كلمات كليدي : تاريخ كليسا، عيسي، ملكوت خدا، تعميد
نویسنده : محمد صادق احمدي
در شمارههای پیشین از سری بررسیهای تاریخ کلیسا به مرور زمینهها و بسترهای موجود در کلیسای نخستین که مسیحیت در میان آن ظهور و رشد کرد پرداخته شد.پس از این مرحله، تاریخ زندگی عیسی تا زمان تعمید گرفتن از یحیی نیز بازبینی شد و اکنون در ادامه این روند و در این شماره به بررسی تاریخ کلیسا از هنگام تعمید عیسی می پردازیم.
البته قبل از هرگونه پیش داوری باید تذکر داده شود که قدیمیترین منبع در این زمینه که انجیلهای موجود در عهد جدید هستند به گفته اندیشمندان مسیحی شرح حال حقیقی زندگی عیسی به شمار نمیروند؛ بلکه تاملات ویژهای درباره زندگی، مرگ و رستاخیز عیسی شمرده میشوند که آنها را افرادی نوشتهاند که عمدتا در سالهای آخر و یا ماههای آخر عمر او با وی مرتبط بودهاند.بنابراین هیچ یک از اناجیل بیانی کامل و عینی از زندگی، مرگ و رستاخیز عیسی نیست.[1]
ظهور عیسی در فضایی نا آرام
با توجه به گزارشات تاریخی اناجیل، کلیسایی[2] که عیسی در آن تعمید میگیرد، کلیسایی است که در رنج فراوان است. این مساله با توجه به اینکه کمتر از یک قرن پیش از تولد عیسی رومیان حکومت را از دست یهودیان خارج کرده بودند، روشنتر میشود.زیرا در همین دوره است که قیامهای گروههای مختلفی از یهودیان مثل زلوتها رخ میدهد.[3]گروه دیگری بنام اسنیان نیز در اعتراض به شرایط ووضعیت موجود، کاملا بر خلاف زلوتها راه عزلت نشینی را انتخاب کردند.روحانیون یهودی نیز با انشعاباتشان برای کسب قدرت با هم در ستیز بودند.بنابراین یهودیانی که عیسی در میان ایشان ظهور کرد در ناآرامی شدیدی بسر میبردند و طبعا عیسی نیز که به عنوان مسیحای یهود ظهور کرده بود به همراه پیروانش از این وضع خارج نبودند.
تعمید؛ فصلی جدید در زندگی عیسی
در مورد نویسندگان عهد جدید اختلاف نظر فراوان است اما در میان چهار انجیل موثقترین انجیل از نظر منتقدان، انجیل متی است. بنابراین در این نوشتار به لحاظ روایت تاریخی، انجیل متی سند اصلی شمرده شده و سایر اناجیل در سایه آن بررسی میشوند. در میان این چهار نویسنده حواری بودن متی از دیگران قطعیتر است.
متی در گزارش ماجرای تعمید عیسی مینویسد:
«1 و در آن ایام یحیی تعمید دهنده در بیابان یهودیه ظاهر شد و موعظه کرده میگفت: 2 “توبه کنید. زیرا ملکوت آسمان نزدیک است.”... 13 آنگاه عیسی از جلیل به اُردُن نزد یحیی آمد تا از او تعمید یابد. 14 اما یحیی او را منع نموده گفت: “من احتیاج دارم که از تو تعمید یابم و تو نزد من میآیی؟” 15 عیسی در جواب وی گفت: “الآن بگذار. زیرا که ما را همچنین مناسب است تا تمام عدالت را به کمال رسانیم.” پس او را واگذاشت...»[4]
با تعمید گرفتن، عیسی به شکل رسمی رسالت خود را آغاز میکند و البته شیطان نیز از اینجا به شکلی جدی به عرصه نبرد با او وارد میشود اما عیسی در تمام این عرصهها بر او ظفر مییابد. یکی از نقاط چالشی این روایت، قسمتهایی است که عسیی به شیطان پاسخ میگوید و در آن خود را از خدا مستقل و جدا میداند:
«... عیسی وی را گفت: “و نیز مکتوب است یَهُوَه، خدای خود را تجربه مکن... آنگاه عیسی وی را گفت: “دور شو ای شیطان. زیرا مکتوب است که یَهُوَه خدای خود را سجده کن و او را فقط عبادت نما...»[5]
شروع دعوت و خواندن مردم
پس از این جریان عیسی به جمع کردن یارانی که هسته اولیه پیروان او را تشکیل دهند، اقدام کرد: « 18 و چون عیسی به کناره دریای جلیل میخرامید دو برادر یعنی شمعون مسمی به پطرس و برادرش اندریاس را دید که دامی در دریا میاندازند. زیرا صیاد بودند. 19 بدیشان گفت: از عقب من آیید تا شما را صیاد مردم گردانم...»
پس از این مرحله عیسی مسافرتهایی در ایالت جلیل انجام داد و علاوه بر ارشاد مردم عادی توانست دوازده یار خاص را نیز برای خود انتخاب کند:
«... و نامهای دوازده رسول این است: اوّل شمعون معروف به پطرس و برادرش اندریاس، یعقوب بن زِبِدی و برادرش یوحنا 3 فِیلپس و برتولما، توما و متّای باجگیر، یعقوب بن حلفی و لبی معروف به تدّی 4 شمعون قانوی و یهودای اسخر یوطی»[6]
ملکوت خدا؛ بشارت عیسی
در این هنگام عیسی در نواحی مختلف شروع به موعظه کرده و به مردم بشارت میداد که «ملکوت خدا نزدیک است». علاوه بر این عیسی از حواریون خود نیز همین مطلب را درخواست کرد و به هنگام ماموریت دادن به ایشان گفت:« 5 این دوازده را عیسی فرستاده بدیشان وصیت کرده گفت: از راه امتها مروید و در بلَدی از سامریان داخل مشوید 6 بلکه نزد گوسفندان گمشده اسرائیل بروید. 7 و چون میروید موعظه کرده گویید که ملکوت آسمان نزدیک است. 8 بیماران را شفا دهید ابرصان را طاهر سازید مردگان را زنده کنید دیوها را بیرون نمایید...[7]» البته توجه به یک نکته در این فراز ضروری به نظر میرسد که عیسی حوزه ماموریت خود را فقط خاندان بنی اسرائیل میداند و نه دیگر امتها!
با توجه به این توصیه عیسی، ریشه اختلافی که پس از او در میان پیروانش رخ داد پیدا میشود؛ زیرا اختلاف بین حواریون و پولس و هوادارانش دقیقا در این قسمت بروز کرد. حواریون پیوستن امتها را صحیح نمیدانستند ولی پولس نه تنها آن را صحیح میدانست بلکه رعایت نکردن شریعت را نیز برایشان روا ساخته بود. به همین جهت با رشد چشمگیر مسیحیتی که دگرگون شده بود پولس به عنوان دومین موسس مسیحیت شناخته شد.[8]
تاملی در "شک کردن یحیی"
تا اینجای روایت متی، گزارش دارای روندی طبیعی است اما در این قسمت نکتهای تامل برانگیز توسط متی نقل میشود که باید توجیه شود. در باب یازدهم از انجیل متی گزارشی مبنی بر شک یحیی در عیسی دیده میشود.
در قسمتی که در مورد تعمید عیسی توسط یحیی روایت میشود کاملا واضح است که یحیی جلالت قدر و شان والای عیسی را شناخته و نه تنها در خود شایستگی تعمید عیسی را نمیبیند بلکه از این بالاتر خود را لایق برداشتن کفش او نیز نمی داند[9]؛ اما در فرازی که چند باب بعد میآید یحیی صراحتا از اعمال و کردار عیسی به شگفت در آمده و در او شک میکند:«... 2 و چون یحیی در زندان اعمال مسیح را شنید دو نفر از شاگردان خود را فرستاده 3 بدو گفت: “آیا آن آینده تویی یا منتظر دیگری باشیم؟” 4 عیسی در جواب ایشان گفت: “بروید و یحیی را از آنچه شنیده و دیدهاید اطّلاع دهید 5که کوران بینا میگردند و لنگان به رفتار میآیند و ابرصان طاهر و کران شنوا و مردگان زنده میشوند و فقیران بشارت میشنوند 6 و خوشا بحال کسی که در من نلغزد.”»[10]
مساله وقتی پیچیده تر میشود که به عهد قدیم و نبوتهای آن مراجعه شود. زیرا در متن مقدس عبری و از سالیان دراز پیش از عیسی یهودیان در انتظار منجی و مسیحا بودند و شناخت مسیحا نه تنها برای یحیی که برای مردم عادی نیز امری عادی بود؛ از این رو یحیی با تعابیری که بدان اشاره رفت در مورد عیسی سخن راند اما با شنیدن وصف معجزات عیسی و سخنان جذابش در اینکه او مسیحای موعود است یا نه به شک افتاد.
جالب اینجاست که خود عیسی نیز به نلغزیدن در خود سفارش میکند. با این مقدمه این سوال که چرا یحیایی که بخوبی عیسی را میشناخت در او شک کرد و اینکه منظور عیسی از نلغزیدن در او چیست؟ بیشتر رخ مینماید.
لازم به ذکر است که برخی توجیهات پیرامون این مساله نیز دیده میشود، همانند تفسیری که در نسخه اورشلیمی عهد جدید دیده میشود. در آنجا در تعلیل این شک یحیی آمده است:«یحیی تعمید دهنده بیآنکه هیچ تردیدی در باب عیسی داشته باشد، به شگفت آمده از اینکه میبیند در وجود او گونهای از منجی محقق گشته که با گونهای که او انتظار داشته بسی متفاوت است.»[11]
کلیسا زیر ذره بین یهودیان
با تمام مشکلاتی که نقل شد عیسی و پیروانش مشکلات بسی بزرگتر از این داشتند. برای ایشان امپراتوری روم مشکل آنچنان جدی نبود؛ زیرا حاکمام رومی میدانستند که نباید یهودیان را از جهت دینی تحت فشار قرار دهند.رومیان این تجربه را از سالهای پیش آموخته بودند؛ وقتی که سلطه آنها توسط مکابیان از یهودیان رفع شده بود.بنابراین هرودس آنتیپاس سیاست جمع بین اقوام و ملل را در پیش گرفته بود و سعی بر آن داشت تا در امور دینی ایشان دخالت نکند.[12]
اما یهودیان و بویژه فریسیان و صدوقیان که اندیشمندان و رهبران دینی به شمار میآمدند، مسیحا بودن عیسی را نپذیرفتند. این بیشتر به این سبب بود که عیسی رفتارهای اشتباه ایشان را مدام گوشزد میکرد و از آنها ایرادهای روشنی میگرفت و با نظر خود دین موسی را تفسیر میکرد و با ایشان هم رای نبود. نمونه این رفتار او در آنجاست که میگوید: شنیدهاید که به پیشینیان گفتهاند... اما من به شما میگویم...[13] وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار...[14]
بنابراین در موارد مختلف و با فرستادن جاسوسهایی در پی آن بودند تا از رفتار عیسی و حواریونش ایرادی پیدا کنند و او را به همین بهانه مجازات کنند.از این رو در موارد مختلفی شاهد حضور ایشان هستیم که به رفتارهای عیسی و یارانش انتقاد می کردند و آن را خلاف شرع میدانستند.
اما عیسی بر اساس هدفی که برای آن برانگیخته شده بود به مسافرتهای تبلیغی خود ادامه میداد و اینگونه رفتارهای ایشان مانع از انجام وظیفه او نمیشد.
عیسی در این مسیر گام بر میداشت تا اینکه یحیی توسط هیرودس به قتل رسید.