دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

قدریه

No image
قدریه

نویسنده : علي محمد سرلك

كلمات كليدي : فرق نخستين، قدريه، معتزله، جبر و اختيار، غيلان دمشقي، معبد جهني، جعد بن درهم

«قدریه» منسوب به «قدر» به معنی «تقدیر» و «تاء» آخر کلمه (که در فارسی هاء خوانده می­شود)، نشانه انتساب به طائفه­ای خاص به نام «طایفه قدریه» است.[1] مقصود از قدریه گروهی است که کارهای اختیاری انسان (به ویژه گناهان او) را از قلمرو مشیت و قدرالهی خارج نموده و می‌گویند: همه چیز به قضاء و قدرالهی صورت می‌گیرد مگر گناهان انسان. هدف آنان از طرح این نظریه دفاع از عدل­الهی و منزه دانستن ساحت خداوند از ظلم و کارهای ناروا بود؛ زیرا بر این باور بودند که هر گاه کارهای انسان متعلق اراده و قدر خدا باشد، اولا: انسان مجبور بوده و تکلیف انسان بدون اختیار، عادلانه نیست و ثانیا: انسان مرتکب کارهای ناروا می‌شود و اگر کارهای او متعلق قدرالهی باشد، لازمه آن انتساب قبایح به خداست.[2]

بنابر اسناد معتبر اسلامی، بحث در مسائل عقیدتی در میان مسلمانان به ویژه با روش متداول کلامی در روزگار صحابه متأخّر رواج یافته و اوّلین خلاف، اختلاف در مسئله قدرالهی و قدرت و استطاعت انسان، یعنی جبر و اختیار بوده است. طرح و تداول مسئله قدر و پیدایش قدریّه، به طور یقین از حوادث نیمه دوّم قرن اوّل هجری است، اگر چه تعیین تاریخ دقیق آن مشکل است. در این زمان، عدّه‌ای از مسلمانان در برابر قول به قضاء و قدر حتمی، که مستلزم نوعی جبر است، برای انسان، در برخی از اعمالش قائل به قدرت و استطاعت ایجاد فعل یعنی اختیار شدند و از سوی مخالفانشان قدریّه نام گرفتند. ولی آنها خود این نام را نپسندیدند؛ زیرا آن را نوعی توهین تلقّی کردند و شایسته مخالفان خود دانستند و آنها را قدریّه نام نهادند.[3] علت بیزاری هر دو گروه مخالفان و موافقان قدر از نام قدریه را می­توان در احادیث جنجال برانگیزی (زیرا به سند و محتوای روایات مذکور اشکلاتی وارد است) دانست که از پیامبر اسلام(ص) در نکوهش عده­ای با نام قدریه به ما رسیده است.[4] به نظر مى­رسد که در آغاز واژه قدریه بیشتر بر طرفداران قدرالهى اطلاق مى­شده است (یعنی گروهی که بعدها جبریه نام گرفتند) اما رفته رفته این اسم درباره منکران قدر­الهى رواج یافت. از این رو، در کتابهاى مذاهب و فرق نیز به همین معناى دوم به کار رفته است و امروزه نیز وقتى قدریه گفته مى­شود همین فرقه به ذهن متبادر مى­شود. در هر صورت در تاریخ اسلامی گروهی بعدها بنام قدریه معروف شدند که طرفدار آزادی اراده و اختیار انسان در اعمالش بودند.[5]

مکان پیدایش

نخستین مکان پیدایش این فرقه، و یا به اصطلاح منبع حرکت آنها به درستی معلوم نیست. این احتمال به نظر قوی می‌نماید که حرکت قدریّه اوّلین بار در عراق، در شهر بصره، که در آن روزگار محلّ برخورد تمدّنها و تلاقی افکار بوده پیدا شده و از آنجا به سایر نقاط راه یافته؛ چراکه بنابر برخی منابع، نخستین قدری، یعنی سوسن نصرانی، از اهالی عراق بوده است. کسانی هم که نخستین قدری را معبد جهنی می‌­دانند، معتقدند که او قول به قدر را در بصره ظاهر ساخته است. امّا عدّه‌ای برآنند که این حرکت در شام پیدا شده و لاهوت مسیحیّت در پیدایش و یا پرورش و گسترش آن مؤثر افتاده­است. ولی این رأی، به نظر نادرست است.[6] برخی نیز امیرالمومنین علی­(ع) را سرمنشأ فکری طرفداران اختیار و آزادی اراده (با تفسیر صحیح آن که تضادی با اعتقاد به قضاء و قدرالهی ندارد) در جهان اسلام می­دانند.[7]

قدریان نخستین و معتزله

قدریّه اگر چه پدران فکری معتزله‌اند، اما خود معتزلی نبودند؛چراکه: اولا؛ مؤسسّ آنها به روایتی سوسن و به روایتی دیگر معبد است که در سال 80 هـ ق درگذشته و تاریخ مرگ سوسن به درستی معلوم نیست، و به احتمال قوی پیش از معبد مرده است. در صورتی که بنیانگذار معتزله بنا بر مشهور، واصل بن عطاء است، که تولّدش در سال 81 هـ ق و مرگش در سال 131 هـ ق بوده.

ثانیا؛ قدریان به اصل«منزلة بین‌المنزلتین» ( اینکه مرتکب کبیره نه مومن است و نه کافر) معتقد نبوده‌اند بلکه غیلان، که از بزرگان قدریه است به نوعی ارجاء (قول به اینکه مرتکب معصیت کبیره مؤمن است و هیچ گناهی از ایمان نمی‌کاهد، همچنانکه با وجود کفر هیچ طاعتی سود نمی‌رساند) عقیده داشته­است. در صورتی که اصل مذکور ابداع واصل بن عطا و خط فاصل وی و پیروانش از سایر فرقه‌هاست، تا آنجا که واصل پس از بیان این اصل، از حلقه شاگردان استادش حسن بصری جدا شد و با این گفته حسن:« اعتزل عنا واصل؛ واصل از ما کناره گرفت» او و پیروانش معتزله نامیده شدند.[8]

ثالثا؛ تسمیه این فرقه به قدریّه خود دلیل روشنی است بر اینکه مسئله اساسی آنها قدر بوده، در صورتی که بنابر مشهور مسئله اساسی معتزله «اصل منزلة بین‌المنزلتین» است.[9]

علّت پیدایش

پیدایش قدریّه واکنشی به پیدایش جبریّه است، عدّه‌ای از مسلمانان بر اثر توقّف در ظواهر برخی از آیات قرآن و در نتیجه عقیده به قضای لازم و قدر حتمی، که در واقع التزام به نوعی جبر است، جامعه اسلامی را آماده تحمّل ظلم به نام رضا به قضا و قدرالهی ساخته و به مسلمانان تلقین کرده بودند که خداوند تمام امور عالم، از جمله اعمال و افعال و سرنوشت آدمیان را، از خیر و شرّ، از پیش تقدیر فرموده که، تغیّر و تبدّل نمی‌یابد و دگرگون نمی‌شود و جز تسلیم و رضا چاره‌ای نیست و هرگونه اظهار کراهت و شکایت حاکی از راضی نبودن به قضا و قدرالهی و امری نارواست. معاویه نیز پس از رسیدن به خلافت از این عقیده جبرگرایانه و بینش دینی این عده از مسلمانان استفاده سیاسی کرد و آن را وسیله توجیه اعمال خود و پاسخ‌گویی به اعتراضات و انتقادات مردم قرار داد و تلقین و تأکید کرد که: باید به حکومت وی که قضای الهی است راضی باشند و شکوه و شکایت نکنند.[10] معبد جهنیمتوفی 80 هـ ق، غیلان دمشقی متوفی 112 هـ ق و جعد بن درهم متوفی 124 هـ ق نیز که از بزرگان قدریه بودند همگی به دست امویان به قتل رسیدند.[11]

عقاید و آراء

بزرگان این فرقه به وسیله مخالفانشان بزودی قلع و قمع شده و آثارشان از میان رفت. بنابراین از عقاید آنها اطلاع زیاد و درستی موجود نیست. و از طرفی چون معتزله هم قدریّه نامیده شدند، در کتب فرق و مقالات، عقاید معتزله با عقاید آنها آمیخته شد، به طوری که تشخیص و تفکیک آنها از یکدیگر بسیار مشکل است. با این همه، ما می‌دانیم که اصل اساسی و عقیده بنیادین این فرقه، که به نظر برخی باعث تسمیه آنها به این نام شده، عقیده به قدرت و استطاعت مؤثر انسان در پاره‌ای از اعمال و افعال (مقصود افعالی است که اصطلاحا ارادی خوانده می‌شوند، مانند خوردن و آشامیدن و...) است، که آنها در برابر قائلان به جبر قائل به نوعی اختیار بودند و در نتیجه انسان را مسئول اعمال خود می‌شناختند و قضاء و قدر را به معنایی که سلب اختیار و رفع مسئولیّت کند مردود می‌دانستند، و با این عقیده باطل و رایج زمانشان که هر چه بوده و هست و واقع شده و می‌شود قضاء و قدر حتمی و ناگزیرالهی و قسمت انسان است، و باید بدان راضی بود، بسختی مخالف می‌ورزیدند. به علاوه «تکلیف مالا یطاق» را نیز جایز نمی‌دانستند و تأکید می‌کردند:« روا نیست که خداوند مؤمن را عذاب فرماید و مردم را دعوت به هدایت کند، آنگاه گمراهشان سازد و یا بر دروغگویی و دروغ باوری و ظلم و ظلم پذیری وا دارد و آنگاه عقابشان فرماید». حسن و قبح را عقلی می‌دانستند و قائل به امر به معروف و نهی از منکر یدی و قیام به سیف بودند بطوریکه بزرگان این فرقه علیه مظالم خلفاء و حکّام زمانشان قیام کردند که در نتیجه آن یا به زندان افتادند ویا کشته شدند. همانطور که گفته شد، غیلان که از بزرگان آنها است، به نوعی ارجاء عقیده داشته است. جعد بن درهم نیز به خلق قرآن و نفی صفات زاید بر ذات معتقد بوده­است. البته مخالفان قدریّه عقاید دیگری به آنها نسبت داده‌اند، که معلوم نیست درست باشد.[12]

فرق قدریه

ابن کمال پاشا، شیخ الاسلام خلافت عثمانی در فاصله 932 تا 940 هـ ق، برای قدریه 12 فرقه ذکر کرده که بنظر می­رسد این فرق غیر از فرقه قدریه مورد بحث ماست و آنچه مد نظر وی بوده احصاء تمام فرقی بوده که تا زمان خود وی، بنوعی در مسأله جبر و اختیار مخالف نظرات پذیرفته شده از سوی اهل­سنت بوده­اند. اگرچه به نظر می­رسد در همبن احصاء نیز کاملا موفق نبوده­است، برخی از فرقی که او برمیشمارد عبارتند از:[13]

احمدیه: عدالت خداوند اقتضا می­کند که سرنوشت بندگانش به دست خود آنان داده شود و آنان از حیطه مشیت، علم و قضاء و قدر­الهی بیرون باشند.

ثنویه: اعمال نیک از خداوند و اعمال شر از شیطان و انسانهاست، اعمال نیک انسان بواسطه روح لاهوت (جنبه الهی بشر ) و اعمال ناپسندش با روح شیطانی انجام می­شود.

معتزله: خداوند برای مخلوقاتش فقط خیر را مقدر کرده پس نباید بگوییم:« او شر را مقدر کرده یا نکرده» چرا که اگر چنین سخنی بگوییم به خداوند نسبت ظلم داده­ایم.

کیسانیه: آنچه را که انسانها انجام می­دهند نباید به خداوند یا خود آنها نسبت داد، و معلوم نیست که خداوند انسانها را بخاطر اعمالشان عقاب و عذاب کند یا پاداش دهد.

شیطانیه: نباید خداوند را خالق شیطان دانست؛ چراکه در اینصورت باید بگوییم خداوند از انجام گناهان رضایت دارد.

شریکیه: همه حسنات و سیئات مخلوق خداوند هستند جز ایمان و کفر.

وهمیه: گفتار و رفتار مخلوقات اصالت ندارند و هرکس برای آنها اصالت قائل شود باید قرآن را مخلوق بداند.

مقاله

جایگاه در درختواره تاریخچه فرق

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS