كلمات كليدي : قرآن، فهم ، روش
نویسنده : روحالله رضائی
منظور از "روش" طریق و مسلک است و در علم لغت "فهم" را به شناختن یا تعقل معنا کردهاند[1] و «فهمت الشیء» یعنی عرفته یا عقلته و برخی آن را شناختن با قلب معنا کردهاند[2] و معادل فارسی آن را دانستن میگویند.[3] ماده فهم در قرآن کریم تنها یکبار به کار رفته است:
« فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ... »[4]
«ما(حکم واقعى) آن را به سلیمان فهماندیم...»
اهل لغت ماده فهم را برای معانی دانستهاند و به کار بردن آن را برای ذوات اشتباه میدانند؛ مثلا «فهمت الکلام» درست است ولى «فهمت الرّجل» صحیح نیست.[5] بنابراین فهم قرآن از این باب است که قرآن نیز کلامی دارای معانی میباشد و میخواهد مطالبی را به انسان منتقل کند.
از این مباحث روشن میشود که مقصود اصلی ما از روش فهم قرآن راه و طریقی است که برای فهمیدن آیات قرآن باید آن را بپیمائیم به عبارت دیگر فعالیتهای نظم یافتهای که برای درک مقصود خداوند از آیات انجام میدهیم تا معنای آنها را به دست بیاوریم. البته باید توجه داشت که قرآن کریم کتابی عمیق و دارای باطنها است و هر کس به حدّ ظرفیت وجودی خود میتواند از آن بهرهمند شود و همه افراد در فهم قرآن یکسان نیستند البته همه با کسب کردن شرایطی میتوانند به معنای ظاهری قرآن برسند.[6]
روشهای فهم قرآن
برای فهم قرآن تنها آشنایی با کلام عرب و فهمیدن معانی آن کافی نیست چون قرآن کریم کتابی است یک پارچه و در آن آیاتی از محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مطلق و مقید و ...وجود دارد که برای فهم اینها علاوه بر آشنایی با ادبیات عرب احتیاج به چیزهای دیگری نیز میباشد.
برای فهم اینگونه از آیات قرآن کریم مفسران به منابع مختلفی رجوع کردند و از این جهت روشهای مختلفی به وجود آمد که برخی از این روشها را میتوان نادرست و برخی از آنها را درست شمرد، در اینجا ما این روشها را به طور خلاصه بیان میکنیم.
روشهای نادرست در فهم قرآن
برخی از مفسران برای فهم قرآن کریم به روایات صحابه و تابعین اکتفاء کردهاند، هر جا هم که در تفسیر آیه روایتى نبود توقف میکردند، و میگفتند: همه از نزد
پروردگار است، هر چند که ما معنایش را نفهمیم، و تمسک میکردند به جمله:
«وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا »[7]
«در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمىدانند و مىگویند: ما به همه آن ایمان آوردیم همه از طرف پروردگارِ ماست.»
این عده در این روشى که پیش گرفتهاند خطا رفتهاند، براى اینکه با این روش که پیش گرفتهاند در حقیقت گفتهاند: ما حق نداریم در فهم آیات قرآنى عقل و شعور خود را بکار بریم، و حال آنکه قرآن کریم نه تنها عقل را از اعتبار نینداخته، بلکه اعتبار قرآن و کلام خدا بودن آن، بوسیله عقل براى ما ثابت شده است.
متکلمین و فلاسفه اختلاف مذاهب وادارشان کرد که در فهم معانى آیات قرآنى اسیر آراء مذهبى خود باشند، و آیات را طورى معنا کنند که با آن آراء موافق باشد.
این روش نیز در فهم قرآن اشتباه است، چون اینان به جای اینکه در فهم قرآن سعی کنند، در تطبیق نظرات خود بر قرآن کوشیدهاند و این روش را تطبیق نام نهیم بهتر از تفسیر است.
در قرن حاضر نیز جمعى از دانشمندان در اثر فرورفتگى در علوم طبیعى، و امثال آن، که اساسش حس و تجربه است، روحیه حسىگرى پیدا کردهاند، از این رو تمام مسائل دینی را نیز میخواهند با این تفکر توجیه کنند. بنابراین در دین و معارف آن هر چه که از دائره مادیات بیرون است، مانند عرش، کرسى، لوح، قلم و امثال آن باید تاویل شود. این روش نیز صحیح نیست و مانند روشهای قبل مناسبتر این است که نام آن را تطبیق بگذاریم نه تفسیر.[8]
روش درست در فهم قرآن
چنانکه گذشت روشهای نادرست به این دلیل مورد قبول نبود که از منابع درستی استفاده نکردهاند از این رو روش درست مشخص میگردد و آن اینکه استفاده از تمام منابع که عبارتند از قرآن، روایات و عقل در جای خود استفاده شود.
توضیح: اگر آیه معنا و مفهوم روشن و صریحى داشته باشد، آن را اخذ مىکنیم مثل آیه:
« وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ »[9]
«و نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید.»
چنانچه مفهوم آیه ظاهر باشد، نه صریح، اگر دلیل قطعى(چه عقلى و چه نقلى متواتر) بر آن معنا دلالت نماید، اخذ آن واجب است و اگر دلیل قطعى منافى با آن باشد، ظاهر آیه را تاویل مىبریم.
اما اگر دلیل ظنى موافق با ظاهر آیه باشد(چه دلیل عقلى و چه نقل واحد) تنها موجب ترجیح معناى ظاهر گردیده، اما سبب تعین آن نیست. اگرچه در فقه، اخذ به خبر واحد لازم و عمل بر اساس آن واجب است، اما در تفسیر چنین نیست.[10] اگر با ظاهر آیه مخالف باشد، دلیل ظنى کنار گذاشته مىشود.
اما آیات متشابه قرآن باید به محکمات ارجاع داده شوند و تفسیر گردند: زیرا آیات متشابه را به تنهایی نمیتوان فهمید و باید با توجه به آیات دیگر قرآن آنها را تفسیر کرد.[11]
خلاصه اینکه روشهای مختلفی در فهم قرآن وجود دارد که تعدادی از آنها نادرست و برخی درست است و روش صحیح فهم قرآن این است که انسان از تمام منابع فهم قرآن به درستی استفاده کند و معنای صحیح قرآن را استخراج نماید.