2- خودکشی دگرخواهانه
نوعی است که در آن فرد نه به خاطر خود، بلکه به خاطر هدف معین فرد یا گروهی دست به خودکشی میزند. این نوع خودکشی بر خلاف نوع اول آن زمانی رخ میدهد که میان فرد و جامعه همبستگی شدیدی وجود دارد و فرد در میان گروه جذب و حل شده است.
3- خودکشی ارزش گرایانه یا جبری
هنگامی که در جامعه سنتی، وجدان جمعی به حدی بر فرد مستولی شود که آزادی عمل فردی را از وی سلب کند و روزنه امیدی برای تغییر اوضاع فرا راهش نباشد، وی برای رهایی از این نوع هنجارهای ناخواسته، آزادی خویش را در مرگ میجوید.
4- خودکشی ناشی از بیهنجاری
وقتی که قواعد اخلاقی بهعنوان هنجارهای معتبر برای ساخت دادن به کردار افراد از اعتبار میافتد، امیالشان نامحدود شده و دیگر با منابعی که دارند ارضا نمیشوند. این عدم تعادل میان آرزوهای افسار گسسته و وسایل ارضایشان ناگزیر کشمکشهای حاد درونی برمیانگیزد که آنها را به خودکشی سوق میدهد. این امر باعث این نتیجهگیری دورکیم میشود که در دوران بحرانهای شدید اقتصادی و زمانی که فشار تورم در جامعه شدید است. احتمال خودکشی بیشتر میشود.
عوامل خودکشی
به دست آوردن اطلاعات دقیق درباره انگیزه خودکشی به دلیل عدم دستیابی به قربانی، دشوار است. اما جامعهشناسان از عواملی چون جنس، ازدیاد سن، بیوگی، مطلقه گشتن، نداشتن فرزند، اقامت در شهرهای بزرگ، بالا بودن هزینههای زندگی، بحرانهای اقتصادی، اعتیاد، مسابقه اختلافات خانوادگی در کودکی، اختلال روانی و بیماریهای جسمانی نام میبرند.
خودکشی در ایران
تاکنون مطالعه دقیقی در مورد آمار خودکشی در ایران صورت نگرفته است علاوه بر آن تعداد زیادی از خانوادههای ایرانی خودکشی افراد خانواده را کتمان میکنند و آن را ننگ میشمرند. در مجموع خودکشی در ایران در قیاس با کشورهای صنعتی کمتر بوده است. بر اساس تحقیقاتی که تاکنون انجام گرفته است، علل خودکشی در ایران را میتوان چنین برشمرد:
1- اختلافات زناشویی و نامناسب بودن شرایط زندگی
2- آسیبهای روانی شکست در عشق و اختلالات
3- فقر، بیکاری، اعتیاد و شرایط نامساعد اقتصادی
4- شرایط خاص زندگی شهری به خصوص در شهرهای بزرگ و صنعتی
گرایش به دینداری در ایرانیان باعث شده آنان در مقابل دشوارهای زندگی صبور باشند و کمتر به خودکشی اقدام کنند.