یکی از مهمترین مسائل کلامی در باب خداشناسی مسأله روئیت و عدم روئیت خداونداست. این مسأله علاوه براینکه در ادیان مختلف مورد بررسی و اختلاف است در مذاهب کلامی اسلامی نیز اختلافی در حد تضاد بین نظریات دیده میشود. اشاعره و اهلحدیث به عنوان مدافعین روئیت خداوند به مخالفت با نظر معتزله که عدم امکان روئیت است، بپا خاستهاند. با توجه به مکتب وحی که مکتب عقل و برهان است از آیات قرآن و روایات معصومین(ع) نیز در این بحث کمک میجوییم و نظر تشیع را در ضمن بیان میکنیم.
تاریخچه مسأله
این مسأله با توجه به عمومیت داشتن آن در بین مردم به یکی از حساسترین عقاید تبدیل شدهاست. ادیان ساختگی بشر معمولا معبودی قابل روئیت را میپرستیدند و ادیان الهی در این مسأله با نفی روئیت به مخالفت جدی با اندیشههای ساختگی میپرداختند. حتی این خواسته توسط برخی از بنیاسرائیل[1] بر زبان حضرت موسی(ع) جاری شد و خداوند این مسأله را معلق بر شرط محالی نموده و با تعبیر لن ترانی به نفی روئیت اشاره نمود[2] و آنچه که به چشم ایشان نمودار شد جز نوری از نشانها و مخلوقات نبود که تاب دیدنش را نداشتند و کوه را نیز ویران نمود.[3] بعد از طلوع اسلام برخی از جمودگرایان اهلسنت از جمله اهلحدیث و اشاعره با استناد به متشابهات قرآن و روایات و نیز احادیث ساختگی و جعلی معتقد به امکان روئیت خداوند در دنیا و وقوع آن در آخرت شدند.[4] در واقع ایشان گویندگان و ادامه دهندگان عقاید مشرکان و کفار میباشند.
متشابهات
متشابهات قرآن حجیتی در معنی ظاهری خویش ندارند؛ در نتیجه معنی ظاهری این آیات در تنافی با محکمات واقع میشود. در این صورت عدم تشخیص ظواهر از محکمات و تحلیل ناصحیح از متشابهات موجب سقوط در عقاید گمراه کننده میشود. حتی یکی از ملاکهای تشخیص متشابهات این است که معنی ظاهری آیه با عقاید مسلم و قطعی در تضاد باشد.
ادله مدعیان روئیت
همین مسأله موجب اعتقاد عدهای ظاهر بین به روئیت خداوند شدهاست، بطوریکه برای این عقیده از آیات متشابه استفاده نمودهاند، مانند:
1. وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظرة[5]
در آن هنگام چهره گروهی شاد است، به سوی پروردگارشان نظاره میکنند.
2. لقد رآه نزلة أخری [6]
پیامبراکرم(ص) یکبار دیگر او را دید.
3. فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ[7]
پس زمانی که خدایش بر روی کوه تجلی نمود.
مدعیان روئیت که جز به معنی ظاهری نمیاندیشند، معتقد هستند که در این آیات مراد از کسی که دیده شده خداوند است.
4.البته این افراد توهم خود را به عنوان دلیل عقلی نیز بکار برده و برای مدعای خود به صورت دلیل آوردهاند؛ به این بیان که دیدن اعراض و رنگها و جواهر و اشیاء به دلیل وجود ایشان است یعنی چون وجود دارند دیده میشوند و این دلیل در خدا وجود دارد پس دیده میشود.[8]
موضع معتزله
معتزله با اعلام موجودیت خود در قرن دوم به این سوأل اساسی در مکتب خویش پاسخ داده و نفی روئیت خداوند را از عقاید خود برشمرد.[9] لااقل عقلگرائی معتزله که شعار و مبنای روش کلامی ایشان بود، مانع از اعتقاد به روئیت خداوند میشد؛ زیرا هر عاقلی تشابه و همانند بودن را از طریق اثبات روئیت درک میکند که هیچ تناسبی با توحید ندارد. در واقع مدعیان روئیت منکران حقیقی توحید هستند و اثبات کننده نفی روئیت خود را مدافع توحید میداند.
ادله نفی روئیت
ادله نقلی :
برای این مطلب به جواب معصومین(ع) از متشابهات و یکی از محکمات آیات الهی اشاره میکنیم:
1. لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ و هو اللطیف الخبیر[10]
دیدگان او را درک نکند، بلکه او بینندگان را درک میکند و او لطیف خبیر است.
2. لیس کمثله شئ[11]
هیچ شیئی همانند او نیست.
3. و لم یکن له کفوا احد[12]
هیچ موجودی هم شأن او نیست.
4. مراد از آیه اول متشابه (وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظرة)[13] این است که اهل بهشت خوشحال بوده و منتظر ثواب خداوند میباشند و به رحمت و احسان و کرامت خداوند که در نعم بهشتی تجلی کرده مینگرند.[14]
5.مراد از آیه دوم متشابه این است که پیامبراکرم(ص) در مقام سدرهالمنتهی، آیات بزرگ خداوند و جبرئیل امین را به صورت و خلقت اصلیه خویش ملاقات نمود.[15]
6.مراد از آیه سوم نیز این است که، خداوند یکی از آیات خویش را بر کوه نمایان کرد.[16] این تفاسیر متشابه علاوه بر صراحت محکمات قرآن و بسیاری از روایات نشان دهنده اوج بیاعتباری موهومات مدعیان روئیت است.
ادله عقلی :
1. دیده شدن از اوصاف مخصوص اجسام است؛ درحالی که خداوند جسم و مشابه جسم نیست تا دیده شود.
2. دیده شدن و مرئی بودن از اوصاف و کیفیات است درحالی که خداوند با وصف و کیفیت شناخته نمیشود.[17]
3. دیده شدن نوعی محدود شدن است درحالی که خداوند موصوف به وصف محدودیت نیست.
4. خالق تباین ذاتی با مخلوق دارد و به همین دلیل آنچه که مربوط به مخلوقات میباشد محال است وصف خدا واقع شود، مانند: زمان و مکان و روئیت و... [18]
نکته:
گرچه معتزله همانند دیگر عقلاء به حکم عقل به نفی روئیت خداوند قائل شدند اما این مرحله از مقدمات خداشناسی و توحید است درحالی که عناصر و مفاهیم مختلفی در تبیین و شناخت صحیح توحید موثر است که اشتباه در هر یک از این امور موجب انحراف از مسیر توحید است. تفویض به عنوان اصلی از اصول معتزله اعتقادی بر ضد توحید است. بطوریکه امام صادق(ع) مکتب معتزله را مکتبی الحادی و مناسب با مبانی اثبات شده مشبهه معرفی میکند.[19]