كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر(ص)، ذكر
نویسنده : سيد علي اكبر حسيني
حج و عمره
از دیگر عبادتهایی که در سیره و بیان رسول خدا(ص) از شکوه و جلوه خاصی برخوردار است، انجام مناسک حج و عمره میباشد. پیامبر خدا(ص) حج و عمره، را "دور کننده و زایل کننده فقر و گناهان" عنوان کرده[1] آن را "مایه توانگری" مردم بیان کردند.[2] ایشان بهشت را پاداش حج پذیرفته شده[3] و عمره را کفاره گناهان[4] ذکر کردند.
در سیره رسول خدا(ص) انجام مناسک حج از عبادات مورد علاقه ایشان بر شمرده میشد. آن حضرت(ص) اشتیاق زیادی نسبت به آن از خود نشان میداد به گونهای که زمانی که در مدینه به سر میبردند، علاقمند بود که زائران بیت الله الحرام از مکه برایش آب زمزم هدیه بیاورند.[5] نقل شده ایشان در زمان انجام حج آداب و سنتهایی را مورد توجه قرار میدادند، از جمله این که از امام صادق(ع) روایت شده: «رسول خدا(ص) در هر شبانه روز ده بار و در هر مرتبه هفت بار دور خانه کعبه طواف مینمود، سه بار اول شب، سه بار آخر شب، دو مرتبه صبح و دو مرتبه بعد از ظهر و حد فاصل بین آنها را استراحت مینمود.»[6] «حضرت(ص) در زمان انجام حج سوره معارج را زیاد مىخواند. و هر وقت سوارهاى را مىدید و یا از تلّى بالا مىرفت و یا سرازیر مىشد و در آخر شب و در تعقیب نمازها تلبیه مىگفت...»[7] و «در هر طواف واجب و مستحبى «حجر الاسود» را با کف دست مسح مىکرد.»[8]
از امام باقر(ع) نیز روایت شده که فرمودند: رسول خدا(ص) دو رکن «حجر الاسود» و «رکن یمانى» را مسح مىکرد، و پس از مسح آنها را مىبوسید و صورت مبارکش را بر آنها مىنهاد،[9] و در مناسک حج این گونه تلبیه میگفت: لبّیک اللّهمّ لبّیک، لا شریک لک لبّیک، انّ الحمد و النّعمة لک و الملک، لا شریک لک.[10]
تعداد حج و عمرههای رسول خدا(ص)
از تعداد حجهایی که رسول خدا(ص) قبل از بعثت و بعد آن تا زمان هجرت به جا آوردند اطلاعی در دست نیست.[11] بسیاری از علمای اهل سنت بر این عقیدهاند که رسول خدا(ص) پس از بعثت و قبل از هجرت تنها یک بار[12] و به نقلی دیگر دوبار[13] حج به جا آورده است، لیکن آن چه را که واقدی ترجیح داده و آن را معروف و مورد اتفاق مردم شهر خود دانسته، این است که پیامبر(ص) پس از بعثت فقط یک مرتبه حج گزارده آن هم از مدینه و همان است که مردم به آن حجّة الوداع مىگویند.[14]
اما پس از هجرت؛ تقریباً همه سیرهنویسان اعم از شیعه و سنی بالاتفاق بر این نظرند که پیامبر گرامی اسلام(ص) پس از هجرت به مدینه، تنها یک بار حج به جا آوردند و آن حجة الوداع است.[15]
در برخی روایات شیعی تعداد حجهایی که رسول خدا(ص) به جا آوردهاند تا بیست[16] و به نقلی دیگر یازده[17] و به روایت دیگر تا ده یا هفت حج[18] هم رسیده است.
همچنین بنا بر برخی روایات رسول اکرم(ص) سه عمره بجا آورده بودند، عمره حدیبیه، عمره قضا و عمرهای که پس از بازگشت از جنگ حنین و طائف در جعرانه احرام بسته بود.[19] در روایات دیگر عمره دیگری نیز بر این جمع اضافه شده و تعداد آن را به چهار رسانده است، و آن عمرهای بود که حضرت(ص) همراه با حج خود (حجة الوداع) به جا آورده بودند.[20] همه عمرههای جداگانه پیامبر در ماه ذی القعده انجام گرفته بود.[21]
حجة الوداع
از امام صادق (ع) روایت شده: «رسول اکرم(ص) در مدت ده سال که در مدینه بود، حج بجا نیاورد تا اینکه آیه کریمه: «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ ...نازل شد. پس رسول اکرم(ص) عازم حج شده، بمنادیان دستور داد با صداى رسا به مردم مدینه و حومه آن اعلان کنند که امسال پیامبر(ص) میخواهد به مکه رود و حجّ کند. این خبر به اطلاع همه مردم مدینه و اهل جبال و بادیهنشینان رسید و پس همه گِرد آمدند.
رسول اکرم(ص) چهار روز به آخر ذیقعده مانده حرکت کرد هنگامى که به «ذى الحلیفه» رسید، ظهر شد. حضرت(ص) در آنجا غسل کرد و حرکت کرد تا به مسجد شجره رسید در آنجا نماز ظهر را خواند و براى حجّ احرام بست.
سپس به راه افتاد، تا به بَیداء رسید، نزدیک میل اوّل. مردم، در دو ردیف، براى او صف کشیدند. لبّیکِ حجِّ افراد را گفت و شصت و شش یا شصت و چهار شتر به عنوان قربانى همراه آورد، تا آن که ساعات آخِر روز چهارم ذىحجّه به مکّه رسید. هفت دور، کعبه را طواف کرد و پشت مقام ابراهیم علیه السلام دو رکعتْ نماز خواند. سپس به طرف حجر الأسود بازگشت و بر آن، دست کشید. در آغاز طواف خود نیز آن را لمس کرده بود. سپس فرمود: "صفا و مروه، از شعائر خدا هستند. از جایى آغاز کنید که خداوند، آغاز کرده است."
مسلمانان مىپنداشتند سعىِ میان صفا و مروه، از ساختههاى مشرکان است. خداوند متعال، این آیه را نازل فرمود: "صفا و مروه، از شعائر خداوند هستند. پس کسى که به حج یا عمره مىرود، اشکالى بر او نیست که میان آن دو را طواف کند." [پیامبر(ص)] سپس به صفا آمد و بر بالاى آن رفت و رو به رُکن یمانى نمود. خدا را حمد و ثنا گفت و دعا کرد، به اندازهاى که سوره بقره با آرامشْ خوانده شود. سپس به سوى مروه روان شد و در آن جا نیز به اندازه توقّف در صفا، ایستاد، تا آن که از سعى خود، فارغ شد. پس از فراغت از سعى بین صفا و مروه حضرت(ص) در مروه ایستاد و رو به مردم کرد حمد و ثناى الهى بجا آورد. پس از حمد و ثناى خداوند، فرمود: "این، جبرئیل است و با دست، به پشت سرِ خود اشاره کرد که فرمانم مىدهد که دستور دهم: هر که قربانى همراه نیاورده، از احرام در آید. اگر من نیز این را پیشتر مىدانستم، آنچنان مىکردم که به شما دستور مىدهم؛ ولى من، قربانى همراه آوردهام و براى کسى که قربانى آورده، روا نیست که از احرام در آید، تا آن که قربانى به محلّ خود برسد".
مردى گفت: آیا از احرام در آییم، در حالى که هنوز از عبادات خویش، فراغت نیافتهایم؟! فرمود:" آرى"
پس مردى از میان جمعیت برخاست و از روى انکار عرض کرد آیا ما به عنوان حاجیان بیرون آییم در حالى که از سر ما آب بچکد؟ (یعنى غسل جنابت کرده باشیم).
حضرت(ص) فرموده تو پس از این گفته هرگز ایمان نخواهى آورد! سپس سراقة بن مالک از جا برخاسته عرض کرد یا رسول اللَّه احکام دین را به ما چنان بیاموز که گویى امروز آفریده شدهایم [و هیچ نمىدانیم]. اینک بما بگو این حکم مخصوص همین سال است یا براى آینده هم هست؟
رسول اکرم(ص) فرمود این حکم، ابدى است تا روز قیامت سپس انگشتان خود را در یکدیگر جفت کرد، فرمود: عمره و حج این چنین باهماند و عمره داخل حج شد تا روز قیامت.
امام صادق(ع) فرمود: بعد، رسول اکرم(ص) و یارانش وقتى به مکّه رسیدند به منزل هیچ کس نرفته و در بیرون شهر مکه منزل کردند تا روز هشتم موقع ظهر که رسول اکرم(ص) دستور داد تا مردم غسل کنند و براى حجّ احرام بسته و تلبیه گویند.
