كلمات كليدي : اعتراف نامه آگسبورگ، ملانكتون، لوتر، پروتستان
نویسنده : محمد صادق احمدي
یکی از ویژگیهای بارز مسیحیت این است که در طول تاریخ تکّون یافته و تشکیل آن از بدو امر و زمان ظهور عیسی به صورت امروزی نبوده و این مسیحیتی که امروزه ما شاهدش هستیم در فراز و نشیبهای بین مردان کلیسا صورت یافته است.
این نکته در مورد انشعابات مختلف آن روشنتر قابل ملاحظه است. زیرا انشعابات معمولا پس از اختلاف در فهم دین اصلی پدیدار میشود و فهم دین متأخر از تکون اصل دین است.
نمود ملموس این جریان را میتوان در پیدایش گروههای پروتستان دید و ریشه آن قرن شانزده است که آبستن تشکیل این گروهها بود و در خود، ظهور رهبران نهضت اصلاح را دید که با توجه به فهم و برداشت خود کلیسای کاتولیک را نهادی فاسد تشخیص دادند و اقدام به تاسیس قرائت جدیدی از مسیحیت کردند.
یکی از رهبران نهضت اصلاح مارتین لوتر بود که دارای عقاید و برداشتهای خاصی از مسیحیت بود و برای نمونه مارتین لوتر که رهبری نهضت لوتری را به عهده داشت معتقد بود که کتاب مقدس بالاتر از فهم پاپ و کلیساست و علاوه بر این سراسر کتاب مقدس را حجت نمیدانست و برخی قسمتها را هم کم ارزش میدانست.[1]
بنابراین برای جلوگیری از تفرقه و انشعاب بیش از حد در نهضتهای اصلاحی، پیروان رهبران شروع به تدوین متونی کردند که چارچوب اصلی تفکرات آن رهبر در آن حفظ میشد و تمام گروههای پیرو در پرتو باور آن متحد میشدند.
یکی از این متون که در میان پیروان مارتین لوتر تدوین و تعریف شد اعترافنامه آگسبورگ است که در سال 1530 میلادی توسط فیلیپ ملانکتون، یاور اصلی لوتر تدوین شد و به یکی از اعتقادنامههای رسمیکلیسای لوتری تبدیل شد.
معلم آلمان و اعترافنامه آگسبورگ
فیلیپ ملانکتون پس از ورود به دانشگاه توبینگن با لوتر آشنا شد و تحت تاثیر اندیشههای او قرار گرفت. او به همراه یوهان استروم (Iohann Strum) مطالعه زبان یونانی و ادبیات آن را در برنامه تربیتی لوتری قرار دادند. با فراگیری زبان یونانی دانشجویان میتوانستند متن انجیل را مستقیما به این زبان بخوانند.[2]
او همیشه همراه لوتر بود و حتی در مناظرات با مخالفان نیز او را تنها نمیگذاشت. به عنوان مثال در مناظره با تسوینگلی در مورد حضور واقعی مسیح در عشای ربانی طرف لوتر را گرفت.
البته این موضع ملانکتون دوام نیاورد و بعدها اندکی افکار خود را از اندیشههای لوتر جدا کرد و این مساله خشم هواداران لوتر را تا حد زیادی برانگیخت.[3]
فیلیپ ملانکتون به واسطه دستاوردهای مهمیکه در زمینه اصلاح تعلیم وتربیت به دست آورده بود به عنوان " معلم آلمان " ملقب شد.
اعترافنامه آگسبورگ (نقش پررنگ امپراتوران بر الهیات کلیسا)
یکی از چالشیترین لحظاتی که ملانکتون، لوتر را یاری کرد در اعترافنامه آگسبورگ بود. از آنجا که مارتین لوتر در حین اعتراضهای متعددش تکفیر شده بود و نمیتوانست در مجامع حاضر شود فیلیپ ملانکتون در این جریان نقش پررنگی ایفاء کرد.
در سال 1530 امپراتور شارل پنجم برای حل مناقشههای بوجود آمده فرمان تشکیل شورای مذهبی صادر کرد تا در آگسبورگ با پروتستانها مذاکره کند.
به دنبال این فرمان ملانکتون یک اعترافنامه ایمانی مطابق با مبانی لوتر تنظیم کرد و پس از تایید نسخه نهایی توسط لوتر آن را در حضور امپراتور خواند.
به نقل تونی لین این اعترافنامه برای اینکه مورد پذیرش شارل پنجم واقع شود با لحنی ملایم تدوین شده بود.[4]
با این حال امپراتور از آن رو که این اعتقادنامه را بر خلاف نظریات کلیسای کاتولیک دید آن را رد کرد و حتی از پذیرش دفاعیهای که ملانکتون اندکی بعد تدوین کرده بود نیز سرباز زد.[5]
شارل برخی از عالمان الهی کاتولیک را مامور بررسی و رد این اعترافنامه کرد و نتیجه کار آنان در همان سال ارائه گشت. پس از اندکی ملانکتون رسالهای بنام دفاعیهای بر اعترافنامه آگسبورگ تنظیم کرد و تقدیم امپراتور کرد؛ اما شارل پنجم از پذیرش و مطالعه آن سرباز زد. یک سال پس از آن اعترافنامه آگسبورگ به زبانهای لاتین و آلمانی منتشر شد و نسخه تجدید نظر شده دفاعیه ملانکتون نیز همراه آن منتشر شد.[6]
اما این پایان کار نبود. زیرا پس از تایید مارتین لوتر اعترافنامه به تایید و امضای هفت تن از شاهزادگان آلمانی و نمایندگان دو شهر آزاد رسید و قانونی شد.
خلاصه ای از اعترافنامه آگسبورگ[7]
اعترافنامه آگسبورگ در دو بخش تنظیم شده بود. بخش نخست شامل بیست و یک اصل بود که اعتقادات لوتری را مشخص میکرد و بخش دوم شامل هفت اصل بود که شامل خطاهایی (به زعم اصلاح طلبان) میشد که در کلیساهای کاتولیک اعمال میشد و در کلیسای لوتر اصلاح شده بود.
مهمترین موضوعات این اعترافنامه به طور خلاصه از این قرار است:
1- خدا: همان آموزه شورای نیقیه تصدیق میشود.
2- گناه اصلی: در این مورد در اعترافنامه آمده است که «پس از هبوط آدم، همه انسانهایی که با جریان عادی طبیعت به وجود میآیند با گناه، یعنی بدون ترس از خدا، بدون تکیه بر او و با میل شهوانی متولد میشوند و این بیماری یا نقص اولیه واقعا گناه است، محکوم میکند و مرگ ابدی را اکنون نیز برای همه کسانی که دوباره با غسل تعمید و روح القدس متولد میشوند میآورد»
3- پسر خدا: به اختصار زبان اعتقادنامه حواریون را شرح میدهد.
4- عدالت: انسانها نمیتوانند با تواناییها، شایستگیها یا اعمال خود در پیشگاه خدا عادل شمرده شوند بلکه به واسطه مسیح از طریق ایمان و آن هنگامیاست که معتقد باشند که به واسطه مسیح که با مرگ خود گناهان ما را جبران کرده، لطف خدا شامل حالشان شده و گناهانشان بخشیده شده است. این ایمان را خدا به کسانی عطا میکند که در پیشگاه او پرهیزکار باشند.
5- اطاعت جدید: تعلیم میدهد که این ایمان باید ثمرات خوبی به بار آورد و انسانها باید اعمال صالحی را که خدا دستور داده، انجام دهند؛ چون این خواسته خداست نه این که با اعمالشان اطمینان به شایستگی عدالت در پیشگاه خدا پیدا کنند.
6- کلیسا: جماعت قدیسین هستند که در آن انجیل به درستی تعلیم داده میشود و شعائر به درستی اجرا میشوند. نسبت به اتحاد واقعی کلیسا، توافق درباره آموزههای انجیل و اجرای شعائر کفایت میکند و لازم نیست که سنتها و آیینها یا مراسمیکه به وسیله انسانها بنیاد نهاده میشود همه جا مانند هم باشد.
7- توبه: گفتهاند که مشتمل بر این دو بخش است: یکی پشیمانی یا نگرانیهایی است که با بازشناسی و تشخیص در وجدان و درون انسان پدید میآید. بخش دیگر ایمان است که با بشارت انجیل یا آمرزش گناه دریافت میشود و فرد اعتقاد پیدا میکند که به خاطر مسیح گناهان بخشیده میشود و با این ایمان وجدان و درون آرام میشود و از نگرانیها رهایی مییابد. پس باید به دنبال اعمال صالح که ثمره توبه است برود.
8- آیینهای کلیسا: تعلیم میدهد که تنها آنهایی باید رعایت شوند که بتوان آنها را بدون گناه انجام داد و برای آرامش و نظم مناسب کلیسا مفید باشند؛ چنانکه تعطیلات و جشنهای معین و مانند آنها اینگونه هستند. با وجود این، انسانها باید آگاه باشند که نباید ضرورت این مراسم برای نجات بر وجدان تحمیل شود. انسانها باید به این نیز آگاه شوند که سنتهای انسانی که برای رضایت خدا، شایستگی فیض و بخشش گناه بنیاد نهاده شده اند مخالف انجیل و آموزههای دین هستند. بنابراین پیمانها و سنتهایی که در رابطه با غذاها و روزهها و مانند اینها بنا نهاده شدهاند تا شایستگی فیض بیاورند و باعث بخشش گناه شوند بیفایده و مخالف انجیلاند.
9- امور مدنی: تعلیم میدهد که این احکام مدنی تا وقتی مشروع هستند، اعمال صالح خدا هستند؛ مسیحیان میتوانند به صورت مشروعی منصب حکومتی داشته باشند، بر کرسی قضا بنشینند، بر موضوعهایی بر طبق قوانین حکومتی حکم کنند... مجازاتهای عادلانه تعیین کنند، در جنگ عادلانه وارد شوند، به عنوان سرباز کار کنند، قرارداد و پیمان حقوقی ببندند، دارای ثروت شوند، وقتی حاکم لازم بداند سوگند بخورند، زن بگیرند یا شوهر کنند. این بند، سخن آناباپتیستهایی را محکوم میکند که مسیحیان را از این مقامهای مدنی از این جهت منع میکند که «انجیل پارسایی همیشگی قلب را تعلیم میدهد...» « بر مسیحیان واجب است که از قوانین و مجریان آن پیروی کنند، مگر این که آنها به گناهی فرمان دهند؛ چون در این صورت مسیحیان باید به جای انسان از خدا اطاعت کنند.»
10- اراده آزاد: در این مورد در اعترافنامه آمده است که اراده انسان آزادیهایی نسبت به عمل بر طبق عدالت مدنی دارد و آزاد است که اموری را که عقل میتواند به آنها برسد انتخاب کند اما قدرت ندارد که طبق عدالت الهی عمل کند؛ چون انسان طبیعی به اموری که از روح خداست، نمیرسد بلکه این در قلب ثبت است که انسانها روح خدا را از طریق کلمه دریافت میکنند.
در سال 1540 ملانکتون نسخه تجدید نظر شده اعترافنامه را منتشر کرد و در آن مواردی را تغییر داد که سبب آزردگی لوتر گشت و به همین علت پس از مرگش مورد حمله سرسخت پیروان لوتر قرار گرفت.
این اعترافنامه اکنون در شمار اعتقادنامههای رسمیکلیسای لوتری قرار دارد.[8] سایر اعتراف نامههاى مهم پروتستانى عبارتند از: اعترافنامه کنکورد (۱۵۷۷) و کتاب کنکورد (۱۵۸۰) اعترافنامه پرسبتیرىِ وست مینستر (۱۶۴۸)، و اصول سی و نُهگانه انگلیکان (۱۵۷۱).