دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سید علی نقوی (آیت الله هادی بجستانی خراسانی)

No image
سید علی نقوی (آیت الله هادی بجستانی خراسانی)

سیّدهادى بجستانى خراسانى

متوفّاى: 1368 هـ .ق.

عنوان مقاله: آیت بیدارى

نویسنده: على کرجى

ولادت

دانشمند فقیه و مجاهد بزرگ، سیّد هادى حسینى بجستانى([1]) خراسانى، در روز جمعه اوّل ذیحجه سال (1297 هـ .ق.) در کربلا([2])دیده به جهان گشود.([3])

پدرش، سیّد میرعلى حسینى هروى بجستانى خراسانى از عالمان مشهور خراسان، حدود سال (1252 هـ .ق.) در بجستان متولّد شده. وى مقدّمات علوم دینى را در مشهد مقدّس فراگرفت، سپس در سال (1261 هـ .ق.) رهسپار نجف اشرف شد و تا سال (1291 هـ .ق.) به مدّت 30 سال در آن شهر به تحصیل علوم دینى پرداخت. او در این مدّت، دروس سطح و خارج را نزد استادان و فقیهان بزرگى چون شیخ مرتضى انصارى و میرزا محمّدحسن شیرازى تحصیل نمود و به درجه اجتهاد نایل آمد. او مدّتى در سامرا اقامت گزید و سپس به فرمان میرزاى شیرازى به همدان رفت تا اختلاف بین شیخیه و اصولى ها را پایان دهد. او مدّتى نیز در کرمانشاه به تبلیغ مشغول بود و در سال (1309 هـ .ق.) وارد خراسان شد و در 85 سالگى در 13 شوّال (1337 هـ .ق.) وفات یافت و در بقعه اى متّصل به مسجد گوهرشاد مشهد به خاک سپرده شد.([4])

جدّ اعلایش معروف به میرکلان([5])، از عالمان مقیم شهر هرات بود که به خاطر کثرت دشمنان شیعه و اهل بیت(علیهم السلام)، به بجستان هجرت کرد و خاندان بجستانى را پایه گذارى کرد. او در این شهر خدمات فرهنگى و اجتماعى بسیارى انجام داد. وى عمارت ها، باغ ها، و پل هاى بسیارى را بنا و وقف نمود از جمله: پل معروف دروازه میرکلان که هنوز هم پابرجا است.([6])

تحصیلات

تحصیلات سیّد هادى با آموزش قرآن و دعاهاى مأثوره و قسمتى از ادبیات فارسى و عربى، در زادگاهش، کربلا شروع و تا سن 12 سالگى در همان شهر ادامه یافت. او در این مدّت به خاطر استعداد فراوان و اشتیاق زیاد به علم، پیشرفت هاى چشم گیرى به دست آورد و اعجاب اطرافیان را برانگیخت و مورد عنایت بیش از پیش پدرش قرار گرفت از این رو پدر، او را در این راه تشویق نمود و مقدّمات و وسایل دانش اندوزى او را فراهم کرد.([7])

سفر به خراسان

سیّد هادى در سال (1309 هـ .ق.) همراه پدر و خانواده اش، کربلا را به قصد مشهدالرضا ترک کرد و در اوایل سال (1310 هـ .ق.) وارد مشهد شد. او در آن جا با توکّل بر خداوند منّان و در سایه عنایات حضرت على بن موسى الرضا(علیه السلام) و راهنمایى هاى پدر بزرگوارش به یادگیرى علوم دینى پرداخت. وى در مدرسه هاى نوّاب، میرزا جعفر و بالاسر ـ که در آن حجره داشت ـ حدود پنج سال با جدّیت تمام، مقدّمات علوم حوزوى و سطح را به پایان برد. خودش مى گوید:

«در مدرسه میرزا جعفر، فقه را نزد پدرم فراگرفتم شیوه من چنین بود که کتاب فقهى نجات العباد صاحب جواهر را جمله به جمله مى خواندم و پدرم نکته به نکته توضیح مى داد، تفسیر مى کرد و من به خوبى به ذهن مى سپردم. من در این مدّت کوتاه، ادبیات عرب، از صرف و نحو، فقه، اصول، منطق، ریاضیات و دیگر علوم رایج در حوزه را به خوبى و با موفقیت فراگرفتم».([8])

بازگشت به عراق

سیّد هادى براى تکمیل تحصیلات در اواخر سال (1314 هـ .ق.) مشهدالرضا را به قصد عتبات عالیات ترک کرد. وى در محرّم سال (1315 هـ .ق.) به تهران رسید و مدّتى را در مدرسه کاظمیه آن شهر توقف نمود. او در این مدّت کوتاه علاوه بر تبلیغ به فراگیرى علوم، به ویژه ریاضیات پرداخت و سپس همراه با شیخ على قوچانى از عالمان تهران، به سفر خود ادامه داد و به عراق عزیمت نمود. وى از طریق کاظمیه و کربلا در شوّال سال (1315 هـ .ق.) وارد نجف شد و در مدرسه سلیمیه([9]) سکونت گزید.

سیّد هادى خراسانى، در شهر نجف، نزد استادان مشهور و آیات عظام به تکمیل یافته هاى خود در زمینه فقه، اصول، فلسفه و دیگر علوم اسلامى پرداخت و به مراحل عالى علوم دینى نایل آمد.

سفر به سامرا

سیّد هادى خراسانى براى ادامه تحصیلات در سال (1320 هـ .ق.) به سامرا سفر کرد و در محضر استادان بزرگى چون: شیخ محمّدتقى شیرازى و دیگر آیات عظام حاضر شد و مدّت 16 سال به تحصیل و پژوهش پرداخت.

پشتکار فراوان، ارتباط مستقیم و مستمر با استادان، مباحثه و مذاکره منظم علمى، یادداشت بردارى از گفته هاى آنان، شرکت منظم در کلاس هاى درس و پرهیز از تعطیلات، در موفقیت او و دست یابى اش به کمال علمى و معنوى بسیار مؤثر بود.([10])

جایگاه علمى آیت الله سیّد هادى خراسانى بر فقیهان، صاحبان اندیشه و دانشمندان علم تراجم پوشیده نیست و آنان با عناوین گوناگون، از او به بزرگى یاد کرده اند. آیت الله مرعشى نجفى او را علاّمه پژوهشگر، فقیه اصولى، متکلّم و ادیب معرفى مى کند.([11]) سیّد محمّدمهدى اصفهانى کاظمى، او را جامع علوم معقول و منقول دانسته و در علوم متنوع: ادبیات عرب، لغت، معانى و بیان، تاریخ، اصول، منطق، فلسفه، کلام، فقه، ریاضیات و طبیعیات صاحب نظر معرفى مى کند.([12]) نویسنده «اعیان الشیعة» نیز به جامعیت وى در علوم مختلف اسلامى تصریح مى کند.([13]) گفته شده است که آیت الله سیّد هادى خراسانى بعد از آیت الله شیخ میرزا محمّدتقى شیرازى، مرجع بزرگ شیعه و مقیم در سامرا، عالم طراز اوّل به حساب مى آمد به طورى که آیت الله شیرازى در برخى از احتیاطات فقهى خود به نظرات علمى او مراجعه مى کرد که این مسئله بیانگر عظمت درجه علمى وى است.([14])

شیخ فضل الله حائرى مازندرانى، از مشایخ سیّد هادى خراسانى، در اجازه نامه اش به او در چند بیت شعر، وى را چنین معرفى مى کند:

«سیّد ما هادى، (دانشمندى) کم نظیر، تیزهوش و بیدار، خوش بیان و فصیح، علاّمه زمان، یگانه دوران و متّقى است. او کسى است که اجتهاد مطلقش مسلم و محقّق بودنش یقینى است».

شیخ فضل الله حائرى با مصرع آخر آن ابیات، تاریخ این اجازه نامه را چنین بیان مى کند:

و قد اجزت الهادى فى الاجتهاد المطلق([15])

یعنى، سال 1337 هـ .ق.

استادان

سیّد هادى بجستانى در طول زمان تحصیل، محضر استادان بسیارى را درک کرد و از انوار علوم آنان بهره هاى فراوان برد و از برخى از آنان اجازه اجتهاد و روایت دریافت نمود.

استادان و مشایخ او که بیشتر از دانشمندان و فقیهان عراق هستند، به ده ها نفر مى رسند. شرح حال نویسان، نام برخى از آنان را ذکر کرده اند([16]) و آنان عبارتند از:

1. میرزا عبدالجواد ادیب نیشابورى (متوفّاى 1344 هـ .ق.)،

2. سیّد حسین استرآبادى،

سیّد هادى خراسانى مى گوید:

«سیّد حسین استرآبادى از فقیهان و عالمان بسیار با تقواى مشهد بود و در مدرسه میرزا جعفر سکونت داشت و به تدریس علوم مختلف ریاضیات، جفر و امثال آن مى پرداخت. پدرم به من بارها سفارش مى کرد تا از معلومات و حسن خلق و صفاى باطن او بهره ببرم».([17])

3. حسن على خلخالى

سیّد هادى مدّتى نزد او به تحصیل ریاضیات در مدرسه کاظمیه تهران پرداخت.([18])

4. سیّد میرعلى حسینى هروى خراسانى پدر وى، (متوفّاى 1337 هـ .ق.).

5. سیّد مصطفى کاشانى (متوفّاى 1336هـ .ق.)،

سیّد مصطفى کاشانى در سال (1268 هـ .ق.) در کاشان به دنیا آمد و در اصفهان و نجف به تحصیلات علوم دینى پرداخت. وى از استادان بزرگى چون: شیخ محمّدتقى، صاحب حاشیه بر معالم اجازه اجتهاد دریافت نموده است. او در جنگ جهانى اوّل، در صف اوّل مجاهدان اسلام در مقابله با تجاوزگران انگلیسى در بصره حضور داشت و در سال (1336 هـ .ق.) در کاظمیه دار فانى را وداع گفت.([19])

6. محمّدحسن مامقانى، (متوفّاى 1323 هـ .ق.) نویسنده بشرى الوصول.

7. سیّد محمّدابراهیم قزوینى (متوفّاى 1360 هـ .ق.)،

8. سیّد حسن صدر (متوفّاى 1354 هـ .ق.)،

9. شیخ غلامحسین مرندى،

10. شیخ على قسام نجفى،

على بن حمود بن خلیل قسام نجفى در سال (1299 هـ .ق.) در نجف به دنیا آمد تحصیلات علوم دینى خود را در همان جا، تا درجه اجتهاد ادامه داد. او خطیبى سرشناس بود که در بیان حقایق، علاوه بر فصاحت و بلاغت، داراى شجاعت خاصّى بود از این رو هر جا وارد مى شد، جمعیت فراوانى گرد او جمع مى شدند تا از سخنان او استفاده کنند. وى در جریان تهاجم انگلیس به عراق، در جنگ جهانى اوّل، با سخنرانى و خطبه هاى حماسى، مردم را بر علیه متجاوزان به شورش و جهاد وامى داشت.

از آثار او، «الاخلاق المرضیّة فى الدروس المنبریه» است. وى در 24 جمادى الاولى سال (1373 هـ .ق.) بعد از سال ها جهاد با کفّار و رشادت در بیان حقایق، دار فانى را وداع گفت و در نجف اشرف به خاک سپرده شد.([20])

11. شیخ محمّدحسن کبّه (متوفّاى 1336 هـ .ق.)، نویسنده «الرحلة المکیّه».

2. سیّد محمّدتقى قزوینى، معروف به سیّد آقا (متوفّاى 1333 هـ .ق.) نویسنده مجامع الاحکام.

13. شیخ محمّداسماعیل محلاّتى (متوفّاى 1343 هـ .ق.)، نویسنده انوار الحکم.

14. سیّد ابوالحسن اصفهانى (متوفّاى 1365 هـ .ق.)،

15. شیخ محمّدکاظم آخوند خراسانى (متوفّاى 1329 هـ .ق.)، نویسنده کفایة الاصول.

سیّد هادى مى گوید:

«من یک دوره اصول را نزد آخوند خراسانى خواندم همان طور که برخى از کتاب هاى فقه مثل وقف، وصیّت، اجاره و طهارت را نیز از او فراگرفتم. وى در مسجد هندى، درس فقه و در مسجد طوسى، درس اصول مى گفت. من خود را ملزم کرده بودم تا همه مطالب درس را یادداشت کنم تا بتوانم بعداً به آن ها مراجعه کنم. آخوند خراسانى علاوه بر تدریس در طول ایّام هفته، شب هاى پنج شنبه و جمعه نیز درس اصول مى گفت، هم شاگردى من، شیخ على قوچانى، در آن دو شب در درس آخوند خراسانى شرکت مى کرد و معتقد بود که آخوند خراسانى در این دو شب، مطالب علمى را به طور خلاصه و بدون مطالب زائد بیان مى کند از این رو لزومى براى شرکت در درس اصلى اصول آخوند خراسانى که در طول ایّام هفته برقرار بود، نمى دید. من او را از این کار منع مى کردم ولى او قبول نمى کرد تا این که روزى به من گفت: بسیارى از مطالبى که فراگرفتم، از یادم رفته است، چه این که درس روزانه آخوند، همراه با تکرار و حاوى مطالب گوناگون علمى بود که موجب تثبیت مطالب در ذهن شاگردان مى شد.»([21])

16. شیخ على آل کاشف الغطا (متوفّاى 1350هـ .ق.)، نویسنده «الحصون المنیعه فى طبقات الشیعة».

,,,,,17. شیخ آقا بزرگ تهرانى، (متوفّاى 1389 هـ .ق.)، نویسنده «الذّریعة الى تصانیف الشیعة».

18. سیّد محمّدکاظم طباطبایى (متوفّاى 1337 هـ .ق.)، نویسنده «العروة الوثقى».

19. شیخ محمّدتقى شریف شیرازى حائرى(متوفّاى 1338 هـ .ق.)،

20. سیّد محمّد بحرانى (متوفّاى 1355 هـ .ق.)،

21. على نقى لکنهوى، نویسنده «اقرب المجازات الى مشایخ الاجازات».

22. شیخ فتح الله شیخ الشریعه (متوفّاى 1339هـ .ق.)،

23. میرزا محمّدعلى رشتى،

24. سیّد محمّد بن حسین کاشانى (متوفّاى 1353 هـ .ق.)،

25. سیّد محمّدباقر بهبهانى،

26. سیّد ابراهیم راوى (متوفّاى 1364 هـ .ق.)،

27. سیّد على شهرستانى حسینى (متوفّاى 1344 هـ .ق.)،

28. سیّد مصطفى نخجوانى،

29. سیّد کاظم بهبهانى (متوفّاى 1327 هـ .ق.)،

30. شیخ فضل الله، فرزند مولى محمّدحسن حائرى مازندرانى (متوفّاى 1345 هـ .ق.)،

31. محمّدباقر استهباناتى،

32. سیّد یحیى مجومردى،

33. مولى مقیم بن محمّدصادق الطبیب القزوینى،

34. سیّد محمّد نجفى همدانى،

35. سیّد محمّدعلى شاه عبدالعظیمى،

36. میرزا محمّد نراقى،

37. سیّد على تنکابنى،

38. شیخ عبدالله مامقانى،

39. سیّد اسماعیل اصفهانى نى ریزى،

آیت الله سیّد هادى بجستانى خراسانى، نزد فقیهان مشهور شهرهاى کربلا، نجف و... از نظر علمى، جایگاه ویژه اى داشت و نظرات و آراء او براى آنان معتبر بود از این رو برخى از استادان و مشایخ او، از سیّد هادى خراسانى اجازه روایت گرفتند. مثل، شیخ آقا بزرگ تهرانى، سیّد ابوالحسن موسوى اصفهانى، شیخ محمّدتقى شیرازى و سیّد على نقى نقوى لکنهوى.([22])

شاگردان

آیت الله سیّد هادى بجستانى خراسانى به جهت خدمات علمى و بیان حقایق دینى، از عالمان و فقیهان موفّق در عصر خویش بود. او در کنار تحصیل، تحقیق و تألیف، به تدریس علوم دینى و پرورش شاگردان بزرگ پرداخت. بیشترین همّت او در امر تدریس، بعد از وفات آیت الله شیخ محمّدتقى شیرازى در سال (1338 هـ .ق.) صورت گرفت چه این که بعد از آیت الله شیرازى، او از عالمان طراز اوّل در کربلا به شمار مى رفت. از این رو طلاّب بسیارى، از شهرهاى دور و نزدیک در محضر او حاضر شده، از انوار علوم او بهره هاى فراوان مى بردند و گاه به دریافت اجازه اجتهاد و روایت نایل مى آمدند. از بارزترین آنان مى توان به عالمان ذیل اشاره کرد:

1. سیّد مصطفى اعتماد

سیّد مصطفى اعتماد، فرزند سیّد محمّد، فرزند سیّد حسین بهبهانى حائرى، در سال (1346 هـ .ق.)، در کربلا به دنیا آمد. وى مقدّمات و سطوح علوم دینى را در همان جا، نزد استادان و فقیهانى چون: شیخ یوسف بیارى شاهرودى، و خارج فقه و اصول را نزد آیات، آقا حسین قمى، میرزا مهدى شیرازى، سیّد هادى خراسانى و سیّد محمّدهادى میلانىفراگرفت و از آنان مفتخر به اجازه اجتهاد گردید. فلسفه را نیز نزد شیخ محمّدرضا اصفهانى به خوبى آموخت. از آثار او، «بلاغة الحسین»، «وحى الفطرة»، «وحى الاخلاق»، سیّدالشهدا و... است.([23])

2. سیّد محمّدصادق بحرالعلوم (متوفّاى 1399 هـ .ق.)

سیّد محمّدصادق بحرالعلوم فرزند سیّد حسن بحرالعلوم طباطبایى، در سال (1315 هـ .ق.) در نجف اشرف به دنیا آمد. وى تحصیلات علوم دینى را تا حدّ اجتهاد نزد استادان و فقیهان بزرگ چون شیخ محمّد سماوى و شیخ آقا بزرگ تهرانى، شیخ محمّدجواد بلاغى، سیّد ابوتراب خوانسارى و دیگران، ادامه داد([24])و از آیة آلله سیّد هادى بجستانى اجازه روایت داشت.([25]) شرح زندگى او در همین مجموعه آمده است.

3. شیخ محمّدمهدى فیض مهدوى کرمانشاهى (متوفّاى 1346 هـ .ق.)

شیخ محمّدمهدى کرمانشاهى فرزند محمّدتقى فیض مهدوى از نوادگان فیض کاشانى، در سال (1287 هـ .ق.) در کرمانشاه تولّد یافت. مقدّمات علوم دینى را در زادگاهش آموخت و سپس در سال (1311 هـ .ق.) به نجف هجرت کرد و تحصیلات عالى خود را تا حدّ اجتهاد نزد آیات عظام میرزا حسین تهرانى، آخوند خراسانى و سیّد هادى بجستانى خراسانى ادامه داد. وى در سال (1319 هـ .ق.) به امر استادش، میرزا حسین تهرانى به زادگاهش بازگشت و به تبلیغ احکام و معارف دینى پرداخت. او در سال (1346 هـ .ق.) از دنیا رفت و در قم به خاک سپرده شد.([26])

4. سیّد محمّدمهدى اصفهانى کاظمى (متوفّاى 1391 هـ .ق.)،

سیّد محمّدمهدى اصفهانى کاظمى، فرزند سیّد محمّدکاظم اصفهانى، در سوم شعبان سال (1319 هـ .ق.) در کاظمین متولّد شد. وى تحصیلات علوم دینى را تا حدّ اجتهاد، در شهرهاى کاظمین، کربلا و نجف ادامه داد. او از شاگردان سیّد ابوتراب خوانسارى، شیخ حسین رشتى، میرزا ابراهیم سلماسى کاظمى و سیّد هادى بجستانى خراسانى است.

آیت الله سیّد محمّدمهدى اصفهانى کاظمى در روز یکشنبه، 16 محرّم سال 1391 هـ .ق. در کاظمین دار فانى را وداع گفت. از آثار به جا مانده از آن عالم بزرگ، «احسن الودیعة»، «معجم القبور»، «ایقاظ الامة»، «زبدة الکلام» و... است.([27])

5. شیخ على آل عشیان

6. سیّد اسدالله اصفهانى

7. سیّد محسن جلالى حائرى

8. شیخ محمّدمهدى کابلى

9. سیّد مرتضى طباطبایى

10. شیخ محمّدعلى سیبویه یزدى فرزند آخوند ملاّ عبّاس یزدى ابرندآبادى.

11. شیخ محمّدجواد مازندرانى

12. سیّد عبدالله خویى

13. سیّد على استرآبادى

14. شیخ مهدى رشتى

15. سیّد حسین ناصرالدّین اصفهانى

16. سیّد مصطفى شیرازى

17. سیّد حسین حجّت طباطبایى

18. سیّد عبدالحسین حجّت طباطبایى

19. شیخ عبدالحسین شیرازى فرزند شیخ محمّدتقى شیرازى.

20. میرزا فرج الله فرزند شیخ محمّد تبریزى.

21. شیخ محمّدرضا طبسى مروّج (متوفّاى 1405 هـ .ق.).

22. سیّد محمّدطاهر بحرانى (متوفّاى 1381 هـ .ق.).

23. سیّد مهدى فرزند سیّد حبیب الله شیرازى (متوفّاى 1380 هـ .ق.).

24. شیخ محمّدعلى اردوبادى که شرح زندگى او در همین کتاب آمده است.

25. سیّد محمّدمهدى خراسانى، فرزند آیت الله سیّد هادى خراسانى.([28])

فعّالیت هاى سیاسى و اجتماعى

از ویژگى هاى سیّد هادى بجستانى خراسانى، آگاهى کامل به مسائل سیاسى و اجتماعى زمان خود، غیرت دینى در برابر بیگانگان و دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) و شیعیان آنان بود. او نسبت به سرنوشت مردم و ظلم حاکمان بر آنان حساس بود و در مواقع مختلف به امر به معروف و نهى از منکر موضع گیرى سیاسى و گاه به مبارزه روى مى آورد. او در بیان حقایق اجتماعى و سیاسى و افشاگرى نسبت به ستم ستمگران حاکم، از خود شجاعت فراوان نشان داد و در این راه متحمل زحمات بسیار شد.

زندان بغداد

سیّد هادى خراسانى در سال (1330 هـ .ق.) به خاطر جلوگیرى از حمله دشمنان به شیعیان و حوزه علمیه سامرا، از ناحیه حکومت عثمانى زندانى شد. خلاصه ماجرا چنین است:

در سال (1330 هـ .ق.) گرفتارى ها و مصیبت هاى بسیارى در سامرا دامنگیر مؤمنین شد، چه این که حکومت عثمانى عرصه را بر مردم شیعى عراق به ویژه مردم سامرا، بیش از پیش تنگ کرده بود و هر حرکتى را در نطفه خفه مى کرد. یکى از حوادث ناگوار در این سال این بود که عدّه اى از دشمنان اهل بیت(علیهم السلام)، که همیشه مترصد ضربه زدن به شیعیان بودند، از غفلت حاکمان وقت، سوء استفاده کرده و قصد حمله به مردم سامرا، به ویژه طلاّب علوم دینى و غارت اموال و اسارت خانواده هاى آنان را داشتند و مقدّمات تهاجم را در شهرهاى شمالى عراق فراهم کردند. شیعیان سامرا و گروهى از طلاّب که احساس خطر بیشترى مى کردند نزد آیت الله سیّد هادى خراسانى آمدند تا جریان را به اطّلاع آیت الله شیخ محمّدتقى شیرازى رسانده، از ایشان کسب تکلیف نماید. وى نیز پس از تحقیق لازم جریان امر را به اطّلاع آیت الله شیرازى رساند و با مشورت آیت الله شیرازى و گروهى از علماى سامرا تصمیم بر آن گرفته شد تا شیعیان عراق و نیز ایران را از تصمیم دشمنان و عواقب حمله آنان به شهر سامرا آگاه کنند.

آیت الله خراسانى نامه اى به سفارت ایران نوشت همان طور که آیت الله شیرازى نامه هاى بسیارى توسط علماى سامرا به سرتاسر عراق نوشت و جریان توطئه و عواقب آن را گوشزد کرد. خبر مقدّمات حمله به سامرا در همه جاى عراق پیچید و مردم آماده دفاع از سامرا شدند و از طرفى، گروهى از علما مأمور گفت و گو با نماینده والى بغداد، به نام «توفیق بک ترکى» شدند و از او خواستند تا جلوى فتنه را بگیرد ولى او مردى پلید و شیعه ستیز بود. وى از شکوائیه شیعیان سوء استفاده کرده، آن را حمل بر تعرض و شورش کرد و گفت: شما مى خواهید به شمال عراق (که سنّى نشین است) حمله کنید از این رو جریان را با آب و تاب فراوان به وسیله تلگراف به حاکم سامرا نوشت و جریان را عکس آنچه بود، جلوه داد. مسوؤلان امنیت سامرا بعد از دریافت تلگراف، با یک کارآگاه و چندین مأمور به منزل آیت الله شیرازى هجوم بردند و او را مورد بازجویى قرار دادند. بین آنان و آیت الله شیرازى بحث هاى زیادى صورت گرفت. آنان به جاى این که به خواست آیت الله شیرازى و مردم سامرا مبنى بر جلوگیرى از حمله به شهر توجّه کنند، آیت الله سیّد هادى خراسانى و سیّد محمّدجواد بلاغى و دو نفر دیگر از علماى سامرا را دستگیر و با صد نفر سرباز و یک فرمانده به نام «فاروق بک» در شب هفتم ماه رمضان (1330 هـ .ق.) به زندان سامرا و پس از آن به زندان بغداد بردند. مأموران به صورت اهانت آمیزى از آنان بازجویى به عمل آوردند ولى هیچ دلیلى بر ادّعاهاى خود نیافتند. سیّد هادى خراسانى و همراهان، بعد از دو هفته زندانى شدن در بیستم همان ماه آزاد و به سامرا بازگشتند. گرچه حاکمان محلى سامرا و بغداد از شکوائیه عالمان سوء استفاده کردند و موجبات مزاحمت آنان را فراهم آوردند ولى اقدام علما، که سیّد هادى خراسانى نقش مهمّى را در این راستا ایفا کرد موجب انصراف دشمنان از حمله به سامرا شد و جان و مال مردم محفوظ ماند.([29])

جهاد در راه خدا

جنگ جهانى اوّل در سال (1333 هـ .ق.) به وقوع پیوست و آتش جنگ بسیارى از کشورهاى جهان را فراگرفت و کشورهاى اروپایى مثل انگلستان، بر کشورهاى اسلامى تسلّط پیدا کردند. یکى از کشورهایى که مورد هدف استعمار انگلیس قرار گرفت، عراق بود. آنان از طریق بصره به بغداد رسیدند، که حدود 2 سال به طول انجامید. در این مدّت، به مردم عراق بسیار سخت گذشت. در این میان آیت الله سیّد هادى خراسانى علاوه بر تشویق مردم به جهاد دفاعى در برابر متجاوزان، خود نیز در صف مجاهدان بارها حضور یافت.([30]) او براى تقویت بنیه دفاعى مجاهدان و تأمین پشتیبانى به امر آیت الله شیرازى، به شهرهاى مختلف عراق و ایران سفر کرد و به جمع آورى امکانات مالى پرداخت. نامه هایى که آیت الله شیرازى خطاب به ایشان مبنى بر مسائل مذکور نوشته اند، در مجموعه اى، در کتابخانه خانوادگى آیت الله خراسانى موجود است.([31])

او از امضاکنندگان فتواى تاریخى شیخ محمّدتقى شیرازى مبنى بر عدم مشروعیت انتخاب غیر مسلمان به عنوان حاکم بر مسلمانان بود. انگلیسى ها وقتى بر عراق مسلط شدند، قصد داشتند فردى انگلیسى را بر مردم مسلمان عراق به عنوان حاکم مشخص کنند، مردم از این مسئله نگران شده و از آیت الله شیخ محمّدتقى شیرازى خواستند تا نظر خود را بیان کند. او فتوایى به این مضمون داد که:

«هیچ مسلمانى حقّ ندارد غیر مسلمان را براى حکومت بر مسلمانان انتخاب کند. علماى اعلام از جمله آیت الله سیّد هادى خراسانى فتوا را مهر و امضا کردند و از این طریق جلوى توطئه ذلّت بار استعمار انگلیس را گرفتند».([32])

مرجعیّت

آیت الله سیّد هادى خراسانى بعد از وفات آیت الله شیخ محمّدتقى شیرازى، در سال 1338 هـ .ق.، کربلا را محلّ اقامت خود قرار داد و به تدریس و تألیف پرداخت. در این سال ها بود که بسیارى از مقلدان آیت الله شیرازى در تقلید به وى مراجعه کردند. او بنا بر تنوع مخاطبان، رساله هاى متعدد عربى و فارسى را در چاپ ها و اندازه هاى مختلف در اختیار آنان قرار داد.

امر به معروف و نهى از منکر

آیت الله سیّد هادى خراسانى بارها و به صورت هاى مختلف، مثل: موضع گیرى، اعتراض به مقررات ظالمانه، تألیف کتاب و مقاله و راه پیمایى علیه حاکمان عراق به اعتراض پرداخت و آنان را از منکرات نهى کرد. به چند نمونه از این حرکت ها اشاره مى شود:

در سال (1341 هـ .ق.) حکومت عراق، آیت الله مجاهد، شیخ مهدى خالصى را به مشهد مقدّس تبعید کرد. گروهى از عالمان نجف به این عمل حکومت عراق اعتراض کردند و حکومت عراق نیز برخى از آنان را دستگیر و با اهانت به شهر کربلا آورد و از آن جا به ایران تبعید نمود. از جمله این عالمان سیّد ابوالحسن اصفهانى و میرزاى نایینى بودند. حاکمان محلى مقرر کرده بودند که کسى حقّ استقبال و یا بدرقه آنان را ندارد و در این میان آیت الله سیّد هادى خراسانى در اعتراض به این مقررات ظالمانه، پشت سر ماشین آیات مذکور به مراسم بدرقه پرداخت و مردم از حرکت او به جنبش درآمدند و گروه زیادى از مردم کربلا در بدرقه آن آیات شرکت کردند و بار دیگر، ارتباط تنگاتنگ مردم و مرجعیّت را به نمایش گذاشتند.([33])

در سال 1355 هـ .ق. فرماندار کربلا، به نام صالح جبر، تصمیم گرفت بدون دلیل و به بهانه توسعه خیابان، مناره تاریخى و معروف «منارة عبد» را که در قسمت شمال شرقى صحن سیّدالشهدا (علیه السلام) قرار داشت، خراب کند. در این جا نیز آیت الله سیّد هادى خراسانى اوّلین کسى بود که به اعتراض پرداخت و ترتیب راهپیمایى اعتراض آمیزى را در کربلا داد و در صف اوّل آن قرار گرفت. او با اشعار فارسى تاریخ تأسیس و انهدام آن مناره را چنین بیان کرد:

در صحن سیّدالشهدا بود برقرار *** گلدسته اى چو شاخه طوبى بزرگوار

عقل حکیم از پى تاریخ او بگفت *** «انگشت یار، سال بنایش بیادگار

«دست جفا» زپاى فکندش بدون وجه *** أرّخ «جزاى هدم و أوامر، عذاب و نار»

در این ابیات، جمله انگشت یار، سال بناى آن مناره است و آن سال (982 هـ .ق.) است و جمله «جزاى هدم» و «اوامر»، «عذاب و نار» مساوى با (1355 هـ .ق.) بنا بر حروف ابجد است.

او با چاپ مقاله اى اعتراض آمیز در مجله «النداء» بغداد، نفرت خود را از انهدام صحن کوچک حرم سیّدالشهدا(علیه السلام) توسط حاکم کربلا به نام عبدالرسول خالصى، با هدف تضعیف شیعه در سال (1368 هـ .ق.) اعلام داشت.

از جمله اعتراض هاى او بر علیه حاکم وقت کربلا، ترک نماز جماعت در صحن مقدّس امام حسین(علیه السلام) و اقامه نماز به صورت انفرادى بود که از اعتراض هاى جدّى او به حساب مى آمد.

سیّد هادى خراسانى، نه تنها نسبت به مسائل داخلى عراق داراى حساسیت ویژه اى بود بلکه نسبت به جهان اسلام نیز اهمیّت مى داد و در برابر وقایع غیر شرعى عکس العمل نشان مى داد. ارسال نامه هاى متعدد براى حکومت رضاخان مبنى بر عدم مشروعیت کشف حجاب و خلع لباس روحانیان و ارسال تلگراف و نامه به اقصى نقاط بلاد اسلامى، در اعتراض به وهابیت، در خصوص انهدام قبر معصومین(علیهم السلام)، در مدینه منوره از جمله حساسیت هاى این عالم بزرگوار است.([34])

تألیفات

سیّد هادى بجستانى خراسانى از نویسندگان و مؤلفان پرکار بود که بیش از 100 کتاب و رساله را در رشته هاى گوناگون علوم اسلامى مثل: فقه، اصول، منطق، فلسفه، کلام، تفسیر، تاریخ و موضوعات مختلف سیاسى و اجتماعى، به رشته تحریر درآورد کتاب ها و رساله هایى که در هر کدام نهایت پژوهش، تبحّر و تعمق در مسائل و مطالب علمى به خوبى مشاهده مى شود. او در جوانى با قلم و نویسندگى آشنا شد و در کنار تحصیل و بعد از آن، همراه با تدریس و تحقیق به نگارش و بیان حقایق علمى روى آورد و از خود آثار ارزشمندى به یادگار گذاشت. از میان این آثار متعدد فقط 20 اثر به زیور طبع آراسته شده و بقیه به صورت خطى در کتابخانه خانوادگى وى در کربلا باقى مانده است. نمونه آثار او عبارتند از:

اصول

1. استصحاب الکلّى موضوع آن اصول فقه و تقریر درس اصول فقه شیخ محمّدتقى شیرازى در سامرا است.

2. تعلیقة على الرسائل الشیخ الانصارى

3. تعلیقة على القوانین

4. تقریرات الاصول این کتاب تقریرات درس اصول آخوند خراسانى در نجف است.

5. حاشیة على الکفایة این اثر در واقع سه اثر، با سه حجم مفصل، متوسط و خلاصه است.

6. رسالة فى الاقل و الاکثر الارتباطیتین این رساله، تقریر درس شیخ محمّدتقى شیرازى است.

7. رسالة فى الترتب این اثر نیز نیز تقریر درس شیخ محمّدتقى شیرازى است.

8. رسالة فى التعادل و التراجیح تقریر درس شیخ محمّدتقى شیرازى.

9. رسالة فى مباحث العلم الاجمالى

10. رسالة فى مقدمیة عدم احد الضّدین لوجود الاخر

11. النّهایة فى اصول الفقه

فقه

1. احکام النساء رساله اى است فارسى و موضوع آن خون هاى سه گانه زنان است.

2. الباقیات الصالحات رساله عملیه به زبان عربى است در 56 صفحه.

3. ایجاب الاجتناب عن مُساورة اهل الکتاب رساله اى است کوچک در مورد نجاست اهل کتاب.

4. الخلل فى الصلوة

5. الخیارات

6. ذخیرة المعاد رساله عملیه به زبان فارسى است در 106 صفحه.

7. رسالة فى ارث المبغضین تقریر درس شیخ محمّدتقى شیرازى.

8. رسالة فى احکام الاوانى

9. رسالة فى التّذکیه و المذکّى

10. رسالة فى تحدید الکر بالوزن و المساحة

11. رسالة فى جوائز السلطان

12. رسالة فى حکم المرتد عن فطرة

13. رسالة فى العدالة

14. رسالة فى فرع من فروع العلم الاجمالى

15. رسالة فى فعل القادر المختار

16. رسالة فى اللّباس المشکوک

17. رسالة فى وجوب الحجاب

18. سراج الحاج رساله عملیه در موضوع مناسک حج.

19. شرح العروة الوثقى یا مستمسک الانام بعروة الاسلام

20. القرعه کتابى است فارسى و موضوع آن جمع آورى آیات مربوط به لعن برار باب سبّ و لعن است.

21. صلاة الجمعة فقه استدلالى در موضوع نماز جمعه.

22. کتاب الاجارة

23. کتاب الطهارة

24. لمعة النّور فى اختصاص الجمعة بالحضور

تفسیر و علوم قرآن

1. تعلیقة على تفسیر على بن ابراهیم قمى

2. تفسیر القرآن الکریم

3. ثواب القرآن

4. المسائل النّفیسة موضوع آن اعجاز قرآن و دیگر مباحث علوم قرآنى است.

کلام

1. ازالة الوصمة عن وجوه براهین العصمة

2. اصول الشیعة و فروع الشیعة

3. انتقاد الاعتقاد فى المبدأ و المعاد این اثر که در سال (1333 هـ .ق.) در سامرا نوشته شده است، حاوى بسیارى از ادله وجود خدواند سبحان است.

4. برّ الآباء فى انجیل برناب

5. بصائر الرّبانیة فى اثبات الصانع و الوحدانیة

6. البوارق الفارقة على اعناق المارقة

7. البیّنات و الزبر فى وجوه ادلة العصمة لاهله

8. الجنّة الوسمى فى شرح اسماء الحسنى

9. حاشیة على شرح التجرید

10. دعوة الاسلام الى دارالاسلام این اثر در سال (1361 هـ .ق.) در کربلا نگارش یافته و در سال (1376 هـ .ق.) به چاپ رسیده است و موضوع آن معجزات و کرامات امامان معصوم(علیه السلام)است.

11. دعوة الحق الى ائمة الخلق این اثر، رساله اى مفصل است و موضوع آن ردّ عقاید وهابیان و اثبات حقّانیت امامان معصوم(علیهم السلام)است و در سال (1347 هـ .ق.) در بغداد به چاپ رسیده است.

12. رسالة فى اصول الدّین به زبان فارسى.

13. رسالة فى اصول الدّین عربى.

14. رسالة فى الشّعائر الحسینیة

15. سرّ الشهادتین فى شهادة الحسین(علیه السلام)

16. عین العیان موضوع آن توحید است.

17. لسان الصدق کتابى است مفصل در موضوع امامت.

18. مصابیح العترة الاطیاب و رجوم الشیاطین النّصاب موضوع آن امامت است.

19. معاجز الرسول(صلى الله علیه وآله)

20. المعجزة و الاسلام موضوع آن امامت است و در چاپخانه علمیه نجف در 348 صفحه به چاپ رسیده است.

21. مغلاة الغلاة فى الردّ على الشّیخیة

22. نطق الحقّ کتابى است فارسى در موضوع امامت.

23. نخبة اللّوامع و نجیة السّواطع ردّ آراء کلامى حنبلى هاست.

24. نورالعلم فى بدع العامة موضوع آن امامت است.

25. النّور العاقب فى تحریر رسالة «الشّهاب الثّاقب» الشّهاب الثّاقب، رساله اى است در ردّ عقاید صوفیه و سیّد هادى بجستانى آن را شرح کرده است.

اخلاق و آداب

1. الجنة السّابعة و الجنة السّابغة موضوع آن دعا است.

2. دعوة الدّاعى و عدة السّاعى موضوع آن دعا، حرز و صلوات است و در سال (1325 هـ .ق.) نوشته شده است.

3. فتح الابواب موضوع آن دعا است.

4. کتاب کریم کتابى است در موضوع معرفت، تهجّد، خودسازى و ردّ بعضى از عقاید صوفیه. این کتاب در سال (1350 هـ .ق.) در کربلا و به زبان فارسى نگارش یافته است.

5. المجالس موضوع آن وعظ و نصیحت است.

رجال و تراجم

1. مرقاة الثّقات فى تمییز المشترکات موضوع آن رجال است و در سال (1330 هـ .ق.) در سامرا نوشته شده است.

2. ناموس الحضر فى تعیین موسى الخضر على نبیّنا و آله علیه السّلام

3. لمحة الاربعین

4. القول السّدید بشأن الحرّ الشهید

5. طبقات الرواة

6. الصّحف المطهرة

این کتاب مجموعه اجازه نامه هاى مشایخ وى به اوست.

ادبیات و لغت

1. جوامع الکلام کتابى است منظوم در موضوع نحو.

2. حاشیة على شرح الجامى لکافیة ابن الحاجب موضوع آن نحو است.

3. حاشیة على شرح الرضى لکافیة ابن الحاجب موضوع آن نحو است.

4. حاشیة على شرح النّظام لشافیة ابن الحاجب موضوع آن صرف است.

5. مسابقه با وصال این اثر، دیوان شعر فارسى سیّد هادى خراسانى است که در مصائب اهل بیت عصمت(علیهم السلام) سروده است.

6. هشت بهشت دیوان شعر، با دو زبان فارسى و عربى است.

7. السّبع المثانى دیوان شعر با زبان فارسى است که در چاپخانه مرتضى در نجف، در سال (1356 هـ .ق.) در 34 صفحه چاپ شده است.

8. دعوة دارالسّلام نام مجموع دیوان هاى اوست.

سیّد هادى بجستانى خراسانى داراى ذوق سرشار و طبعى لطیف بود و در سرودن شعر قدرتى فوق العاده داشت: از این رو در موضوعات مختلف دینى، اخلاقى، اجتماعى، علمى و سیاسى که گاه به مقتضاى زمان به سرودن شعر مى پرداخت. نمونه اشعار وى در فعّالیت اجتماعى و سیاسى وى آورده شد.

دیگر آثار

1. الحراق بتاریخ احتراق العراق

موضوع آن مسائل سیاسى و اجتماعى است که در سال هاى وقوع جنگ جهانى اوّل تهاجم انگلستان به کشورهاى اسلامى به ویژه عراق، نوشته شده است.

2. الحسرة و الأسف على حضرة النجف

موضوع آن شرح وقایع و ظلم هایى است که از ناحیه دولت عثمانى و حکام ظالم در نجف اشرف به وقوع پیوسته است.

3. داد و داغ بغداد شرح جریان زندانى شدن مؤلّف همراه با گروهى از علماى سامرا، توسط حاکمان دولت عثمانى، در سال (1230 هـ .ق.) است.

4. حاشیة على المطالع موضوع آن منطق است.

5. الألفین فى دین المصطفى

موضوع آن کلام و فلسفه و به صورت منظوم است. این اثر در چاپخانه پاکتچى تهران و بجستان به چاپ رسیده است.

6. المعرفة فى المعرفة

موضوع آن، فلسفه و در سال (1342 هـ .ق.) در کربلا نوشته شده است و در سال (1393 هـ .ق.) با تحقیق سیّد محمّدتقى جلالى در نجف اشرف در 80 صفحه به چاپ رسیده است.

7. البحث مع روسى و روسیة

رساله اى است عربى و موضوع آن دعوت مردم روسیه به اسلام است.

8. أسنة السّنة السنیّة

کتابى است با حجم زیاد که در سال (1325 هـ .ق.) نگارش یافته است و موضوع آن گردآورى روایات و اخبار موجود در صحاح اهل سنّت، در موضوع اهل بیت(علیهم السلام) و سخنان عالمان سنّى در فضایل امامان معصوم(علیهم السلام) است و در ضمن آن بسیارى از احکام فقهى شیعه و نیز اصول اعتقادى با ادله آن ها ذکر شده است.

9. نان و نمک

10. الوجیزه فى اسناد الحرز الیمانى([35])

آخرین سفر

آیت الله سیّد هادى بجستانى خراسانى در سال (1365 هـ .ق.) به قصد زیارت ثامن الائمه حضرت رضا(علیه السلام) به ایران سفر کرد و در مسیر راه، در رى توقف کرد و به عیادت آیت الله سیّد محمّد حجّت که براى مداوا در آن جا اقامت داشت، رفت. او بعد از زیارت حرم مطهّر حضرت عبدالعظیم حسنى و دیگر امامزاده هاى تهران، راهى مشهد مقدّس شد. نویسنده گنجینه دانمشندان مى گوید:

«من در آن سال در تهران بودم و توفیق دیدار و گفت و گو را با او پیدا کردم».([36])

وفات

آیت الله سیّد هادى بجستانى خراسانى در روز چهارشنبه 12 ربیع الاوّل سال (1368 هـ .ق.) بعد از 71 سال تلاش و کوشش در راه اعتلاى اسلام، در کربلا دار فانى را وداع گفت و به ملکوت اعلى پیوست. پیکر پاک او در ایوان بزرگ، واقع در طرف شمال صحن حرم حسینى(علیه السلام)معروف به ایوان مروارید به خاک سپرده شد. به همین مناسبت بازار کربلا و حوزه علمیّه، تعطیل و عزاى عمومى اعلام شد. خبر وفات آن عالم ربّانى به نجف و سایر شهرهاى عراق و نیز تهران، اصفهان، تبریز، قم و خراسان رسید و در آن شهرها نیز مجالس ترحیم و بزرگداشت برگزار شد.([37])

از آیت الله خراسانى یک فرزند پسر به جا ماند که از عالمان فعّال در تبلیغ معارف و احکام دین به شمار مى رود و او «سیّد محمّدمهدى بجستانى خراسانى» است. وى متولّد 16 ذیحجّه سال 1349 هـ .ق. و در کربلا به دنیا آمده است. او مقدّمات علوم دینى را در کربلا فراگرفت و سپس به نجف اشرف هجرت کرد و نزد آیات عظام: شیخ محمّدحسین آل کاشف الغطا، سیّد محمّدمهدى اصفهانى کاظمى و سیّد محمود شاهرودى به کسب مراحل عالى علوم دینى پرداخت تا به درجه اجتهاد رسید و از آنان اجازه روایت و اجتهاد گرفت. بعد از مدّتى به ایران سفر کرد و در تهران ساکن شد و سفرهایى نیز به هند، حجاز و اروپا کرد و به زبان انگلیسى نیز تسلّط کامل داشت. وى از طرف آیت الله سیّد حسین طباطبایى بروجردى به اروپا و آمریکا رفت تا به تبلیغ معارف دینى بپردازد.([38])


[1]. نام اصلى وى «على نقى» و لقب او هادى است. از آن جا که تنها با لقبش از او یاد کرده اند به هادى مشهور شده و لقب او جاى اسمش را گرفته است. بنابراین سیّد هادى خراسانى، همان سیّد على نقى خراسانى است. (المسلسلات، ج 2، ص 408).

[2]. نویسنده معارف الرجال، ولادت او را در سال (1296 هـ .ق.) و محلّ ولادتش را مشهد الرضا مى داند. ر.ک: معارف الرجال، ج 3، ص 232، ولى بنا به تصریح بزرگان از دانشمندان علم تراجم و فقیهان معاصر وى، سال ولادت او را 1297 و محلّ ولادتش را کربلا دانسته اند. (ر.ک: احسن الودیعة، ج 1، ص 216).

[3]. اعیان الشیعة، ج 1، ص 232 المسلسلات، ج 2، ص 408.

[4]. سیرة آیت الله الخراسانى، ص 12.

[5]. سیّد هادى، فرزند سیّد على، فرزند سیّد محمّد، فرزند سیّد میرزا على محمّد، فرزند ابوطالب فرزند میرکلان (میر مخفف میرزا و کلان به معناى بزرگ است و میرکلان به معناى میرزاى بزرگ است).

[6]. سیرة آیت الله الخراسانى، ص 12.

[7]. همان، ص 14.

[8]. همان.

[9]. بانى این مدرسه ـ با دوازده حجره ـ فاضل مقدادسیورى از فقیهان و متکلّمان بزرگ اسلامى است که زندگى وى در همین کتاب گلشن ابرار آمده است.

[10]. المسلسلات، ج 2، ص 408 سیرة آیت الله الخراسانى، ص 27.

[11]. الاجازة الکبیرة، ص 236.

[12]. احسن الودیعة، ج 1، ص 217.

[13]. اعیان الشیعة، ج 10، ص 232.

[14]. معارف الرجال، ج 3، ص 232.

[15]. سیرة آیت الله الخراسانى، ص 58.

[16]. المسلسلات، ج 3، ص 409 سیرة آیت الله الخراسانى، ص 45 به بعد گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 331 احسن الودیعة، ج 1، ص 218 اعیان الشیعة، ج 10، ص 233 معارف الرجال، ج 3، ص 233.

[17]. سیرة آیت الله الخراسانى، ص 15.

[18]. همان، ص 17.

[19]. موسوعة النجف الاشرف، ج 11، ص 189.

[20]. نقباء البشر، ج 4، ص 1426.

[21]. سیرة آیت الله الخراسانى، ص 18.

[22]. همان، ص 64.

[23]. گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 329.

[24]. موسوعة النجف الاشرف، ج 20، ص 391، جعفر دجیلى.

[25]. سیرة آیت الله الخراسانى، ص 65.

[26]. همان، ص 64 احسن الودیعة، ج 20، ص 65. زندگى وى به همین قلم در مجموعه ستارگان حرم چاپ شده است.

[27]. المسلسلات، ج 2، ص 165 معارف الرجال، ج 3، ص 158 احسن الودیعة، ج 1، ص 24.

[28]. سیرة آیت الله خراسانى، ص 64 المسلسلات، ج 2، ص 409.

[29]. سیرة آیت الله الخراسانى، ص 20.

[30]. از میان عالمان و فقیهان مجاهدى که به دفاع در برابر متجاوزان انگلیسى پرداختند مى توان به افراد ذیل اشاره کرد: محمّدحیدر (متوفّاى 1334 هـق.)، سیّد مصطفى کاشانى (متوفّاى 1337 هـ ,,,ق.)، عبدالمطلب حلّى(متوفّاى 1339 هـ ,,,ق.)، على محبوبى (متوفّاى 1341 هـق.)، محمّدجواد بلاغى (متوفّاى 1352 هـ ,,,ق.)، محسن جواهرى (متوفّاى 1355 هـ ,,,ق.)، و... . (ر.ک: موسوعة النجف الاشرف، ج 18، ص 9، 74، 81، 114، 235، 261).

[31]. سیرة آیت الله الخراسانى، ص 23.

[32]. همان، ص 29.

[33]. همان، ص 30.

[34]. همان، ص 31.

[35]. المسلسلات، ج 2، ص 409 دایرة المعارف تشیّع، ج 4، ص 567 گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 331 احسن الودیعة، ج 1، ص 217 اعیان الشیعة، ج 10، ص 233 معارف الرجال، ج 3، ص 233 تراث کربلا، ص 294 مصفى المقال، ص 488 الذّریعة در جلدهاى مختلف.

[36]. گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 332.

[37]. سیرة آیت الله الخراسانى، ص 35 معارف الرجال، ج 3، ص 233 اعیان الشیعة، ج 10، ص 233 تراث کربلا، ص 294 گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 331.

[38]. گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 332 سیرة آیت الله الخراسانى، ص 37.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام سید على نقى
نام خانوادگی بجستانى
نام پدر سیدعلی حسینى بجستانى خراسانى، عالم دینى
نام معروف سید هادى بجستانى خراسانى
تاریخ تولد (شمسی) 1259/7/15
تاریخ تولد (قمری) 1297/11/1
مکان تولد عراق،کربلا
تاریخ فوت (شمسی) 1327/10/22
تاریخ فوت (قمری) 1368/3/12
مکان فوت عراق،کربلا
مکان دفن عراق،کربلا،حرم امام حسین علیه السلام

تالیفات

No image

استصحاب الکلى

No image

تعلیقة على القوانین

No image

تقریرات الاصول

No image

حاشیة على الکفایة

No image

رسالة فى الترتب

No image

احکام النساء

No image

الباقیات الصالحات

No image

الخلل فى الصلوة

No image

الخیارات

No image

ذخیرة المعاد

No image

رسالة فى العداله

No image

القرعه

No image

کتاب الاجاره

No image

کتاب الطهاره

No image

تفسیر القرآن الکریم

No image

ثواب القرآن

No image

المسائل النفیسه

No image

رسالة فى اصول الدین

No image

المعجزة و الاسلام

No image

کتاب کریم

No image

المجالس

No image

لمحة الاربعین

No image

طبقات الرواة

No image

الصحف المطهرة

No image

جوامع الکلام

No image

مسابقه با وصال

No image

السبع المثانى

No image

دعوة دارالسلام

No image

الحسرة و الأسف

No image

داد و داغ بغداد

No image

حاشیة على المطالع

No image

أسنة السنة السنیة

No image

نان و نمک

حکایات

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد پنجم

کتاب گلشن ابرار - جلد پنجم

مجموعه گلشن ابرار خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است که اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS