24 آبان 1393, 14:3
كلمات كليدي : نظم اجتماعي، تعادل و انسجام، تلقي فايدتي ، تلقي فرهنگي، تلقي زوري
مضمون نظم، اندیشه چیزهایی را که هر یک به جای مطلوب نشستهاند و دقیقاً مرتب گشتهاند، در ذهن متبادر میسازد. از این رو نظم، در حد گروههای انسانی، به معنای آرامش، انتظام و اطاعت است. نظم اجتماعی نیز از همین دیدگاه مطمح نظر قرار میگیرد و به معنای اطاعت تمامی اعضای یک جامعه از هنجارها، ارزشها و قوانینی است که اساس و قوام جامعه هستند.
به این قرار، این اصطلاح را میتوان به منظور مشخص ساختن مجموع نهادهای اجتماعی از این نظر که در جهت عملکرد مطلوب حیات اجتماعی و مناسبات اجتماعی، به خوبی تنظیم شدهاند، به کار برد.
مفهوم نظم اجتماعی میتواند به طور مستقیم هماهنگی، تعادل و انسجام روابط اجتماعی را برساند که مجموعه افراد جامعه را از طریق فعل و انفعال و ساز و کارهای اقتصادی و سیاسی به سوی زندگی مشترک جلب میکند و حیات جمعی را امکان پذیر میسازد. لیکن اغلب، نظم اجتماعی به نظم رایجی اطلاق میشود که اطاعت همگان را از یک نظم ارزشی جا افتاده و رایج به منظور مرجح داشتن طبقات و قشرهای اجتماعی ممتاز، اولویت میبخشد. اساس چنین نظمی بر این اندیشه استوار است که ثروت اساسی یک جامعه را صلح و آرامش تشکیل میدهد. نتیجهای که از آن گرفته میشود این است که همه اعضا باید خواه ناخواه در برابر نظام سیاسی اجتماعی، یا شکلی از سازمان اجتماعی سرتمکین فرو آورند که خود موجبات تداوم نابرابریها و بیعدالتیها و تنازعات اجتماعی را فراهم میآورد.
در زمینه توضیح نظم و هماهنگی در جامعه سه رویکرد اصلی در جامعه شناسی وجود دارد:
1- تلقی فایدتی: که میگوید به نفع خود افراد است که نظم اجتماعی را به خصوص در جوامع پیچیدهای که تقسیم کار در آنها وافر است و مردم متقابلاً به یکدیگر وابستهاند حفظ کنند. این رویکرد جایگاه کمتری در نظریات جامعه شناسی دارد و بیشتر در تئوریهای اقتصادی جا افتاده است.
2- تلقی فرهنگی: نقش هنجارها و ارزشهای مشترک را مورد تأکید قرار میدهد. دورکیم و پارسونز متنفذترین شارحان اتفاق ارزشی در بین جامعه شناسان به شمار میروند.
3- تلقی زوری: قدرت و سلطه را به صورتهای گوناگون (نظامی، قضائی، معنوی، اقتصادی)؛ در تنفیذ نظم تأکید میکند. بین نظریه پردازان جامعه شناسی، مارکس و وبر بخصوص از مفسران تلقی زوری هستند. گرچه هر دو در عین حال نقش و دخالت ارزشها را هم انکار نمیکنند.
توافق نظری بین اندیشمندان مبنی بر اینکه نظم اجتماعی مبتنی بر سلسله مراتب و انتظام است، وجود دارد که نظم اجتماعی را متشکل از سه قسمت:
1- پایه قاعده؛
2- قطر پایه؛
3- شکل و کالبد صوری میدانند.
در هرم نظم هر چه از بالا به پایین حرکت شود قواعد و نظامات حاکم محکمتر میشود.
این قدرت ناظر به اقتدار نیرویی برتر است که قواعد و ضوابط را تعیین و ترسیم میکند و در قاعده هرم، قواعد منشاء بیشتری وارد میآورد و در جامعههای مبتنی بر نظم اجتماعی اراده برتر مبتنی بر رأس هرم است و از میانه هرم به پایین، تنگی محدوده پذیرش آن محسوستر میشود. این پذیرش غالباً از بیرون وارد میشود و به مرور زمان در نظم جامعه قبول عام مییابد. بنابراین کنترل در نظم اجتماعی بیشتر یکسویه و از بالا به پایین است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان