كلمات كليدي : ميدان، بورديو، سرمايه، ملكه، جايگاه، موقعيت، قدرت
نویسنده : سمانه خالدی
میدان، یکی از مفاهیمی است که توسط پیر بوردیو (Pierre Bourdieu: 2003-1930) در سال 1990 بهکار رفته است. وی معتقد است در جوامع پیشرفته، افراد با فضای اجتماعی یکپارچه مواجه نیستند. حوزههای گوناگون و متفاوت زندگی، هنر، علم، دین، اقتصاد، سیاست و نظایر آن، مدلهای کوچک متمایزی از قاعدهها، مقررات و اشکال قدرت را شکل میدهد که بوردیو آنها را میدان مینامد.[1]
بهتعریف وی، میدان، پهنه اجتماعی کمابیش محدودی است، که در آن، تعداد زیادی از بازیگران یا کنشگران اجتماعی، با منشها (habitus) و تواناییهای سرمایهای، وارد عمل شده و به رقابت، همگرایی یا مبارزه با یکدیگر میپردازند؛ تا بتوانند به حداکثر امتیازات ممکن دست یابند.
جامعه، در واقع از تعداد بیشماری میدان، تشکیل شده است: میدان دانشگاهی، میدان هنری میدان صنعتی، میدان تجارت، میدان حکومت، میدان رسانهها و ....[2]
ویژگیهای میدان
1. فضای اجتماعی ساختیافته از جایگاهها؛ میدان، در وهله اول یک فضای اجتماعی ساختیافته از جایگاهها بوده و قدرتی است که تصمیمات مشخص خود را بر کسانی که وارد آن میشوند، تحمیل میکند.[3]
از اینرو، کسی که مثلاً میخواهد فرد موفقی در زمینه علمی باشد، چارهای ندارد جز آنکه حداقلی از سرمایه علمی مورد نیاز را کسب کرده و پس از آن به آداب و رسوم و مقرراتی که بهوسیله محیط علمی آن زمان و مکان اعمال میشود، تن در دهد.
2. مبارزه برای تغییر؛ «در وهله بعد، این میدان، در عین حال، یک میدان مبارزه برای تغییر و صحنه کشاکشی است، که هرکس که در این میدان وارد شود، درگیر رقابتی میشود، که موضوع آن بهدست آوردن قدرت(نسبی) بیشتری است، که در دست دارد و از طریق موقعیت او در درون میدان و در نتیجه از طریق استراتژیهایش مشخص میشود»[4]
«در این کشاکش، هدف، حفظ یا براندازی نظام موجود توزیع سرمایه است. بهعنوان مثال در یک میدان علمی، سرمایه از طریق ردههای مختلف نهادها، رشتههای علمی؛ نظریهها، روشها، موضوعات، مجلات تخصصی و نظائر آن مشخص میگردند؛ که در آن اختلاف بر سر کسب سلسله مراتب علمی خواهد بود.»[5]
3. آزادی عمل؛ از آنجایی که میدانها، مجموعههای تاریخی هستند؛ که در طول زمان بهوجود آمده، رشد کرده، تغییر شکل داده و گاهی تضعیف شده یا از بین میروند، سومین ویژگی میدان، آزادی عمل آن خواهد بود. بدین معنا که میدان دارای امکانات و قابلیتهایی است، که در طول مراحل رشد خود، بهدست آورده؛ تا خود را در برابر تأثیرات خارجی مصون نگه داشته و بر ضوابط و ملاکهای ارزیابی خود در برابر و در مواجهه با میدانهای مجاور و متجاوز، صحه گذاشته و آنان را رعایت کند.[6] بهعنوان مثال، رعایت ملاکهای مربوط به اصالت علمی در برابر منفعت تجاری یا سیاسی، امری است که در بسیاری کشورها صورت میپذیرد.
«بوردیو معتقد است در یک میدان، بازیگران، اظهارات کلیشهای گفته یا دشنام نثار بازیگران دیگر میکنند. این کلیشهها، اغلب استراتژیهای مبارزه هستند؛ که روابط میان نیروها را مدنظر گرفته و تلاش میکنند آنها را تغییر داده یا حفظ کنند. وی مثالی از وضعیت مطبوعات زمان خود (دهه 90 میلادی) میزند، که در نزد ژورنالیستهای مطبوعاتی، بهخصوص آنهایی که در موقعیت زیرسلطهای در مطبوعات؛ یعنی در روزنامههای کوچک و در شغلهای پایین قرار دارند، شاهد رشد یک گفتمان بسیار انتقادی نسبت به تلوزیون بوده است.»[7]
4. مواضع و حرکات؛ میدان همچنین گسترهای از مواضع و حرکات ممکنی را که فرد میتواند، خود را با آن سازگار گرداند، در اختیار وی قرار میدهد. هریک از این مواضع و حرکات، دارای منافع، هزینهها و امکانات بعدی مختص به خود است.
5. جایگاه و موقعیت؛ «جایگاه و موقعیت در درون میدان همچنین هر کنشگری را به جانب الگوی رفتاری خاصی متمایل میگرداند؛ آنهایی که جایگاه و موقعیت سروری را از آن خود کردهاند، در پی به اجرا درآوردن راهبردهای بقا و حفظاند. در حالی که تنزلیافتگان به موقعیت تابع و زیردست، مستعد بهکارگیری راهبردهای براندازی و انهدام هستند.»[8]
بنابراین میدانها، بازارهایی برای سرمایههای خاصّند؛ که در آنها، عاملان اجتماعی، بنابر استعدادات خاص خود، به انواع سرمایهها، اندیشیده و عمل میکنند.
ملکه و میدان[9]
بوردیو در تحلیل میدان، از مفهوم دیگری بهنام ملکه مدد میجوید. «ملکه مشخصکننده نظام و مجموعهای از خوی و خصلتهای ماندگار و قابل جابهجایی است؛ که از طریق آن ادارک و داوری کرده و در جهان پیرامون خود یا میدان، عمل میکنیم. این قالبها از طریق درونی ساختن محدودیتها و امکانات بیرونی شکل میگیرند و بین افرادی که در معرض تجارب مشابه قرار میگیرند، مشترک است»
ملکه، بهلحاظ درونی، الهامبخش عمل و رویه است و میدان، کنش و بازنمود را سازمان میدهد. میدان گسترهای از مواضع و حرکات ممکنی را که فرد میتواند خود را با آن سازگار گرداند، در اختیار وی قرار میدهد. بوردیو رابطه بین ملکه و میدان؛ یعنی مجموعهای از خلق و خو و نظامی از جایگاهها و موقعیتها را جایگزین رابطه بین فرد و جامعه میکند و معتقد است، که نه ملکه و نه میدان، هریک بهتنهایی ظرفیت و استعداد لازم برای مشخص کردن یکجانبه کنش اجتماعی در بهوجود آمدن رویهها و جایگاه ساختارهای اجتماعی را ندارند؛ بلکه برای توضیح و تبیین یک رویداد و الگوی اجتماعی، هردو باید مورد بررسی قرار گیرند.