كلمات كليدي : مشاركت اجتماعي، مشاركت اقتصادي، مشاركت سياسي، مشاركت فرهنگي، مشاركت رواني، توسعه، جامعه مدني، دموكراسي
نویسنده : داود كريمي
مشارکت (Participation) بهمعنی بهکار گرفتن منابع شخصی بهمنظور سهیم شدن در یک اقدام جمعی است.[1] مشارکت عملی جمعی، آگاهانه و داوطلبانه است که دربردارنده دخالت شهروندان در امور عمومی و در سطوح مختلف تصمیمگیریهای اداری و سیاسی و انداختن رأی به صندوق تا مساعدت مستقیم به ارضای نیازهای اجتماعی و همچنین دخالت مردم در کارکرد سازمانهایی است که حیات کاریشان به آن بستگی دارد. علاوهبر این مفهوم مشارکت درگیری مردم در سازمانهای مذهبی و غیرمذهبی، انجمنها و جنبشهایی از همه نوع که حیات اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهند، اما مستقیماً به توزیع قدرت مربوط نمیشوند و جنبشهایی که زندگی خصوصی را متأثر میسازد ولی بهطور مستقیم با اهداف اقتصادی مرتبط نیستند را دربر میگیرد.[2]
بنیادیترین اندیشه زیرساز مشارکت پذیرش اصل برابری مردم است و هدف از آن، همفکری، همکاری و تشریک مساعی افراد در جهت بهبود کمیت و کیفیت زندگی در تمامی زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. مشارکت فراگردی است که از راه آن مردم به دگرگونی دست مییابند و دگرگونی را در خود پدید میآورند. کرفت و بیراسفورد تحولاتی چون ظهور جنبشهای اجتماعی جدید، تأمل و بازنگری در مورد نیاز انسان، ظهور مجدد ایده شهروندی و پستمدرن را موجب توجه به ایده مشارکت دانستهاند.[3]
انواع مشارکت از لحاظ موضوع
به لحاظ موضوعی مشارکت را به گونههایی چون مشارکت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و ... تقسیمبندی میکنند. اما باید توجه داشت که تفکیک دقیق آنها بهدلیل درهمتنیدگی، همپوشی و مکمل یکدیگر واقع شدن امکانپذیر نیست و معمولاً یا بهصورت عام از مشارکت بحث میشود و یا بهصورت ترکیبی، مانند: مشارکت اجتماعی-سیاسی و اقتصادی.
1. مشارکت اقتصادی؛ در واقع «مشارکت اقتصادی بر تأثیرگذاری بر شیوه و پویش تولید، روابط حاکم بر این پویش و وسایل مادی تولید برای رفع نیازهای مادی و افزایش تولید متمرکز است که در قالب مداخله و درگیر شدن افراد در نظام تصمیمگیری مربوط به تخصیص منابع اقتصادی و مشارکت در سیاست توسعه اقتصادی نمود پیدا میکند.»[4] مشارکت اقتصادی با فرایند تولید و نظامهای تولیدی رابطه تنگاتنگ دارد. تعاونیها، سازمانیافتهترین اشکال مشارکت اقتصادیاند.[5]
در کل میتوان ادعا کرد که منظور از مشارکت اقتصادی، حضور آگاهانه ومختارانه اقشار مختلف مردم در جهت تولید، پسانداز سرمایهگذاری بیشتر و مطلوبتر، توزیع مناسب و عادلانه، مصرف عقلانی و بهینه از منابع مادی و طبیعی و کالاهای مورد نیاز زندگی و صرفهجویی در استفاده از منابع کمیاب زندگی است.
2. مشارکت سیاسی؛ درگیر شدن فرد در سطوح مختلف فعالیت در نظام سیاسی، از عدم درگیری تا داشتن مقام رسمی سیاسی است.[6] تعریف ناظر بر مشارکت سیاسی، بر نقش مشارکت در سلسلهمراتب قدرت تأکید دارد. بهنظر هانتینگتون مشارکت سیاسی عبارت است از؛ «فعالیت شهروندان خصوصی بهمنظور تأثیرنهادن بر فرایند تصمیمگیری سیاسی دولت.»[7]
آنتونی گیدنز در بحث مشارکت سیاسی به مردمسالاری مشارکتی اشاره نموده و آنرا نظامی میداند که در آن تصمیمات بهطور جمعی توسط کسانی که این تصمیمات بر زندگیشان تأثیرگذار است گرفته میشود. از طرفی حیث اولوف پیترسون (Heath aleph Peterson)(2001) مشارکت سیاسی را بهعنوان «تلاشهایی که با هدف تأثیرگذاری برجامعه صورت میگیرد» تعریف مینماید.[8]
3. مشارکت اجتماعی؛ مشارکت اجتماعی دلالت بر گسترش روابط بینگروهی در قالب انجمنهای داوطلبانه، باشگاهها، اتحادیهها و گروههایی دارد که معمولاً خصلتی محلّی و غیردولتی دارند، که در قالب سیاستهای اجتماعی، مشارکت و درگیر ساختن مردم در فرایندهای اجتماعی مختلف را هدف خود میدانند.[9]
انجمنهای داوطلبانه مهمترین عرصه شکلگیری و ساماندهی فعالیتهای مشارکتی در جامعه محسوب میگردند از این منظر، مشارکت اجتماعی ارتباط تنگاتنگی با جامعه مدنی دارد.
از دیدگاه چلبی انجمنهای داوطلبانه نوعی بسترسازی مناسب برای مشارکت اجتماعی را فراهم میآورند. از یک طرف تشکلهای مشارکتی با جلب همکاری افراد، زمینه اتصال هرچه بیشتر آنها به جامعه را فراهم آورده و مشارکت فردی در امور اجتماعی را افزایش میدهند و از سوی دیگر با بسط شبکههای اجتماعی و تقویت همبستگی اجتماعی به گسترش مشارکت فعالانه و داوطلبانه افراد جامعه کمک میکنند.[10]
حضور در عرصه مشارکت اجتماعی، حضوری است فعالانه، با انگیزه، فارغ از الزامات و تعیینهای تحمیلی. از اینرو میتوان گفت مشارکت اجتماعی، مشارکتی است که آگاهی، داوطلبانه بودن و غیرحکومتی بودن از خصایص عمده آن است.
بهطور کلی میتوان گفت که مشارکت اجتماعی حوزه وسیعی از فعالیتها را دربر میگیرد مثل: عضویت، همکاری و فعالیتهای فردی و جمعی افراد جامعه در انجمنها و تشکلهای دولتی و غیردولتی اعم از انجمنهای مذهبی، علمی، اجتماعی، اقتصادی، حرفهای، شغلی، انجمنهای محلی، منطقهای و ملی، ستادهای بازتابی و کوتاهمدتای (ستادهایی که برای مدتی کوتاه در مواقع خاص برای واکنش به یک حادثه تشکیل می شود)، احساس مسئولیت در قبال همنوعان از طریق احترام به حقوق مشروع و قانونی آنان، شرکت و همکاری در برگزاری مراسم و جلسات مختلف خیریه اعم از مجالس، اعیاد ملی-مذهبی و غیره.
مشارکت اجتماعی ریشه در ساخت و روابط گروهی در سطوح محلی و ملی دارد و در نهایت مبتنی بر یک فرایند است، فرایندی که طی آن اطمینان و همبستگی میان مردم برقرار میشود. مشارکت عنصری پویا، کمیتناپذیر و تا حدودی غیر قابل پیشبینی و دگرگونکننده شرایط است.[11]
4. مشارکت فرهنگی؛ در این نوع مشارکت، مردم در تولید فرهنگ و ارتقای آن در بین گروهها دخالت میکنند. تقویت هنر مردمی، تسهیل و تعامل فرهنگی در جوامع چندفرهنگی و افزایش وفاق اجتماعی در جوامع چندقومی از عرصههای مهم مشارکت فرهنگی میباشد.[12]
5. مشارکت روانی؛ این نوع مشارکت مورد تاکید روانشناسان اجتماعی است، و دلالت بر نوعی درگیری ذهنی و عاطفی دارد که زمینهساز ابتکارات جمعی است. مشارکت روانی در قالب ایجاد تغییر و دگرگونی در ذهنیتها و شکستن عقاید قالب نامناسب و شرکت در عمل جمعی مشترک، گرایش و آمادگی روانی لازم را برای کنش جمعی فراهم مینماید.[13]
مشارکت بهعنوان وسیله یا هدف[14]
مشارکت بهعنوان وسیله؛ برخی از صاحبنظران به مشارکت بهعنوان ابزار و واقعیت مهمی که در راه توسعه اجتماعی نقش ایفا میکند نگریسته و بر ارزش وسیلهای آن تأکید میکنند. در این دیدگاه با بهرهگیری از دو وسیله جهت تحقق این نوع از مشارکت عمل میشده است:
1. طرحهای توسعهای، که هدف آنها آماده کردن مردم برای تشریک مساعی در برنامههای عمرانی دولت بوده است.
2. تأسیس سازمانهای رسمی، که هدف آنها ارائه ساختاری بوده که از طریق آن مردم بتوانند با طرحهای توسعه رابطه داشته باشند (مثل: تعاونیها، اتحادیههای کشاورزی و ...).
مشارکت بهعنوان هدف؛ برخی از صاحبنظران علوم انسانی و اجتماعی با تأکید بر نقش مشارکت در تحقق انسان و جامعه انسانی، مشارکت را بهعنوان یکی از اهداف و ارزشهای اساسی انسانی و توسعه یاد نموده و برای آن ارزش غایی یا ذاتی قائل هستند. لذا در این دیدگاه فعالیتهای اجتماعی و مشارکت در سازمانهای اجتماعی وظیفه شهروندان فعال محسوب گردیده و متمایز کننده حیات انسانی از سایر اشکال حیات است.
رابطه مشارکت با توسعه
امروزه به مشارکت بهعنوان مولفه اساسی و تفکیکناپذیر توسعه نگریسته میشود. توسعه در معنای عام، فرایند تحولی پیچیده و همهجانبه و برنامهریزی شده است که در زندگی اجتماعی-اقتصادی و سیاسی و فرهنگی یک جامعه رخ میدهد و آن را از وضع موجود به وضع مطلوب هدایت میکند. پذیرش مفهوم جدید توسعه و تلاش در جهت تحقق آن، قبول ویژگیهای عصر عقلانیت و خردورزی است و در آن کنش منطقی و حسابگری و برنامهریزی نهفته است، بهطوریکه برای تنظیم روند هر نوع توسعه، لازم است که بین اهداف و وسایل دستیابی به آنها هماهنگی ایجاد شود و از تمامی منابع و امکانات طبیعی و انسانی بالقوه بهصورت مطلوب و حسابشده بهرهبرداری شود و تمامی این منابع در ابعاد مختلف خود ارزش گذاشته شود.
بهعبارتی مشارکت از شروط لازم تحقق توسعه در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی میباشد که به نقش فعال و خلاق و اثربخش مردم در روند توسعه توجه دارد «در واقع مشارکت فرایندی است که دربر گیرنده انواع کنشهای فردی و گروهی بهمنظور دخالت در تعیین سرنوشت خود و جامعه و تأثیر گذاردن بر تصمیمگیری درباره امری عمومی است.»[15]
در دهههای اخیر توجه به پدیده مشارکت و تأکید بر نقش آن بهعنوان یکی از مهمترین عوامل توسعه تا حد بسیاری ناشی از تجربه شکست برنامههای توسعه در دهههای 1950 و 1960 میباشد. در بررسی برنامهها، عدم بهرهمندی از مشارکت مردم بهعنوان عامل اصلی شکست برنامهای توسعه ارزیابی شده است. آنچه از جریان برنامهریزی توسعه در دهههای گذشته برمیآید، بیانگر این امر است که این برنامه عمدتاً مبتنیبر طراحی متمرکز (Blueprint) و از بالا به پایین (Up-to-Down) بوده است. نارسایی این رهیافتها آن بوده است که عموماً اغلب مردم بهندرت در برنامهریزی توسعه شرکت داده شدهاند و معمولاً نقش فعالی در برنامههای توسعه نداشتند. لیکن در دهه 1980 توجه بسیاری از اندیشمندان برنامهریزی اجتماعی به طراحی جدید تحت عنوان از پایین به بالا (Down –to -UP) و یا مشارک معطوف گردیده است.[16]
مشارکت و جامعه مدنی
مشارکت اجتماعی برای تحقق، نیازمند بستری مناسب است و بدون آن جریان نمییابد. بستر مناسب برای مشارکت اجتماعی مردم، تقویت جامعه مدنی ونهادها و فرایندهای وابسته به آن است. اساساً رمز موفقیت جامعه مدنی در ایجاد و نهادینه کردن نهادهای مشارکتی نهفته است و نیز مشارکت واقعی مردم به تقویت جامعه مدنی منجر میگردد. ویژگیهای داوطلبانه، آگاهانه و ارادی بودن، مشارکت اجتماعی را به جامعه مدنی پیوند میدهند. انجمنهای داوطلبانه بستری مناسب برای جذب مشارکت اجتماعی فراهم میکنند. اتحادیههای صنفی، احزاب سیاسی، بنگاههای اقتصادی، خصوصی، شرکتهای تعاونی، گروههای هنری، مطبوعات، موسسات خیریه و حتی اجتماعات محلی مشتمل بر ساکنان یک خیابان و محله میتوانند مثالهایی از نهادهای مدنی باشند.[17]
تشکلهای مشارکتی از یک طرف با جلب همکاری افراد، زمینه اتصال هرچه بیشتر آنها به جامعه را فراهم آورده و مشارکت فردی در امور اجتماعی را افزایش میدهند و از سویی دیگر، با بسط شبکههای اجتماعی و تقویت همبستگی اجتماعی به گسترش مشارکت فعالانه و داوطلبانه افراد جامعه کمک میکنند.[18]
مشارکت و دموکراسی
مشارکت یکی از مفاهیم اساسی در تعریف دموکراسی است همچنان که در مفهوم سنتی دموکراسی آمده است، دموکراسی مشارکت توده مردم در زندگی سیاسی را بههمراه دارد. ژاکوبسن در تعریف دموکراسی معتقد است «مشارکت اکثریت مردم در زندگی سیاسی و تصمیمگیری سیاسی از طرف آنان دموکراسی تلقی میشود.»[19] تعاریف ارائه شده از دموکراسی در هرحال اشکال وسیع و گستردهای از مشارکت را دربر میگیرد. در واقع ویژگی اصلی دموکراسی، مشارکت مردم در تصمیمگیری در اموری است که سرنوشت آنان به آن وابسته است.
دیدگاههای نظری موجود[20]
هرکدام از مکاتب موجود در جامعهشناسی با توجه به چشماندازهای خود تعابیر متفاوتی از مشارکت اجتماعی ارائه دادهاند:
1) مکتب ساختگرایی(Structuralism)؛ این مکتب معتقد است که مشارکت اجتماعی مردم جزئی از ساخت اجتماعی هر جامعه را تشکیل میدهد. از نظر صاحبنظران این مکتب، روابط پایدار نهادینهشده در جامعهاند که میزان مشارکت افراد را تحت تأثیر قرار میدهند. مشارکت اجتماعی توده مردم، ساخت جامعه را حفظ میکند و موجب بقا و ادامه حیات آنها میشود. برای بالا بردن مشارکت افراد یا گروهها در جامعه باید تغییرات اساسی در ساختهای گوناگون جامعه ایجاد شود.
2) مکتب کارکردگرایی(Functionalism)؛ این مکتب توجه خود را به نقشها و کارکردهایی معطوف میدارد که مشارکت افراد یا گروهها در جامعه موجب پدید آمدن آنها میشود. از نظر طرفداران این مکتب عملکرد یا فونکسیونی که مشارکت گروه یا طبقه خاصی در جامعه بهوجود میآورد، حائز اهمیت است. زیرا در نتیجه این کارکردها، نظام اجتماعی میتواند به حیات خود ادامه دهد و انسجام اجتماعی و وفاق جمعی را پدید آورد. در این مکتب، نقشی که هر جزئی از ساخت اجتماعی در رابطه با کل در جهت یکپارچگی ایفا میکند، حائز اهمیت است.
3) مکتب تضاد(Conflict)؛ این مکتب مشارکت اجتماعی را در قالب روابط طبقاتی، مبادله نابرابر و کشمکش و ستیز میان گروهها مورد توجه قرار میدهد. نظریهپردازان مکتب تضاد، روح جمعی و انسجام اجتماعی را مورد غفلت قرار میدهند. این مکتب، معنای عام و واقعی مشارکت را در جامعهای آرمانی و بیطبقه جستوجو میکند.
4) دیدگاههای فرهنگی(Cultural Perspectives)؛ این دیدگاه جنبههای پویایی مشارکت را برحسب ایجاد تغییرات در ساخت هنجارهای جامعه، بهخصوص مجموعهای از ارزشها که مانع یا مشوق مشارکت اجتماعی میشوند، بررسی میکند. در این دیدگاهها اهمیت متغیرهای ساختی انکار نمیشود ولی ارزشهای فرهنگی پیشنیاز اساسی برای وصول به مشارکت اجتماعی محسوب میشوند.
5) دیدگاههای روانشناختی(Psychological Perspectives)؛ این دیدگاه افزایش مشارکت در جامعه را ناشی از تغییر در نگرش، افکار و شخصیت افراد میدانند. بهمنظور بالا رفتن میزان مشارکت مردم در جامعه، ایجاد سلسلهتغییرات مطلوبی در ساخت شخصیت آنها الزامی است. در این دیدگاه، تأکید برالگوهای تغییر در سیستم اعتقادات و خصوصیات شخصیتی است، مردم باید از نظر روانی، انگیزه کسب موفقیت بیشتر را داشته باشند. از نظر انگلس (Engels) انسان مدرن، شهروندی مشارکتکننده، آگاه، مستقل، خودمختار و قابلانعطاف است و نسبت به انجام وظایف و کارها احساس مسئولیت کامل میکند.
کارکردهای مشارکت[21]
اندیشمند آلمانی کورت لوین (kurt lewin: 1890-1947)، معتقد است که مشارکت از ایستادگی مردم در برابر دگرگونی، نوسازی، نوآفرینی میکاهد و بر سازگاری آنها میافزاید. در فضای مشارکتی، تعارضها و ستیزها جای خود را به همکاری و تعاون میدهند. بنابراین:
- مشارکت احساس وابستگی و علاقمندی را تقویت میکند. تحقیقات نشان دادهاند هرگاه انسان در پدید آوردن امری مشارکت کند، از آن پشتیبانی خواهد کرد.
- مشارکت کنارهگیری و تفرد را از میان برمیدارد. مشارکت کسانی را که در حاشیه کارها ایستادهاند، به درون کوششهای گروهی میکشاند.
- مشارکت فرهنگ سکوت را میشکند. مشارکت انسان را به گفتمان وامیدارد و راه را برای پدیدار شدن سرمایههای فکری هموار میکند.
- مشارکت شنیدن صدای دیگران را آسان میسازد.
- مشارکت رشد و توسعه را شتاب میبخشد و بهرهوری را افزایش میدهد.
- مشارکت مشکل کمبود سرمایه و نیروی انسانی دولتی را برطرف میکند و در اجرا و حفاظت از پروژههای توسعه، سازمانهای دولتی را یاری میرساند.