24 آبان 1393, 14:3
كلمات كليدي : فرهنگ، جامعه، هنجارهاي فرهنگي، جامعه شناسي، پيدايش فرهنگ
نویسنده : جلال عباسی
واژه Culture از کلمۀ Cult و Cultivare به معنی «پرورش گیاهان و زمین» و به معنی وسیعتر «پرورش، رشد و نمو، آداب و رسوم و قواعد یک ملت» است.[1] در فارسی نیز فرهنگ به معنای «ادب و تربیت» «دانش، علم، معرفت» و «مجموعۀ آداب و رسوم» اطلاق میشود.[2] با توجه به معنای لغوی دو واژه میتوان گفت "فرهنگ" واژه مناسبی برای ترجمۀ "Culture" است.
فرهنگ را اصطلاحا میتوان به عنوان مجموع ویژگیهای رفتاری و عقیدتی اکتسابی یک جامعه خاص تعریف کرد.[3] نکتۀ اصلی و مهم، تعریف اکتسابی بودن است که فرهنگ را از رفتاری که نتیجۀ وراثت زیستشناختی است، متمایز میکند. لذا وقتی جامعهشناسان از فرهنگ سخن میگویند، منظورشان آن دسته از جنبههای رفتاری جامعههای انسانی است که آموختنی هستند؛ نه آنهایی که به صورت ژنتیکی به ارث میرسند. فرهنگ جامعه، هم شامل جنبههای نامحسوس مانند عقاید، اندیشهها و ارزشهایی که محتوای فرهنگ را میسازند و هم جنبههای محسوس و ملموس است. مانند اشیاء، نمادها یا فناوری که بازنمود محتوای یاد شده است.[4]
توجه به بحث فرهنگ، مانند بقیۀ بخشهای علوم اجتماعی، بعد از اوج گرفتن علوم طبیعی تا اوائل قرن بیستم و توجه به این مطلب که همۀ پدیدههای رفتاری و اجتماعی را نمیتوان به وسیلۀ قوانین علوم طبیعی تبیین نمود، آغاز شد. از آنجا به بعد مطالعات قومشناسی(Ethnology) مردمشناسی و انسانشناسی فرهنگی(Cultural Anthropology)، به عنوان اولین مطالعات تئوریک و تجربی در زمینهی علوم اجتماعی انجام گرفت. این مطالعات در ابتدا تحت نفوذ علوم طبیعی، توجه بیش از اندازهای به تأثیر عوامل فیزیولوژیکی و طبیعی بر روی رفتار فردی و اجتماعی داشتند؛ اما بالاخره در نیمۀ دوم قرن بیستم، فرهنگ به عنوان یک عمل مستقل تأثیرگذار بر رفتار فردی و اجتماعی مطرح شد.[5]
فرهنگهای پیشرفته معمولاً در مراکز تجمع انسانی مانند شهرها، مخصوصاً در مقر حکومت و دربار پادشاهان شکل گرفتهاند. چرا که پادشاهان برای ارضای بهتر نیازهای خود و گاه در رقابت با روش زندگانی پادشاهان دیگر، دستورات مختلفی در زمینه ابزار و وسایل زندگی، ساختمانها، ابزارآلات جنگی و ... صادر میکردند و وزرا، حکما، دانشمندان، شعرا، معماران، صنعتکاران، کارگران و اسرای جنگی همگی بسیج میشدند تا خواستههای حکام را به بهترین وجه برآورده سازند. در ادبیات میخوانیم که قصیدهسرایان، شعرا و حکما در دربار پادشاهان جمع میشدند و همه با نوعی رقابت، کوشش میکردند تا توانائیهای خود را در زمینههای گوناگون، در حد اعلا ارائه دهند. از طرفی هم با پیدایش این چنین مراکز فرهنگی، بیشتر دانشمندان به علت علاقه و تلمذ از پیشکسوتان، به آنجا کوچ میکردند. به عنوان مثال مولانا جلالالدین بلخی که خود اهل بلخ است به عنوان ملای روم رهسپار قونیه میشود. یا هنگامیکه سلطان سلیم عثمانی بعد از پیروزی در جنگ چالدران در 23 اوت سال 1514م تبریز را فتح میکند، تمام دانشمندان، بازرگانان و صنعتکاران آنجا را به سرزمین عثمانی و استانبول کوچ میدهد.
بدیهی است هنگامیکه پادشاهان ابزار بهتر ارضای نیاز را به دست آوردند، وزرا و دیگر ردههای پائینتر دربار نیز از آن بیبهره نمیمانند. از این طریق اجزاء فرهنگی به تدریج به بقیه قشرهای پائینتر انتقال و انتشار(Diffusion) مییابد و یک کشور یا پادشاهی، مانند پادشاهی مصر، یونان، ایران، روم و عثمانی، رونق میگیرد.[6]
به لحاظ مفهومی میتوان «فرهنگ» را از «جامعه» جدا کرد؛ اما پیوندهای بسیار عمیقی بین این دومفهوم وجود دارد. جامعه(Society) نظامی از روابط و مناسبات متقابل است که افراد را به هم پیوند میدهد. همه جوامع بر این اساس متحد میشوند که اعضای آنها مطابق با فرهنگ واحدی در روابط اجتماعی سازمان یافتهاند. فرهنگ و جامعه نمیتوانند جدا از همدیگر وجود داشته باشند و کثرت و تنوع فرهنگی در میان انسانها به انواع مختلف جامعه مربوط میشود.
هنجارهای فرهنگی، بنیان همۀ فرهنگها اعتقادات و اندیشههایی است که مشخص میکند چه چیزی مهم، ارزشمند، مطلوب و پسندیده است. این تفکرات به رفتار انسانها در تعامل با دنیای اجتماعی معنا میدهند و آن را هدایت میکنند. هنجارهای فرهنگی در واقع قواعدی هستند که ارزشهای یک فرهنگ را منعکس میکنند، یا تجسم میبخشند. ارزشها و هنجارها، در کنار یکدیگر، به چگونگی رفتار اعضای یک فرهنگ در زندگی اجتماعیشان، شکل میدهند.[7]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان