24 آبان 1393, 14:4
كلمات كليدي : راه گشايي سازنده، تفسير ذهني، سازه، چاره جويي سازه اي، روان شناسي شخصيت
نویسنده : طيبه خلج
فرضیه محوری و اساسی نظریه شناختی جورج کلی عبارت است از، استعداد عقلی انسان برای انتخاب راههای احتمالی در زندگی و این که افراد چگونه شرایط، وقایع و انسانها را درک، تفسیر و تعبیر میکنند. کلی، این فرضیه را "راهگشایی سازنده" نامیده است. او عقیده دارد که نگرش انسان به دنیا، بر اساس احتمالاتی است که در ذهن خود برای حل مسائل زندگی تصور میکند. دیدگاههای بشر از جهان هستی به طور دائم در حال تغییر است و هیچ چیز اعم از فلسفه، اقتصاد، اجتماع، اخلاق، علم و مانند آنها مطلق نیست و به تعبیر و تفسیر ذهنی هر فرد بستگی دارد. کلی، به این نتیجه رسید که ادراک هر شخص از واقعیت مطلق، مانند زیبایی و یا عدالت مطلق، فقط در ذهن، تصور و خیال موجود است و نه در واقعیات جهان خارج. حال اگر بپذیریم که واقعیت به طور عمده در ذهن انسان وجود دارد، لزوما به این نتیجه میرسیم که برای تفسیر واقعیت بیرونی، نحوههای مختلفی وجود دارد. کلی، نظریه خود را چنین خلاصه میکند: طبیعت هر چه هست و حقیقت هر چه میخواهد، باشد. آنچه اهمیت دارد، وقایعی است که آن روز در برابر ما قرار دارند. این وقایع میتواند تحت تأثیر راههای مختلفی که ما آنها را تفسیر میکنیم، قرار گیرند. هر چه این راههای تفسیر ذهنی متعددتر باشد، تنوع معنای واقعیت زیادتر میشود. کلی، به این اصل جامع معتقد است که رفتار انسان کاملا جبری نیست و میتواند بر اساس قدرتهای شناختی فرد آزاد و اختیاری باشد.[1]
ما در طول زندگی خود سازههای فراوانی میسازیم؛ یعنی، سازههایی مناسب برای هر نوع موقعیت یا شخصی که با او در تماس هستیم. ما همیشه در هنگام روبرو شدن با افراد یا رویدادهای جدید بر فهرست سازههای خود میافزاییم. به علاوه سازههای موجود نیز ممکن است نیاز به پالایش، تغییر یا دستکاری داشته باشند، زیرا مردم و رویدادها در طول زمان تغییر میکنند. در سراسر زندگی سازههای متنوعی در دسترس ما قرار دارند.[2] اگرچه نظام سازههای شناختی همیشه سازمانیافته است اما این سازمان میتواند خوب یا بد "گسیخته" یا برخی از سازههای آن با برخی دیگر ناهمخوان باشد. همچنین برخی از سازههای آن ممکن است نفوذپذیر(قابل تغییر) باشند و برخی نفوذناپذیر(یا غیرقابل تغییر).[3]
هیچ سازه مطلق یا انعطافناپذیری وجود ندارد، زیرا ما نمیتوانیم سازههایی را به وجود آوریم که هر چیزی را پیشبینی یا پیشگویی کنند. تجدید نظر به میزان کم یا زیاد همواره ضروری است و فرد باید سازههای جایگزین دیگری را داشته باشد تا بتواند در صورت لزوم از آنها استفاده کند. در غیر این صورت، اگر سازهها ثابت و غیرقابل انعطاف باشند، شخص احتمالا، چنان که کلی میگوید: خود را گیر انداخته است.
کلی قویا معتقد بود که نیازی نیست چنین شود. نیازی نیست که هیچ کس به وسیله اوضاع و احوال محاصره شود. نیازی نیست که هیچ کس قربانی شرح حال خود شود. ما به وسیله سازههایی که برای استفاده صورتبندی کردهایم، کنترل نمیشویم. کلی این اندیشه را چارهجویی سازهای نامید، زیرا ما در تغییر دادن یا جایگزین کردن سازههای خود آزادیم. اما هر چند این سازهها، همیشه قابلیت تغییر دارند، ولی با این حال، تغییر باید عاقلانه و مبتنی بر واقعیتهای تجربه ما باشند. زیان سازههای نامناسب میتواند بیشتر از سود آنها باشد. فرضیههای جایگزینی که ما صورتبندی میکنیم، باید نشاندهنده پیشرفت باشند.[4]
نظریه سازههای شخصی کلی، از تجربه بالینی و کارهای کلینیکی وی با دانشآموزان مدارس و دانشجویان دانشگاهها شکل گرفت. این دانشجویان و دانشآموزان، اگرچه بدون شک دارای مشکلاتی چند بودند، اما باز هم قادر به فعالیت در زمینههای تحصیلی بودند، آنان در یک مؤسسه روانی، زندانی و همچنین از واقعیت نیز جدا نشده بودند. همچنین چنان که کلی توجه کرده بود، آنان در موقعیتی بودند که به کارکردهای عقلایی و بحث منطقی مطالب ارزش میگذاشتند. بدین ترتیب، جای تعجب نیست که روش اصلی کلی برای ارزیابی، از این ویژگیها بهرهبرداری کرده است.
روش اصلی او برای ارزیابی استفاده از یک مصاحبه مستقیم بود. به گفته کلی، اگر نمیدانید که در ذهن یک شخص چه میگذرد از خود او بپرسید، او احتمالا به شما خواهد گفت! با بکارگیری آنچه که او آن را نگرش سادهلوحانه نامیده، کلی به این نکته اشاره کرد که شخص باید آنچه را که یک درمانجو(مراجع) میگوید، در مرحله اول به صورت ظاهر بپذیرد؛ زیرا این راهی است که میتوان تعیین کرد او چه سازههایی را به کار میبرد. اما درمانجو ممکن است به صورت عمدی دروغ بگوید و رویدادهای مربوط به خود را تحریف و دستکاری کند. نکته اصلی کلی آن است که آنچه درمانجو میگوید، باید مورد احترام باشد، حتی اگر به طور کامل آن را باور نداشته باشیم. فن دیگری که برای ارزیابی دیدگاه یک شخص از جهان به کار میرفت این بود که شخص را وادار به نوشتن شرحی خودتوصیفانه از شخصیت خود کنند. دستورالعمل استاندارد کلی برای یک درمانجو از این قرار است: من از شما میخواهم که یک شرح توصیفی درباره نام مراجع یا درمانجو بنویسید، درست مثل این که او شخصیت اصلی در یک نمایشنامه است. آن را چنان بنویسید که گویی یک دوست که او را بسیار خوب و از نزدیک میشناخت و بسیار با او همدل و همدرد بود، شاید بهتر از هر کسی او را شناخته بود، مینویسد. مطلب را به صورت سوم شخص بنویسید... و این گونه آغاز کنید که بگوید: ... شخصی است که... . کلی این روش را برای دانستن این که چگونه یک شخص خود و روابط خود را با دیگران میشناسد و درک میکند، بسیار مفید یافته است.[5]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان