دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ابومسلمیه

No image
ابومسلمیه

نویسنده : سيد حسين ميرنور الهي

كلمات كليدي : ابومسلميه، مسلميه، ابومسلم خراساني، عبدالرحمن بن مسلم، پيدايش عباسيان

شناخت و بررسی فرق منقرض شده از جهت تاریخی و اجتماعی اهمیت دارد. آسیبهای اجتماعی در دورانهای مختلف تکرار می­شود و به همین دلیل فرق نوظهور امروزی بازتابی از فرق گذشته را به نمایش می­گذارد. ابومسلمیه به عنوان یک فرقه­ای که در تاریخ تنها یادی از اوست، به همراه شخصیت اصلی این فرقه در این مقاله مورد بررسی قرار می­گیرد.

ابومسلم خراسانی

مهمترین شخصیتی که جریان بنی­عباس را بر جامعه اسلامی تحمیل نمود فردی به نام عبدالرحمن بن مسلم، معروف به ابومسلم خراسانی است. وی با توجه به ارتباطش با افرادی چون ابو­موسی سراج، بکیر بن ماهان، عمران بن اسماعیل طائی که همگی از سرکردگان و حامیان بنی­عباس هستند، یک شخصیت کامل عباسی دارد[1] و این ادعا وقتی بیشتر جلوه می­کند که او در یک خانواده از دوستان بنی­عباس پرورش یافته­است. خانه عیسی بن معقل عجلی در کوفه، محل رشد ابومسلم بوده و او با کمک این فرد به رهبر بنی­العباس یعنی ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس معرفی می­شود و او ابومسلم را به خدمت خویش بر می­گزیند و اینگونه ابومسلم به مبلغ عباسیان در خراسان تبدیل می­شود.[2]

خبردادن امیرالمومنین(ع) به نبرد ابومسلم با شامیان

در جنگ صفین، وقتی لشگر معاویه طرف راست لشگر عراق را شکست داد، مالک اشتر در تلاش برای جلوگیری از گسیخته شدن سپاه بود که ناگهان از امیرالمومنین(ع) شنید که سه مرتبه فرمود: ای ابومسلم، ایشان را بگیر. مالک که به منظور حضرت پی­نبرده بود، گمان کرد که منظور ایشان ابومسلم خولانی از سرکردگان سپاه معاویه است. به همین دلیل به ایشان عرض کرد: مگر ابومسلم از سپاهیان شام نیست. آن حضرت فرمود: منظورم ابومسلم خولانی نیست؛ بلکه منظور من مردی است که از ناحیه مشرق ظهور می­کند و خداوند به وسیله او اهل شام را نابود می­کند و حکومت را از ایشان بازمی­گیرد.[3] این خبر از امیرالمومنین علی(ع) محقق شد ولی تأیید حقانیتی از این خبر، برای ابومسلم نیست؛ چرا که حکومت عباسیان مانند امویان مشرعیت نداشته­ و واضح است که هر اخباری از جنگهای آینده دلیل برحقانیت یکی از طرفین نیست.

ابومسلم و اهل­بیت(ع)

با در نظر گرفتن رفتار ابومسلم با بنی­عباس می­توان وی را از مخالفین اهل­بیت(ع) معرفی کرد. وی از سرداران موثر برای تحکیم قدرت بنی­العباس می­باشد و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نبود. وی همچنین با شریک بن شیخ المهری در بخارا که حق خلافت را برای فرزندان علی(ع) می­دانست، جنگید و سپاهی به فرماندهی زیاد بن صالح خزاعی را برای سرکوب ایشان فرستاد.[4] بعد از مرگ ابوالعباس سفاح، اولین خلیفه عباسی، آشوبها و مدعیان خلافت عباسی با تلاش ابومسلم سرکوب شد و حکومت منصور عباسی تقویت شد و این در حالی است که وی سال آخر عمر خود را می­گذراند. بنابراین وی تا پایان عمر خویش به دستگاه خلافت عباسی خدمت نمود گرچه در طول خدمت خویش از اعمال خود سرانه­ای چون قتل ابوسلمه و سلیمان بن شریک که از حامیان عباسیان بودند، دریغ نکرد و به همین دلیل مورد غضب منصورخلیفه دوم عباسی واقع شد و در پی آن دستور قتلش صادر گشت و با حیله کشته شد.[5] همچنین وی بعد از مرگ ابراهیم عباسی نامه­ای به امام صادق(ع) و عبدالله بن الحسن داد و هریک را به خلافت دعوت نمود اما امام صادق(ع) نامه وی را آتش زد و فرمود همین کار جواب نامه است.[6]

خراسان مرکز انقلاب

خراسان به عنوان بخش عظیمی از امت اسلامی، به واسطه دوری از مرکز حکومت اموی (شام) محل مناسبی برای تبلیغات ضد حکومتی بود. با توجه به این مسأله، شیعیان در خراسان بعد از شهادت حضرت زید بن علی(ع) به فکر اساسی برای برپائی جنبشهای مقاومت با هدف براندازی بنی امیه افتادند. به همین منظور تبلیغات وسیعی در خراسان بر علیه ظلم بنی­امیه و مظلومیت آل محمد(ع) برپا شد. این جنبش روز به روز وسیع تر شد تا جائی که در خراسان جائی نبود که از ظلم بنی­امیه بی­خبر باشد.[7] به این ترتیب قیام یحیی بن زید(ع) در خراسان شکل می­گیرد. محبت مردم در خراسان به خاندان پیامبر(ص) به حدی بود که در سال شهادت یحیی(ع)، اهل خراسان برای او نوحه می­خواندند و هر نوزادی که متولد می­شد نام او را یحیی و یا زید می­گذاشتند.[8] سال 125 هـ ق بعد از شهادت، بدن او را به دار آویختند تا اینکه ابومسلم خراسانی بعد از قیام خویش، پیکر او را پائین آورد و بعد از غسل و کفن دفن نمود.[9] از این حادثه حضور قیام ابومسلم خراسانی در پی قیام آل محمد واضح می­شود.

سوء استفاده بنی­العباس

بعد از شهادت حضرت زید(ع) و فرزندش یحیی(ع)، خراسان پایگاه مهمی برای مخالفین بنی­امیه شد. بنی­عباس که سالها با حکومت بنی­امیه مبارزه می­کردند، خود را به نام اهل­بیت(ع) و آل محمد(ع) به مردم معرفی نمودند[10] و به همین منظور مبلغان خود را به خراسان می­فرستادند و از زمینه بدست آمده پس از شهادت زید(ع) و یحیی(ع) به نفع خود استفاده کردند. از جمله این افراد مبلغ، ابومسلم خراسانی بود که نقش خود را در این مرحله به خوبی ایفاء نمود تا جائی که قیام او در ایران منجر به شکست بنی­امیه و روی کار آمدن بنی­العباس، با استفاده از مظلومیت اهل­بیت(ع) و شعار (رضای آل محمد) شد.[11] سوء استفاده تبلیغاتی بنی­العباس و طرفداران ایشان تا جائی پیش رفت که خراسانیان را یاران و پیروان بنی­عباس برمی­شمردند[12] و برای مشروعیت بخشیدن به حرکت خویش، با رهبری عبدالله بن محمد بن الحسن موافقت نمودند و با او به نام یکی از اهل­بیت(ع) بیعت کردند. در حالی که بعد از رسیدن به مقصود عبدالله بن محمد را کشتند و خود به نام اهل­بیت(ع) بر اریکه قدرت تکیه زدند.[13]

ابومسلمیه

منصور، خلیفه دوم عباسی بعد از قتل ابومسلم خراسانی، طرفداران جان بر کف او که ابو­مسلم را در حد خدائی قبول داشتند را با زر و سیم خرید و مانع از سرکشی ایشان شد؛ بطوریکه بعد از گرفتن درهم و دینار حتی سر بریده ابو مسلم را رها کردند. عذر بنی­عباس برای توجیه این اقدام این بود که وی نقض پیمان نموده و مورد غضب خلیفه قرار گرفته­است.[14] اما بعد از مدتی قیام برای انتقام خون ابومسلم شکل گرفت. اسحاق ترک و سپهبد فیروز، هشام بن حکیم معروف به مقنع و فرقه راوندیه به منظور انتقام از خون ریخته­شده ابومسلم قیام کردند و غلو و کفرگوئی در مورد ابومسلم را برای ایجاد انگیزه و جذب مردم در میان قیام­کنندگان القاء می­کردند. معمولا ایرانیان زردشتی و مزدکی و قائلین به تناسخ و حلول ارواح را از جمله کسانی برمی­شمارند که به خونخواهی ابومسلم دست به قیام برعلیه بنی­عباس زدند.[15] در این موقعیت گروههای مختلفی از مردم که منکر کشته شدن ابومسلم بودند و یا به جاوید بودن روح ابومسلم اعتقاد داشتند و یا در اعتقادی افراطی­تر قائل به الوهیت در مورد وی شدند به ابومسلمیه شهرت یافتند. این گروهها با این تفکر ضد دینی و ضد اسلامی، تشکیل دهنده فرقه­ای غلو آمیز در بین فرق موجود در جامعه اسلامی شدند. دانشمندان تاریخ و عقائد گروههای مختلفی چون اسحاقیه، خرمدینیه، حریانیه، برکوکیه، سنباذیه، برازبندیه را از ابومسلمیه شمرده­اند.[16] به این ترتیب به هر گروهی که از طرفداران ابومسلم باشد و در مورد او عقیده­ای گزاف و غلوآمیز داشته باشند ،ابومسلمیه هستند.

عقائد ابومسلمیه

گفته شده­است که ابومسلم قبل از ارتباط با بنی­عباس به غالیانی چون افراطیان کیسانیه و فرقه مغیریه در ارتباط بوده­است. وی عقیده تناسخ ارواح را از این فرق منحرف پذیرفته بود و یا از عقائد باستانی ایرانیان در ذهن داشت. ابومسلم مى­گفت: پروردگار چون روح را بیافرید مى­دانست که هر کدام تا چه اندازه­اى گناه از آنان سرمى­زند و تا چه اندازه اقدام به کارهاى خوب دارند و لذا نسخ و مسخ در آنان براى این بود که به اندازه بدى شان کیفر را دریابند.[17]

ابومنصور بغدادى نیز درباره ابومسلمیه سخن به میان آورده­ و گفته: یاران ابومسلم درباره او سخن به گزاف گفته­اند و بر این باورند که روح خدا در وى حلول کرده و او را بر جبرئیل و میکائیل و دیگر فرشتگان برتر می­دانند و بر این اعتقادند که او زنده است و در انتظار وى مى­باشند و اگر از آنان پرسیده شود که آن شخصى را که منصور دوانیقى کشت که بوده؟ در پاسخ گویند: او شیطان بود که به صورت ابومسلم درآمده بود و به دست منصور کشته شد.[18]

ابن­ندیم مى­گوید: در خراسان گروهى پیدا شدند بنام مسلمیه، اینان از یاران و پیروان ابومسلم خراسانى بودند که اعتقاد راسخ به امامت او داشتند و بر این باور بودند که او زنده و جاودان است و در زمانى که حتى خودش هم نمى­داند ظهور خواهد کرد.[19] گروهی از ابومسلمیه اموری که پیشینیانشان حلال نکرده بودند، برخود روا دانستند.[20]

مقاله

جایگاه در درختواره تاریخچه فرق

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

غلات اهل سنت

No image

ابومسلمیه

Powered by TayaCMS