كلمات كليدي : ارزش افزوده و كالاهاي واسطه اي، توليد ناخالص ملي و ارزش افزوده، ارزش افزوده و سود، ارزش افزوده بخش دولت، ماليات بر ارزش افزوده
نویسنده : آرش سيّدي
منظور از ارزش افزوده، افزایش در ارزش پولی یک کالا بر اثر انجام کار یا خدمتی بر روی آن است؛ که سبب تغییر کاربرد، بهبود کیفیت یا تسهیل مصرف آن شود.[1]
در اواسط دههی 1970 پس از مباحث فراوان در رابطه با اهداف گزارشگری مالی، انجمنهای حرفهای کشورهای پیشرو در حرفه حسابداری اقدام به صدور بیانیههایی در رابطه با اهداف گزارشگری مالی نمودند. کمیته استانداردهای حسابداری، انگلستان با انتشار بیانیه مهمی ضمن مشخص نمودن اهداف و ویژگیهای کیفی گزارشگری، ارائه صورت ارزش افزوده توسط شرکتها را بهعنوان یکی از گزارشهای سالانه پیشنهاد نمود. در این بیانیه، ارزش افزوده، ثروت ایجادشده توسط شرکت طی یک دوره زمانی (مالی) تعریف میشود و صورت ارزش افزوده، بیانگر چگونگی ایجاد این ثروت و سهم هریک از گروههای ذینفع از آن است.[2]
محاسبه ارزش افزوده[3]
ارزش افزوده فعالیتهای اقتصادی معمولا با دو روش محاسبه میشوند.
1. یک روش عبارت است از تفریق ارزش کالاهای واسطهای مورد استفاده در تولید یک کالا از ارزش محصول تولیدشده؛ برای مثال یک نظام اقتصادی بسیار ساده را تصور کنید که در آن فقط هزار کیلوگرم گندم به ارزش هر کیلو 500 ریال تولید میشود. ارزش تولیدات این نظام اقتصادی، پانصد هزار ریال است. حال اگر تصور کنیم که همین مقدار گندم مراحل تولیدی دیگری را نیز طی میکند، لازم است ارزش تولید مراحل بعدی نیز بهنوعی بهحساب آید. مثلا فرض کنید گندم در یک آسیا تبدیل به آرد شده و هر کیلو آرد به مبلغ 800 ریال به فروش میرسد. ارزش آرد تولیدشده معادل 800 هزار ریال است، این آرد در یک نانوایی تبدیل به یک میلیون ریال نان میشود و نان بهعنوان کالای نهایی مورد مصرف قرار میگیرد. در این مثال ارزش افزوده بخش کشاورزی 500 هزار ریال، ارزش افزوده آسیا معادل 800 هزار منهای 500 هزار ریال (که در اینجا بهعنوان کالای واسطهای محسوب میشود)؛ یعنی 300 هزار ریال و ارزش افزوده نانوایی معادل 200 هزار ریال میشود. به این ترتیب جمع ارزش افزوده فعالیتهای تولیدی مورد نظر معادل 200+300+500 هزار یعنی یک میلیون ریال است.
2. روش دیگر محاسبه ارزش افزوده از طریق محاسبه مبالغ پرداختی به عوامل تولید است. عوامل تولید عبارتند از نیروی کار، سرمایه (ساختمان و ماشین آلات)، زمین و وام بانکی یا سرمایه نقدی. پراختی به این عوامل نیز بهصورت مزد، حقوق، سود، اجاره، بهره و یا سود سپرده بانکی انجام میپذیرد. بنابراین از طریق جمع پرداختی به عوامل تولید در یک مرحله تولیدی یا واحد تولیدی نیز، میتوان ارزش افزوده آن مرحله تولیدی را محاسبه کرد.
محاسبه تولید ناخالص ملی به روش ارزش افزوده
برای محاسبه تولید ناخالص ملی از طریق ارزش افزوده، ابتدا فعالیتهای اقتصادی را به n بخش تقسیم میکنیم؛ بهگونهای که هیچ فعالیت اقتصادی در بیش از یک بخش قرار نگرفته و منظور نشود و نیز همه فعالیتهای اقتصادی بهنوعی در یکی از بخشهای تعریفشده قرار گیرد؛ تا از احتساب مضاعف و چندگانه و همچنین کمشماری و نادیده گرفتن بعضی فعالیتها اجتناب شود. سپس سراغ تکتک بخشها میرویم و کلیه ارزشهای اقتصادی هر بخش را محاسبه میکنیم. معیار و مبنای محاسبه ارزش افزوده هر بخش، ارزشهای اقتصادی تولیدشده در سال جاری توسط عوامل تولیدی تعریف شده در آن بخش است. سپس ارزش افزوده این بخشها را باهم جمع میکنیم. عددی که بهدست میآید، نشاندهنده ارزش کالاها و خدماتی است که صرفا توسط عوامل تولید این بخش در سال معیّن تولید شده است؛ که بهصورت حقوق، دستمزد، اجاره، بهره، سود، میان آنها توزیع میشود. ارزش افزوده، همان ارزش خدمات نیروی کار و سرمایه اقتصاد در یک دورهی معین است.[4] در محاسبه تولید ناخالص ملی فقط ارزش محصولات نهایی (کالاهای ساختشده) را منظور میکنند. اگر ارزش کالای واسطهای به ارزش کالای ساختهشده (نهایی) اضافه شود، آن رقم دو بار بهحساب خواهد آمد؛ بنابراین تولید ناخالص ملی، عبارت است از ارزش کالاها و خدمات نهایی.[5]
ارزش افزوده و سود[6]
سود، ثروت ایجادشدهای است که در یک دوره مالی مشخص به سهامداران تعلق میگیرد. در حالیکه ارزش افزوده، بیانگر ثروتی است که بر اثر تلاش گروهی سهامداران، وامدهندگان، کارکنان و دولت در یک دوره مالی مشخص ایجاد شده و هریک از گروههای ذینفع سهم خود را دریافت نمودهاند. بنابراین ارزش افزوده، مفهوم گستردهتری از سود داشته و سود، ممکن است صرفا بخشی از ارزش افزوده ایجادشده باشد.
ارزش افزوده در بخش دولت[7]
در بخش دولت، ابتدا مخارجی که دولت ایجاد کرده را در نظر میگیریم و کلیه هزینههای واسطهای و خرید در سال جاری کالاها و اموال مربوط به سالهای قبل را از آن کسر میکنیم. عدد باقیمانده، معادل ارزش افزوده بخش دولت یا کلیه پرداختیها به کارکنان دولت است.
محاسبه ارزش افزوده به روش اقتصاددانان و حسابداران[8]
محاسبه ارزش افزوده توسط اقتصاددانان و حسابداران در موارد زیر باهم تفاوت دارد:
1. تاکید اقتصاددانان روی تولید کالاها و خدمات در یک سال مالی معین است؛ در حالیکه تأکید حسابداران روی فروش کالاها و خدمات است؛ که طرز عمل آنان در رابطه با تغییرات موجودیها و ارزیابی آن باهم تفاوت دارد.
2. اقتصاددانان موجودیها را به قیمت فروش ارزیابی میکنند؛ در حالیکه حسابداران، به بهای تمامشده موجودیها را مورد ارزیابی قرار میدهند.
3. حسابداران استهلاک را برای تکتک داراییها بهدقت محاسبه مینمایند؛ در حالیکه اقتصاددانان یک برآورد، آنهم برآورد کلی در این رابطه دارند.
4. تولید ناخالص داخلی محاسبهشده توسط اقتصاددانان، شامل ارزش افزوده ایجادشده در خارج از مرزهای یک کشور نیست؛ اما حسابداران مالی ارزش افزوده شرکت را صرف نظر از اینکه در کجا ایجاد شده، محاسبه مینمایند.
5. تفاوت اقتصاددانان و حسابداران ناشی از تفاوت اهداف و دیدگاههای آنان است. بهطوریکه اقتصاددانان، یک دید کلان و کلی در ارتباط با صنایع، ملتها و شرکتها دارند و از ارقام برآوردی جهت رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند. اما گزارشهای مالی ارائهشده توسط حسابداران مورد استفاده گروههای مختلفی مانند سهامداران، بستانکاران، مدیریت و کارکنان است و باید دارای خصوصیاتی مانند درستی، انصاف، عینیت، بیطرفی، بهموقع و قابلیت رسیدگی داشته باشد.
مالیات بر ارزش افزوده[9]
مالیات بر ارزش افزوده، نوعی مالیات بر فروش چند مرحلهای است، که خرید کالاها و خدمات واسطهای را از پرداخت مالیات معاف میسازد. بهعبارت دیگر این نوع مالیات، نوعی مالیات بر قیمت فروش است، که در اصل، بار مالیاتی آن بر دوش مصرفکنندگان نهایی بوده و این مالیات، براساس درصدی از ارزش افزوده در هر مرحله از تولید اخذ میشود. مالیات بر ارزش افزوده با انتقال پایه مالیاتی از درآمد به مصرف، انگیزههای سرمایهگذاری را افزایش داده و منابع لازم جهت گسترش سرمایهگذاری را از طریق افزایش امکان پسانداز، تأمین نموده و از انتقال سرمایه از بخشهای مولّد به بخشهای خدماتی جلوگیری مینماید. با اجرای این مالیات، اختلال در تصمیمات تولیدی و سرمایهگذاری به حداقل رسیده و درآمدهای مالیاتی بهدلیل گسترده بودن پایه این نوع مالیات، افزایش مییابد. در اعمال این نوع مالیات، یک اعتبار مالیاتی برای خریدهای واسطهای بنگاههای اقتصادی در نظر گرفته میشود که این امر، سبب از بین رفتن پدیده مالیات مضاعف و جلوگیری از بستن انوع مالیات بر یک کالا میشود.