كلمات كليدي : قرآن، محارب، محاربه، فساد، قتل، مُثله، قطع عضو، تبعيد، رسوايي، توبه
نویسنده : يوسف دهقان
حرب، نقیض سِلم (آرامش و صلح)[1] به معنای جنگ است؛ به محراب مسجد نیز چون جایگاه مبارزه با شیطان و هواى نفس و ستیز با کارهای لغو و بیهوده است، محراب میگویند.[2]
حرب در اصل به معنای سَلب[3] و محارب به معنای جنگجو است؛ یعنی کسی که در جنگ شرکت کرده باشد؛[4] اما مراد از محاربین در اصطلاح فقه کسانی هستند که برای ترساندن مردم سلاح بیرون میآورند، در هر شرایطی و توسط هر کسی که باشد؛[5] و این هر نوع ترساندن را شامل نمیشود، بلکه منظور ترساندن از قتل، به قصد گرفتن مال دیگران است، آشکارا یا پنهان به گونهای که اگر شخص از محارب نترسد و مال خود را رها نکند، محارب او را بکشد و مالش را بگیرد.[6]
در فقه امامیه نیز (مکتب اهل بیت علیهمالسلام)، محارب کسى است که سلاح بهدست گیرد و ناامنى ایجاد کند(یاغى)، خواه درون شهر باشد یا بیرون از شهر.[7]
امنیت در سایهی اجرای حدود الهی
خدای متعال بعد از بیان داستان برادرکشى فرزندان آدم و تشریع حکم قتل برای بنیاسرائیل،[8] حدّ شرعى مُفسدان و دزدان را نیز بر اساس ارتباطی که بین آنهاست، مطرح میکند.[9]
هدف از تشریع دین اسلام، اجراى عدالت و برابر بودن همهی مردم از حیث انسانیت (سیاه و سفید، عرب و عجم، فقیر و غنی و...) و راحتی جامعهی بشری است که با اجراى کامل حدود الهی، اموال، ناموس و جان مردم از هر خطری محفوظ میماند؛ حتی امنیت بیگانگان نیز در سایهی همین احکام تأمین میشود. افراد جنایتکارى که امنیت و آرامش عمومى را سلب کنند و اموال و ناموس مردم را تهدید نمایند و مردم را در معرض خطر قتل و غارت خود قرار دهند، باید سخت مجازات شوند که قرآن در مجازات راهزنان میفرماید:[10]
«إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِیالْأَرْضِ فَساداً أَنْیقَتَّلُوا أو...»[11]
«کیفر آنها که با خدا و پیامبر به جنگ بر مىخیزند و در روى زمین دست به فساد مىزنند (و با تهدید به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مىبرند)، این است که إعدام شوند، یا...»
محاربه با خدا و رسول خدا
از دیدگاه قرآن کسى که با دزدی بر سر گردنههای بیرون از شهر یا داخل شهر با تهدید اسلحه، مردم را بترساند و به جان و مال آنها تجاوز کند، مانند این است که با خدا و رسول خدا به جنگ برخاسته است. تعدی به حریم بندگان خدا با ترساندن و ایجاد وحشت در میان آنها و بر هم زدن امنیت جامعهی بشری، در حقیقت تعدی به حریم خدا و مخالفت با خواستهی پروردگار است که همان امنیت و آرامش بندگان باشد. این نکته نشانگر اهمیت فوقالعادهی اسلام به حقوق انسانها و فراهم بودن امنیت و آرامش آنها در زندگی است، تا با خاطری آسوده و دور از ترس یاغیان سرکش، غارتگران و فاسدان، به امرار و معاش زندگی طبیعی خود بپردازند؛ شأن نزول آیه و احادیث اهل بیت(ع)[12] نیز که در این مورد وارد شده، گواه این اهمیت است.[13]
محاربین و سعی در فساد
خدای متعال بعد از ذکر محاربه با خدا و رسول خدا میفرماید:
«...وَ یسْعَوْنَ فِیالْأَرْضِ فَساداً»[14]
«...و در روى زمین دست به فساد مىزنند و(و با تهدید به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مىبرند)»
این جمله به ما میفهماند که منظور از محاربه با خدا و رسول، إفساد در زمین از راه اخلال به امنیت عمومى و راهزنى است، نه مطلق محاربه با مسلمانان؛ چون رسول خدا(ص) با اقوامى که از کفار با مسلمانان محاربه کردند، بعد از آنکه بر آنان پیروز شد و آن کفار را سر جاى خود نشانید، با آنان معامله محارب نکرد، یعنى آنان را محکوم به قتل، دار زدن، مُثله و یا نفى بلد نفرمود و این خود دلیل بر آن است که منظور از جملهی مورد بحث، مطلق محاربه (هر نوع جنگی) با مسلمین نیست؛ علاوه بر این، استثنایى که در آیهی بعدى آمده،[15] خود قرینه است که مراد از محاربه، همان به فساد کشیدن زمین با راهزنی و اسلحه کشیدن و ناامن کردن راههاست.[16]
حکم محارب
خدای متعال در سورهی مبارکهی مائده، چهار حکم برای محارب بیان میفرماید:
«...أَنْ یقَتَّلُوا أَوْ یصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ ینْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ»[17]
«...این که إعدام شوند، یا به دار آویخته گردند یا (چهار انگشت از) دست راست و پاى چپ آنها بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند»
1 و 2. کشتن و به دار آویختن: کلمات "تقتیل"، "تصلیب" و "تقطیع" از باب تفعیل است که شدّت و زیادت در معناى قتل، صلب و قطع را مىرساند؛ پس این کلمات به معناى کشتن، دار زدن و بریدن به شدت است.[18]
3. قطع دست و پای مخالف: منظور از قطع دست و پا، همان مقدارى است که در مورد سرقت بیان گردیده؛ یعنى تنها بریدن چهار انگشت از دست یا پا مىباشد، طبق آنچه در کتب فقهى بیان شده است؛[19] و "من خلاف" یعنی دست و پاى مجرم را بصورت مخالف هم قطع کنند؛ اگر دست راست او را قطع کردند، پاى چپش را قطع کنند و مراد از قطع، قطع قسمتی از دست و پا است، نه همهی آن و قطع یک دست و یک پا بیان شده، نه هر دو که اگر مراد قطع هر دو بود، دیگر نیازی به بیان "من خلاف" در آیه نبود.[20]
4. تبعید: وقتی در مورد چگونگی تبعید و حد آن از امام رضا(ع) سؤال شد، فرمودند: از آن شهرى که دست به چنین کارهایى زده، به شهر دیگری تبعید مىشود، و به اهل آن شهر مىنویسند که این شخص به جرم فسادانگیزى از فلان شهر به اینجا تبعید شده، با او مجالست و معامله نکنید و به او زن ندهید و با او هم سفره نشوید و در نوشیدنیها شریک او نشوید، پس به مدت یک سال اینکار را با او مىکنند، اگر در بین سال خودش از آن شهر به شهرى دیگر رفت، باز به اهل آن شهر جدید همین سفارشها را مىنویسند تا یک سالش تمام شود. دوباره از امام(ع) پرسیده شد: اگر به طرف سرزمین شرک حرکت کرد تا در آنجا سکونت کند چطور؟ فرمود: اگر چنین کرد، باید مسلمانان با اهل آن شهر جنگ کنند.[21]
اصحاب امامیه معتقدند که باید محاربین را از شهری به شهر دیگر بفرستند، تا توبه کنند و باز گردند.[22] اما دربارهی نحوهی اجرای این چهار حکم دو قول وجود دارد:
1.تخییر
یعنی امام معصوم اختیار دارد که هر کدام از این چهار حکم را که صلاح دید، اجرا کند و ظاهر آیه بر اساس حرف "أو" که بین این چهار حکم آمده، حکایت از تخییر میکند.[23]
2.ترتیب و تفصیل
متناسب با چگونگى جرم و جنایتى که از محاربین انجام گرفته و بر اساس مراتب فسادی که مرتکب شدهاند، یکی از این مجازاتها برای آنها در نظر گرفته میشود؛ یعنی اگر آدمکشى کرده، باید کشته شود، و اگر علاوه بر قتل، مال مردم را هم برده، باید به دار آویخته شود و اگر تنها مال مردم را برده، باید دست و پایش بطور مخالف بریده شود و اگر تنها در راه مردم، ایجاد ترس و وحشت نموده، باید تبعید شود.[24]
درست است که در پارهاى از احادیث به مخیر بودن حکومت اسلامى در این زمینه اشاره شده، ولى با توجه به احادیثی که ترتیبی بودن این چهار حکم، بر اساس مراتب إفساد محاربین بیان شده، منظور از تخییر این نیست که حکومت اسلامى به میل خود، یکى از این چهار مجازات را انتخاب نماید و چگونگى جنایت را در نظر نگیرد؛ زیرا بسیار بعید به نظر مىرسد که مسئلهی کشتن و به دار آویختن، همردیف تبعید بوده باشد و همه در یک سطح باشند؛ چون نحوهی جرم و جنایت محاربین، بسیار متفاوت است و همهی محاربان مسلماً یکسان نیستند، لذا طرز مجازات آنها نیز متفاوت ذکر شده است.[25]
در پایان این بحث، به دو نکتهی مهم دربارهی محاربه و حکم آن از سوی خدا اشاره میکنیم:
1. شخص محارب، به خاطر ایجاد رعب و وحشت بین مردم و فساد در زمین کشته مىشود، نه به عنوان قصاص؛ لذا اولیاء دم (کسانی که فرزندان و یا نزدیکانشان مورد جنایت محاربین واقع شدهاند)، نمیتوانند محارب را عفو کنند و با عفو خود، مانع از اجرای حکم شوند.[26] چنانچه وقتی ابوعبیده به امام باقر(ع) عرض کرد که اگر اولیاى مقتول او را عفو کنند، باز هم کشته میشود؟ فرمودند: اگر او را عفو کنند، باز امام باید او را بکشد؛ چون او محارب است، هر چند که قاتل و سارق نیز هست؛ مجدداً ابوعبیده پرسید: حال اگر اولیاى مقتول بخواهند از او خونبها بگیرند و سپس رهایش کنند، مىتوانند چنین کنند؟ فرمودند: نه، باید کشته شود.[27]
2. این شدت عمل اسلام در مورد محاربان، براى حفظ خونهاى بىگناهان و جلوگیرى از حملات و تجاوزهاى افراد قلدر، جانى، چاقوکش و آدمکش نسبت به جان، مال و ناموس مردم بىگناه است.[28]
پیامد احکام محارب
خدای تبارک و تعالی دربارهی اثر اجرای این احکام در مورد محاربین میفرماید:
«ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِیالدُّنْیا وَ لَهُمْ فِیالْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ»[29]
«این رسوایى آنها در دنیاست و در آخرت مجازات بزرگى دارند.»
بهرهی آنان در دنیا، رسوایى و خوارى است و اجراى حدود، کیفر اخروى گناهان را از بین نمىبرد؛[30] بنابراین محارب و هر جنایتکار دیگر، اگر در دنیا مجازات شود و از گناه خود توبه کند، پیش خدا آمرزیده است و اگر روح تمرّد در او باشد و توبه نکند، در قیامت نیز در عذاب الهی خواهد بود؛ پس اقامهی این حدود، کفارهی گناهان او نیست.[31]
شرط پذیرش توبهی محاربین
خدای منان در بیان حکم پذیرش توبهی محاربین میفرماید:
«إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»[32]
«مگر آنها که قبل از دست یافتن شما بر آنان، توبه کنند؛ بدانید (خدا توبهی آنها را مىپذیرد)، خداوند آمرزنده و مهربان است.»
امام باقر(ع) میفرماید: قبل از اینکه امام محارب را دستگیر کند، توبه نماید.[33]
این آیه پیرامون موردی است که از اجراى عقوبت بر سارق و راهزن استثناء شده است. مأموران امنیت جامعه مؤظفند که خطر را از جامعه رفع نمایند و در تعقیب و دستگیرى محاربان برآیند و با اجراى احکام الهی، آنها را مجازات کنند؛ ولی اگر راهزن توبه کند؛ یعنی از صمیم قلب پشیمان شود و عملش را ترک نماید، از اجراى کیفر و تعقیب او صرف نظر شده و رحمت پروردگار، پشیمانى اینگونه جنایتکاران را میپذیرد. حال اگر با ملتزم شدن این اشخاص به شرائط توبه و ترک گناهان گذشته، توبه و پشیمانى آنها پذیرفته نشود، این نوع افراد نه تنها ناگزیرند براى حفظ حیات و فرار از خطر، همیشه به بیابانگردى ادامه دهند، بلکه گروهى را نیز به همدستى خود دعوت نمایند تا بدین وسیله از خطرى که هر لحظه در انتظار آنهاست، رها شوند.[34]
البته این توبه قبل از دستگیری، باز سبب نمىشود که اگر قتلى از آنها صادر شده یا مالى را به سرقت بردهاند، مجازات آن را نبینند؛ بلکه مجازات آن عمل را خواهند چشید و تنها مجازاتی که از آنها برداشته خواهد شد، تهدید مردم با اسلحه است؛ یعنی توبهی محارب تنها تاثیرش در ساقط شدن "حقاللَّه" دارد، اما "حقالناس" بدون رضایت صاحبان حق ساقط نخواهد شد. این توبه با گواهى دو شاهد عادل، یا تغییر برنامه و روش زندگى خود که آثار آن آشکار باشد و همچنین از طریق راههای دیگر قابل اثبات است.[35]