رسول اکرم(ص) و یارانش لبیک گویان حرکت کردند براى حجّ تا رسیدند به «منى» در آنجا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و نیز نماز صبح را خواندند و صبح کردند در حالى که مردم بدور آن حضرت(ص) جمع بودند.
عادت قریش این بود که در عرفات با مردم وقوف نمیکردند و در مزدلفه میماندند و از آنجا حرکت میکردند و دیگران را مانع مىشدند، زیرا آنان از مساوات با مردم دیگر ننگ داشتند و در مشعر نیز از راهى دیگر بازمیگشتند تا خداوند این آیه را نازل کرد:
ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ ... (هم چنان که مردم حرکت میکنند شما نیز حرکت کنید). بدنبال نزول آیه رسول اکرم(ص) دستور حرکت از مزدلفه به عرفات داد و این امر مخالف تصور قریش بود که رسول خدا(ص) مانند آنها حرکت کند.
رسول اکرم(ص) وارد صحراى عرفات شد و در مکانى بنام «غره» که وسط آن صحرا بود نزدیک کوههاى اراک خیمه خود را برپا کرد و مسلمین نیز گرد آن حضرت(ص) خیمه زدند. وقتى ظهر شد حضرت(ص) غسل کرد و تلبیه را ترک گفت تا به محل نماز آمد و در آنجا مردم را موعظه کرد احکام و اوامر و نواهى الهى را بیان نموده سپس نماز ظهر و عصر را با یک اذان و دو اقامه خواند.
از آنجا حرکت کرد، به موقف عرفات رسید و در آنجا ایستاد مردم همه دور آن حضرت(ص) ایستادند و شترها را خواباندند. حضرت(ص) به آنها فرمود همه این بیابان و صحرا موقوف است و تنها محل وقوف اینجا نیست که من ایستاده و شترم را خواباندم، مردم متفرق شدند تا وقتى که خورشید غروب کرد.
رسول اکرم(ص) آن گاه دستور حرکت داد تا به مزدلفه که همان مشعر الحرام است، رسیدند. در آنجا نماز مغرب و عشاء را باز بیک اذان و اقامه خواندند و در آنجا ماند تا وقتى نماز صبح را نیز بجا آورد.
رسول خدا(ص) دستور داد افراد ناتوان بنىهاشم عجله کنند و در شب جلوتر از دیگران بسوى منى حرکت نمایند؛ ولى فرمود که تا خورشید طلوع نکند رمى جمره عقبه ننمایند.
وقتى هوا روشن شد، رسول خدا(ص) و مسلمانان بسوى منى کوچ کرده وارد منى شدند و جمره عقبه را رمى کردند و قربانىهایى را که رسول اکرم(ص) آورده بود، شصت و چهار یا شصت و شش رأس بود و على(ع) سی و چهار یا سی و شش رأس در آن جا همه قربانىها را کشتند و رسول خدا(ص) فرمود از هر قربانى کمى بگیرند و آنها را در دیگ پخته و حضرت(ص) با على(ع) خوردند و گوشت و پوست همه قربانیها را صدقه دادند.
رسول خدا(ص) سپس به زیارت بیت اللَّه رفت و بعد، به سوى منى بازگشت و تا آخر روزهاى تشریق (سیزدهم ماه) در آنجا ماندند و هر روز سه جمره را رمى کردند و از آنجا حرکت کردند تا به بیابان اطراف مکه رسیدند.
در این هنگام عایشه جلو آمد، عرض کرد سایر زنان شما حج و عمره را انجام دادند و من حجّ را انجام دادهام پیغمبر(ص) او را با برادرش عبدالرحمن بن ابىبکر به «تنعیم» (محلى است خارج مکه که براى احرام عمره بدانجا میروند) فرستاد و از آنجا براى عمره مفرده محرم شد و به خانه رفت و طواف کرده و دو رکعت نماز طواف خواند در مقام ابراهیم و بین صفا و مروه سعى کرد نزد رسول اکرم(ص) آمد و همان روز از مکه حرکت کردند و حضرت(ص) داخل مسجد الحرام نشد و طواف نکرد از بالاى مکه وارد شد و از پائین مکه محله «ذى طوى» خارج گشت...»[22]