دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نظریه شخصیت راتر Rotter’s personality theory

No image
نظریه شخصیت راتر Rotter’s personality theory

كلمات كليدي : شرطي سازي كنش گر، يادگيري وسيله اي، تقويت مثبت، تقويت منفي، تنبيه، خودگرداني، برنامه هاي تقويت، روان شناسي شخصيت

نویسنده : زهرا غلامي

شخصیت، واژه‌ای است که در علم روان‌شناسی و آموزه‌های دینی منطبق بر رفتار آدمی تعریف می‌شود. رفتار جمعی را تشخص جمعی و رفتار فردی را تشخص فردی شکل می‌دهد. هر کدام از علوم روان‌شناسی و دینی تعاریف خاصی از شخصیت ارائه داده‌اند.[1]

درک مساله شخصیت، هدف نهایی و پیچیده‌ترین دستاورد روان‌شناسی است. شخصیت به یک معنا تمام روان‌شناسی را در برمی‌گیرد.[2]

رویکرد یادگیری اجتماعی در شخصیت که بیشتر در کارهای آلبرت بندورا و جولیان راتر مشاهده می‌شود، بسط رویکرد رفتارگرایی اسکینر است. آن‌ها نیز روان‌کاوی را رد و بر رفتار عینی تاکید می‌ورزند. ولی نقطه اختلاف آن‌ها این است که به متغیرهای شناختی درونی نیز اعتقاد دارند، چیزی که در نظام اسکینر مطلقا جایی ندارد.

راتر، فرایندهای هوشیار درونی را به طور جامع‌تری از بندورا بررسی می‌کند. او معتقد است که ما خود را به صورت موجوداتی آگاه درک می‌کنیم، قادریم بر تجربیات خود تاثیر بگذاریم و تصمیم‌هایی بگیریم تا زندگی خود را نظم بخشیم. تقویت بیرونی نقشی در این نظام بازی می‌کند، ولی اثربخشی تقویت، بستگی به عوامل شناختی درونی دارد. رفتار هر فرد به وسیله مجموعه‌ای از چنین عواملی تحت تاثیر قرار می‌گیرد. ما نسبت به بازده‌های رفتارمان بر حسب تقویتی که به دنبال آن خواهد آمد، دارای انتظار ذهنی هستیم؛ یعنی، این احتمال را که رفتار کردن به طریق معینی منجر به تقویت شخصی خواهد شد تخمین می‌زنیم و رفتار خود را بر طبق آن تنظیم می‌کنیم. همچنین برای تقویت‌های مختلف ارزش و اهمیت قائل می‌شویم و ارزش نسبی آن‌ها را در موقعیت‌های مختلف مورد قضاوت قرار می‌دهیم.[3]

با وجود این که شخصیت فرد دارای ثبات و تداوم قابل توجهی است(چرا که تحت تاثیر تجربه‌های گذشته ماست)، در عین حال، وجوهی از شخصیت، به علت قرار گرفتن ما در معرض تجربه‌های تازه، به طور مداوم در تغییر است. راتر در مطالعه شخصیت، روش تاریخچه‌ای را برگزیده است؛ یعنی، به نظر او برای درک رفتار و شخصیت یک فرد، لازم است که گذشته او را مورد مطالعه قرار دهیم. همین طور اگر چه تمرکز او بر رویدادهای ذهنی است، وی نقش عوامل بیرونی را دست کم نمی‌گیرد. تقویت کننده‌های بیرونی به رفتار ما جهت می‌بخشند؛ زیرا ما برانگیخته می‌شویم تا برای به دست آوردن حداکثر تقویت مثبت و اجتناب از تنبیه، کوشش کنیم. از این‌رو، در نظریه راتر تلاش بر این است که دو روند جداگانه ولی مهم در پژوهش شخصیت، یعنی، "نظریه‌های تقویت" و "نظریه‌های شناختی"، را در هم ادغام کنند. خود او این روش را بر حسب تعامل فرد با محیط معنی‌دار خود توصیف می‌کند.[4]

چهار مفهوم اصلی نظریه یادگیری اجتماعی عبارتند از؛ پتانسیل رفتار، انتظار، ارزش تقویت، و موقعیت روان‌شناختی.

پتانسیل رفتار: به احتمال وقوع یک رفتار معین در ارتباط با سایر رفتارهایی که فرد می‌تواند در یک موقعیت از خود نشان دهد، اطلاق می‌شود.

انتظار: به باور شخص به این که اگر در یک موقعیت خاص به شکل معینی رفتار کند، تقویتی قابل پیش‌بینی به دست خواهد آورد، اطلاق می‌شود.

ارزش تقویت: به درجه ترجیح یک تقویت به تقویت دیگر اطلاق می‌شود.

موقعیت روان‌شناختی: ائتلاف محیط درونی و بیرونی، یعنی، متغیرهای شناختی و محرک‌های بیرونی ماست. رفتار را از موقعیت روان‌شناختی می‌توان پیش‌بینی کرد و نه از انگیزه‌ها یا صفت‌هایی که بعضی از نظریه‌پردازان آن‌ها را هسته مرکزی شخصیت می‌نامند.[5]

نظریه یادگیری اجتماعی راتر با باورهای ما در مورد منبع تقویت سر و کار دارد. پژوهش او نشان داده است که بعضی از افراد فکر می‌کنند تقویت وابسته به رفتار خود آن‌هاست؛ گفته می‌شود این افراد دارای منبع کنترل درونی هستند. دیگران معتقدند، تقویت به نیروهای بیرونی وابسته است؛ گفته می‌شود که آن‌ها دارای منبع کنترل بیرونی هستند.[6]

این دو پایگاه کنترل، بر رفتار تاثیرهای متفاوتی دارند. برای افراد دارای منبع کنترل بیرونی، توانایی‌ها و اعمالشان بر تقویت‌هایی که دریافت می‌کنند تاثیر کمی دارد، بنابراین آن‌ها برای تغییر یا بهبود موقعیت خود کم می‌کوشند یا اصلا نمی‌کوشند. افرادی که دارای منبع کنترل درونی هستند فکر می‌کنند که مسؤول زندگی خودشان هستند و طبق آن عمل می‌کنند.

پژوهش راتر نشان داده است که، افراد دارای منبع کنترل درونی از نظر جسمی و روانی سالم‌تر از افراد دارای منبع کنترل بیرونی هستند. این افراد معمولا دارای فشار خون پایین‌تر، سکته قلبی کمتر، و اضطراب و افسردگی پایین هستند. آن‌ها در مدرسه نمرات بهتری می‌گیرند و معتقدند در زندگی حق انتخاب بیشتری دارند. آن‌ها از نظر اجتماعی ماهرتر و مشهورترند و دارای عزت نفس بیشتر از افراد دارای منبع کنترل بیرونی هستند.

علاوه بر آن، کارهای راتر نشان می‌دهد که، منبع کنترل فرد در دوران کودکی از طریقی که والدین یا مراقبان با کودک برخورد می‌کنند تشکیل می‌شود. والدین افراد دارای منبع کنترل درونی بیشتر حمایت کننده‌اند و در دادن جایزه برای پیشرفت، دست و دل باز هستند(تقویت مثبت فراهم می‌کنند)، در برقراری انضباط با ثبات‌اند، و دارای نگرش‌های غیر مستبدانه می‌باشند.[7]

مقاله

نویسنده زهرا غلامي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

کتاب شخصیت متعالی و سلامت روانی در پرتو خداآگاهی

کتاب شخصیت متعالی و سلامت روانی در پرتو خداآگاهی

دین‌داری و معنویت خواهی چگونه سلامت روانی ما را تأمین می‌کند؟ سازوکار و نحوه اثر آن چگونه است؟ آیا اثر مذهب صرفاً به نیروهای متافیزیکی آن وابسته است؟...
Powered by TayaCMS