كلمات كليدي : رفاه، رفاه اجتماعي، نظام رفاهي، رژيم هاي رفاهي
نویسنده : سيف اله قنبري نيك
رفاه اجتماعی تعبیری است معطوف به وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که حفظ کرامت انسانی و مسئولیتپذیری افراد جامعه، در قبال یکدیگر و ارتقای توانمندیها، از اهداف آن است.
واژه "Welfare"، اشاره به حالتی از سلامت، شادی، سعادت، خوب بودن و مساعدتی بهویژه به صورت پول، غذا و دیگر مایحتاج ضروری که به نیازمندان ارائه میشود، دارد. این کلمه ابتدا بهصورت مصدر "To well fare" بهکار میرفته؛ که بهمعنای خوب بودن و خوش گذرانیدن بوده است. کلمه "Social" نیز متضمن ارتباط رفاه با جامعه و مقابله با خطراتی است که در زندگی جمعی با آن روبرو هستیم. در مجموع این مفهوم به معنای حالتی از مناسب بودن است.[1]
این مقوله همواره با تعاریف متعددی روبرو بوده است. از قرن هیجدهم که جرمی بنتام و دیوید هیوم، رفاه را مترادف با بهرهمندی یا مطلوبیت و بهمنزله خیر و خوشبختی تعریف کرد، پیگو (Pigou Arthur Cecil) (1965) آن را مقوله کمّی قابل اندازهگیری با پول و مرتبط با آمال و آرزوهای فرد در نظر گرفت و سولر (John Suler) (1974) بر ترجیحات و تمایلات فرد تاکید نمود. جان راولز (John Rawls) (1972) هم رفاه را عادلانه بودن توزیع منابع، میداند. فیتز پاتریک رفاه اجتماعی را در معنایی بسیار وسیع در نظر میگیرد و آن را «شادکامی، تأمین ترجیحات و نیازها، رهایی و مقایسههای نسبی که یک فرد از نظر رفاه خود با دیگران دارد»، تعریف میکند.[2]
با پیدایش تشکلهای گروهی و کارکردی و ایجاد قوانین و حقوق کار در محیطهای صنعتی و با هدف تأمین منافع کارگران، در قبال کلیه خطرات انسانی و شغلی، علاوهبر نیازهای اولیه، موضوع نیازهای ثانویه و امنیت فردی مطرح شد. در این مرحله، رویکرد رفاه صنعتی، جایگزین رفاه فرد، خانواده و گروههای محلی گردید. با پیدایش جوامع مدرن با خصلت شهرنشینی، خانواده هستهای و نظام اقتصادی پیچیده و کلان بهتدریج نگرشهای جدید رفاه اجتماعی پدیدار گردید.
مفهوم و محتوای رفاه اجتماعی در طول چند دهه اخیر، بسیار دگرگون گشته است، در دهه 1970، گفته میشد که «رفاه اجتماعی، مجموعه قوانین، برنامهها و خدمات سازمانیافتهای است که هدف آن تأمین حداقل نیازهای اساسی آحاد جمعیت کشور میباشد».[3]
همانطور که ملاحظه میشود، گفتمان مسلط رفاه اجتماعی تا دهههای اخیر و تا قبل از "چرخش فرهنگی" در نظریه اجتماعی در دهه 1970، "گفتمان مادی" بوده و تنها آن دسته مقولات مادی، کمی، عینی، سنجشپذیر و اقتصادی بهمثابه عوامل مولد یا مانع رفاه اجتماعی جامعه یا گروههای اجتماعی خاص محسوب میشده است. تحول اساسی در گفتمان رفاه اجتماعی ابتدا از دهه 1970 به بعد آغاز شد که نظریههای توسعه اقتصادمحور با چالش های اجتماعی و فرهنگی مواجه شد و بهخصوص رویکردهای "نظریه نوسازی" نتوانست به توسعه در کشورهای جهان سوم یاری رساند و "نظریههای وابستگی" که شارح اصلی آن آندره گوندر فرانک بود و "نظریه نظام جهانی" که شارح اصلی آن والرشتاین بود و "نظریههایه انتقادی فمنیستی" و "نظریههای نئومارکسیستی" مکتب فرانکفورت و مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام، بهشدت اعتبار نظریه نوسازی و رویکردهای اقتصادمحور را به چالش کشید.[4]
در طول سالهای دهه 1980، این مفهوم، به این شکل تغییر کرد؛ که «رفاه اجتماعی، به مجموعه اقدامات و خدمات گوناگون اجتماعی در جهت ارضاء نیازهای افراد و گروهها در جامعه و غلبه بر مسائل اجتماعی» اطلاق میشد. در دهه 1990 «رفاه اجتماعی، مجموعه شرایطی تلقی میشود، که در آن خشنودی انسان در زندگی مطرح است».[5]
در سالهای اخیر با در نظر گرفتن ابعاد متنوع زندگی انسان، تعریف «رفاه اجتماعی عبارت از مجموعه سازمانیافتهای از قوانین، مقررات، برنامهها و سیاستهایی است که در قالب موسسات رفاهی و نهادهای اجتماعی به منظور پاسخگویی به منظور نیازهای مادی و معنوی و تامین سعادت انسان ارائه میشود تا زمینه رشد و تعالی او را فراهم آورد»[6] مقبولیت بیشتری دارد.
رفاه اجتماعی در اسلام
در تعالیم اسلام با تعیبر "تامین اجتماعی" از این مقوله یاد شده است و یکی از مقولههای مهم حکومت به شمار آمده است. از دیدگاه اسلام، همه انسانها در برابر بیعدالتی و فقر در جامعه مسئولاند و برای تحقق تامین اجتماعی در جامعه اسلامی به دو بخش تدابیر حکومتی و فردی اشاره شده است. تدبیر حکومتی شامل مواردی از تامین اجتماعی است که بر مبنای آن حکومت بخش از ثروت ثروتمندان را طبق ضوابطی (مانند زکات و خمس) دریافت میکند تا برای مصارف عمومی و رفع فقر هزینه کند. تدابیر فردی نیز شامل مصداقهایی از تامین اجتماعی است که بر مبنای آن افراد به میل و اختیار خود (مانند صدقه، نذر، انفاق، وقف و ...) به نیازمندان کمک میکنند.[7]
شاخصهای رفاه اجتماعی در ایران
شاخصهایی که در ایران برای رفاه اجتماعی در نظر گرفته میشود، عبارتاند از: آموزش و پرورش، بهداشت، درمان، تغذیه، مسکن، اشتغال جمعیت و نیروی انسانی، هزینه و درآمد تأمین اجتماعی.
در کنار شاخصهای اصلی، چند شاخص فرعی نیز برای رفاه در نظر گرفته میشود؛ از جمله: گذران اوقات فراغت، دسترسی به تسهیلات فرهنگی، محیط زیست و امنیت فرد در برابر تجاوزات مالی و جانی.[8]
مفاهیم محوری در تعریف رفاه اجتماعی
. حل یا کنترل مسائل اجتماعی؛ هر چند اتفاق نظر کاملی در مفهوم و محتوای آنچه مسئله اجتماعی خوانده میشود، وجود ندارد، اما در مورد مسائلی مانند بیکاری، خشونت، استعمال مواد مخدر، فقر، خودکشی و سرقت، توافق عام وجود دارد.
. تأمین نیازها؛ این مفهوم نیز از چند دهه پیش، تحول قابل توجهی یافته و علاوهبر شمول آن بر ابعادی مانند نیازهای زیستی، مسکن، آموزش، بهداشت و نیازهای دیگری که برای زندگی منطقی و مناسب در جامعه ضروری است را شامل میشود.
. تامین فرصتهای اجتماعی برابر؛ این مفهوم، به معنی برابری فرصتها در مقابل شغل، آموزش و ارتقاء اجتماعی، صرفنظر از موقعیتهای فردی است. در صورت نابرابری فرصتها، گرایش به روش غیرقانونی و غیرمنطقی، برای دستیابی به نیازها، بروز خواهد کرد. این مشکل، در نهایت به گستردگی حوزه اوّل، یعنی مسائل اجتماعی، میانجامد.[9]
الگویهای رفاه اجتماعی و ابعاد مختلف آن
رفاه اجتماعی دارای چهار الگوی زیر است: سنتی، برقراری مجدد عدالت اجتماعی، توسعه اجتماعی و الگوی جدید جهانی.[10] رفاه اجتماعی ابعاد مختلفی را دربر میگیرد؛ از جمله:
· بعد زیستی؛ شامل سلامت جسمی (در مقابل معلولیت و بیماری) و سلامت روانی (ترکیب جمعیت، هرم سنی، امید به زندگی، تغذیه و ...)؛
· بعد حقوقی؛ شامل قوانین حمایت از گروههای آسیبدیده و آسیبپذیر، قوانین مربوط به کودکان، نوجوانان و زنان، قوانین کیفری جزائی در مورد بزهکاری، جوانان و آسیبهای اجتماعی؛
· بعد اجتماعی؛ شامل مسائلی چون امنیت، مهارت اجتماعی، فراغت، اشتغال، خانواده، آسیب اجتماعی، جمعیت، گروههای در معرض خطر؛ از جمله زنان و کودکان و مشارکت اجتماعی؛
· بعد اقتصادی؛ شامل بررسی فقر، امنیت، توسعه اقتصادی، اشتغال، مسکن، سیستم پرداخت یارانهای، اقتصاد خیریهای و غیرانتفاعی، عدالت اجتماعی، حمایت اقتصادی از اقشار آسیبپذیر و ....
نگرشهای رفاه اجتماعی
به طور کلی میتوان سه نوع نگرش، نسبت به رفاه اجتماعی را از یکدیگر تمییز داد:
1. نگرش حداقلی؛ که از آن به عنوان "پسماندی" نیز تعبیر میشود و براساس آن، دخالت دولت در کمک به نیازمندان نهی شده و تنها زمانی که جامعه، خانواده و بازار از این مهم باز مانند، دخالت میکند؛
2. نظام مشارکتی؛ مبتنی بر اشتغال و مشارکت افراد در تأمین منابع مالی و سیاستهای رفاهی است؛
3. نظام جامع رفاه؛ که مبتنی بر رفاه نهادی است و در آن دولتهای سوسیالدموکرات، عهدهدار ارتقای سطح کیفی و کمّی افراد جامعه میشوند و رفاه باید مانند خدمات عمومی برای آحاد کشور تأمین شود. رفاه نه فقط برای فقرا، بلکه برای همگان است.
امروزه دو دیدگاه متفاوت نسبت به دخالت و مسئولیت دولت وجود دارد. این دو دیدگاه را به صورت رفاه اجتماعی "پساندازی" و "نهادی" خلاصه کردهاند. رفاه اجتماعی پساندازی که از آن با نام نظام "قانون فقر" نیز یاد میشود، معطوف به از بین بردن محرومیت از راه تعدیل از ثروتمندان به افراد بسیار فقیر است. نقطه مقابل این دیدگاه، رفاه اجتماعی نهادی است که شامل همه افراد جامعه در استفاده از امکانات رفاهی است. بنیان نظری این نگرش، تا حدی از نظام بیمه متقابل، ارزش اتحاد و انسجام اجتماعی نشأت میگیرد.[11]
نظام رفاهی و رژیمهای رفاهی
منظور از نظام رفاهی مجموعه آیینها، رسوم، ارزشها، باورها، نهادها، سازمانها، فعالیتها و برنامههایی است، که از درون تاریخ، فرهنگ و باورهای یک ملت سرچشمه گرفته و امکان رفاه را فراهم آورده است. به عبارت دیگر نظام رفاهی شامل کلیه روشهای حمایتی اجتماعی متعدد، که متصدی امور رفاه در جامعه هستند، میباشد؛ که شامل خانواده، بازار، سازمانهای عمومی غیردولتی، مؤسسات خیریه، آیینها، رسوم و سنتهاست.
اما منظور از رژیم رفاهی کلیه سازوکارها، فعالیتها و تمهیداتی است که دولتها برای تأمین رفاهی انجام میدهند. از نظر تاریخی در ابتدای امر هیچگونه رژیم رفاهی وجود نداشته و تمامی فعالیتهای رفاهی در قالب نظام رفاهی صورت میپذیرفته است. حل مشکلات و مسائل و رفع نیازها، از طریق انسجام اجتماعی، گروهبندیهای اجتماعی و نهادهای اجتماعی، مانند مذهب و آیینهای ملی، انجام میگردیده است. تجربه تاریخی انسانها در زمینه پاسخگویی به نیازها و تأمین رفاه خود، به صورت نظامهای رفاهی بوده است. نظامهای رفاهی مبتنیبر هدیه، کمکهای هنگام تولد، عروسی، ازدواج، فوت و ...، همه مبتنیبر سیستم توزیع ثروت و کمکهای اجتماعی غیر رسمی است.[12]
در یک توضیح بیشتر میتوان گفت: روح نظام رفاهی مبتنیبر دوستی، پیوند اجتماعی، مبادله عواطف، همبستگی و انسجام اجتماعی و مفهوم هدیه (به معنای عام) است. فعالیتها در نظام رفاهی در چارچوب واسطههای اجتماعی، تاریخی و فرهنگی و به صورت داوطلبانه، انجام میگیرد. در صورتی که در رژیم رفاهی همان فعالیتها براساس قوانین و در چارچوب الزام، اجبار و منطق قانونی انجام میگیرد.
رژیم رفاهی از ابداعات فرهنگی انسان مدرن و مدرنیته است که از قرن هیجدهم به بعد، به تدریج شکل گرفته است. همانگونه که در طول تاریخ، انسان، خانواده و یا آیینها، جشنها، سنتها، مناسک و روشهای فرهنگی مختلف را ابداع میکند، تا نیازهای خود را برآورده کند، در نتیجه، پیشرفت زمان، بهخصوص پیدایش دولت-ملتهای مدرن در قرن نوزدهم به بعد، و ضرورتهای اجتماعی دیگر، موجب انتقال و واگذاری کارکردهای نهاد خانواده، بازار و سنتها، به دولت میگردد. این امر ابتدا در جوامع اروپایی و غرب، اتفاق افتاد و سپس به دیگر ممالک کشیده شد.
رژیمهای رفاهی یا سیاستهای اجتماعی دولت، از منطق و نظام سیاسی و ایدئولوژیک معین، پیروری میکنند.
جامعه رفاه و دولت رفاه
آیا جامعه رفاه، دولت رفاه را تشکیل میدهد یا دولت رفاه جامعه رفاه را؟ مسلماً هر دو به هم وابسته هستند. دولت رفاه سیاستهای اجتماعیای را باید برنامهریزی کند که شرایط اجتماعی اجازه میدهد. این سیاستها باید شرایط اجتماعی سخت را به شرایط رفاه اجتماعی تبدیل کند. دولت رفاه مامور و معذور نیست طبق برنامهای که با شرایط اجتماعی منطبق نیست حرکت کند. نرمش و انعطافپذیری یکی از ارکان اساسی سیاستهای اجتماعی است.
فرهنگ رفاه، رفاه فرهنگی و فرهنگ رفاهی
فرهنگ رفاه: منظور از فرهنگ رفاه عبارت است از ارزشها، باورها، و الگوهای فرهنگی یا به طور کلی نظام معنایی و شیوه زیست که موجب، مولد و معنادهنده رفاه اجتماعی و شاخصهای آن در یک جامعه است. در مباحث انسانشناسی، روانشناسی اجتماعی، جامعهشناسی، الهیات، ادبیات و فلسفه، مقوله فرهنگ رفاه بیشتر بحث شده است.
رفاه فرهنگی: رفاه فرهنگی را میتوان در معنای عام و خاص تعریف کرد. در معنای عام، رفاه فرهنگی ناظر به رضایت از زندگی و کیفیت زندگی است. اما در معنای خاص، رفاه فرهنگی ناظر به میزان برخورداری و دسترسی به خدمات و امکانات فرهنگی یعنی امکاناتی که موجبات خلاقیت و توسعه ذهن برای پرکردن اوقات فراغت و آسودگی معنوی است.
فرهنگ رفاهی: ارزشها، باورها و الگوهای فرهنگی که در نتیچه برخورداری از رفاه شکل میگیرد. یا نظام معنایی و شیوه زیست که حاصل و برآیند رفاه یا شرایط مرفه زندگی است.[13]