دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

غزوه ذی امر

No image
غزوه ذی امر

كلمات كليدي : دعثور بن حارث، غطفان، غزوه ذي امر

نویسنده : سید هاشم رسولی محلاتی

سبب این غزوه آن بود که به پیغمبر اطلاع دادند جمعى از قبیله غطفان به فکر افتاده‌اند تا به مدینه حمله کنند و براى این کار افراد و اسلحه تهیه مى‌کنند، رسول خدا(ص)با چهارصد و پنجاه نفر از مسلمانان به قصد پراکنده ساختن و جلوگیرى آنها به‌«ذى امر»رفت و در آنجا فرود آمد رئیس قبیله مزبور شخصى بود بنام دعثور بن حارث، هنگامى که رسول خدا و همراهان بدانجا فرود آمدند باران گرفت و رسول خدا(ص)به کنار درختى رفته بود که باران شدت یافت و تدریجا سیلى برخاست و دره‌«امر»را فرا گرفت.

پیغمبر خدا در آن سوى دره بود و یارانش این طرف دره که سیل برخاست و میان آن حضرت و یارانش جدایى انداخت، رسول خدا(ص)جامه خود را که در اثر آمدن باران‌تر شده بود از تن بیرون کرد و فشارى داده روى آن درخت انداخت تا خشک شود و خود زیر آن درخت‌خوابید.

افراد قبیله غطفان که در تمام این احوال ناظر رفتار پیغمبر بودند چون آن حضرت را تنها دیدند و سیل خروشان را نیز که مانع بزرگى میان آن حضرت و اصحاب بود مشاهده کردند به دعثور بن حارث که - گذشته از سمت ریاست‌بر آنها - مرد شجاع وبى باکى بود گفتند: فرصت‌خوبى براى تو پیش آمده تا بتوانى محمد را براحتى به قتل برسانى و خیال خود و دیگران را آسوده کنى زیرا اگر فرضا یاران خود را نیز در اینجا به کمک طلب نماید آنها نمى‌توانند به او کمک کنند!

دعثور از جا برخاسته و شمشیر برانى از میان شمشیرهایى که داشتند انتخاب کرد و همچنان تا بالاى سر پیغمبر(ص)آمد و آنجا با شمشیر برهنه ایستاد و گفت:

اى محمد کیست که اکنون بتواند تو را از دست من نجات داده و نگهبانى کند؟

رسول خدا(ص)با آرامى فرمود: «الله‌»!

در این وقت جبرئیل - که مامور نگهبانى آن حضرت بود - دستى به سینه دعثور زد که به زمین افتاد و شمشیر از دستش به یکسو پرید!

رسول خدا(ص)از جا برخاست و شمشیر را برداشته بالاى سر او آمد و فرمود:

- کیست که اکنون تو را از دست من حفظ کند؟

دعثور گفت: هیچکس، و من براستى گواهى مى‌دهم جز خداى یگانه خدایى نیست و تو هم پیغمبر و فرستاده خدایى!و به خدا سوگند از این پس هرگز دشمنى را علیه تو جمع آورى نخواهم کرد.

در این وقت رسول خدا(ص)شمشیرش را به او داد و دعثور برخاسته به راه افتاد، سپس روى خود را به آن حضرت کرده گفت:

به خدا سوگند تو بهتر از من هستى!

این را گفته و به نزد قبیله خود برگشت و چون از وى پرسیدند: چه شد که او را نکشتى؟ گفت: مردى سفید پوش و بلند قامت را دیدم که بر سینه‌ام زد و چنانکه دیدید به پشت روى زمین افتادم و دانستم که او فرشته‌اى بود و گواهى دهم که محمد رسول خداست و از این پس دیگر کسى را علیه او تحریک نخواهم کرد. و به دنبال این گفتار مردم را به اسلام دعوت کرد و از آن پس مسلمان گردید.( برگرفته از زندگانی حضرت محمد، هاشم رسولی محلاتی)

مقاله

نویسنده سید هاشم رسولی محلاتی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS