كلمات كليدي : نمونه آرماني، تيپ آرماني، روش شناسي، ابزار فكري، علوم اجتماعي
نویسنده : فاطمه عمو عبداللهي
تیپ ایدهآل، نمونه آرمانی یا نمونه ناب، یکی از مفاهیمی است که ماکس وبر(1920-1864) به عرصه روششناسی علوم اجتماعی و فرهنگی وارد کرد؛ که باید آنرا به معنای طرح فکری فهمید.[1]
بسیاری از مفاهیمی که در علوم انسانی بهکار گرفته میشوند، دارای معنای روشن و بدون ابهام نیستند و محقق در تبیین آنها، اغلب دچار نارسایی و ابهام میشود. مثلا در تبیین مفاهیمی چون سرمایهداری، سوسیالیسم و ...، تاریخ و جامعهشناسی با مشکلات بزرگی مواجه هستند؛ زیرا محتوای معنادار آنها برحسب زمان و مکتبهای فکری متغیر است.[2]
وبر برای اینکه مفاهیمی که در روش تاریخی بهکار میروند، از دقت کافی برخوردار باشند، مفهوم " نمونه آرمانی" را ابداع کرد.[3]
او میگوید:"یک نمونه آرمانی از تشدید یکسویهی یک یا چند دیدگاه و با بههم پیوستن تعدادی پدیدههای مجزا و پراکنده؛ که گاهی فراوان یافت میشود و گاه کمیاباند و برحسب دیدگاههای یکسویه پیشین، انتخاب و مرتب شدهاند؛ تا یک تابلوی فکری همگن بسازند، بهدست میآید.[4]
بنابراین، نمونه آرمانی در این معنا، ناظر بر مجموع مفاهیمی است که متخصص علوم انسانی، آنها را تنها بهمنظور استفاده در تحقیق میسازد. نمونه آرمانی فرضیه یا نظریه نیست؛ بلکه راهنمای ساختن فرضیه و نظریه است. این مفهوم، ممکن است معنای مجموع خصوصیات مشترک(نمونه میانگین) را بهخود بگیرد و یا ممکن است در معنای حکّ و اصلاحشدگی باشد؛ که عناصر مشخص، ممیّز و یا نمونهای را آشکار میکند؛ مثلا "خسّت" یک مفهوم کلی است؛ امّا خسیسی که "مولیر" در نمایشنامه "خسیس" تجسّم میبخشد، یک نمونه است و یک نمونه میانگین نیست؛ زیرا مولیر، با استفاده از شیوه بزرگنمایی و اغراق و شدتبخشیدن به خصوصیاتش، از او یک نمونه برجسته ساخته است؛ که چکیده صفات مشترک افراد خسیس را در خود ندارد؛ بلکه شخص "زیاد و کم شدهای" است، که صفات نمونهای موجود، در رفتار خسیس را بهصورت آرمانی آشکار میکند.[5]
تبیین مثبت و منفی
وبر در توضیح نمونه آرمانی، تبیین مثبت "چه هست؟" را با تبیین منفی "چه نیست؟"، همراه میکند تا از هرگونه شبههای پرهیز شود:
در وهله اول، نمونه آرمانی را نباید با واقعیّت، در معنایی که حقیقت مسلّم است، یکی دانست؛ برعکس نمونه آرمانی، بهواسطه غیر واقعی بودنش، ما را از واقعیت بالفعل دور میکند؛ تا از لحاظ عقلی و علمی، بهتر بر آن اشراف پیدا کنیم؛ هرچند این اشراف ضرورتا عام و شامل نباشد.[6]
در وهله دوم؛ آرمانیبودن این نمونه ساختگی، هیچ وجه مشترکی با کمال مطلوب در معنای اخلاقی آن ندارد. نمونه آرمانی هیچ عنصر سرمشق گرفتنی ندارد و نباید آن را با یک مدل ارزششناختی و نه با یک قاعده عملی برای کنش، اشتباه گرفت. تنها فضیلت نمونه آرمانی، فضیلت منطقی آن است؛ نه اخلاقی. نمونه آرمانی، از هرگونه ارزیابی مبرا است.[7]
یک نمونه آرمانی را میتوان هم از یک عشرتکده و هم از یک نمازخانه بهدست داد. مراد وبر از این مفهوم، میانگینهای آماری نیز نبود، نمونه آرمانی، مستلزم تشدید روشهای نوعی رفتار است.[8]
از نظر وبر، نمونه آرمانی جز ابزارها و وسایل اکتشافی، برای دادن صراحت و یکنواختی به موضوع تحقیق، چیز دیگری نیستند. آنها شیوههای خالصا تجربی هستند، که دانشمند، به میل و اختیار خود، بهمقتضای ضرورت تحقیق، وضع میکند و در عمل، اگر کارآیی لازم را نداشته باشند، بههمان ترتیب، رهایشان میکند. بنابراین، ارزشهای نمونه آرمانی منحصرا بهوسیله کارآیی و بازدهیشان در تحقیق، تعیین میشود.[9]
وقتی نمونه آرمانی ساختهشده با موضوع تحقیق در دست اجرا، متناسب نباشد، جامعهشناس، مجاز است، نمونههای آرمانی دیگری که مناسبترند را بسازد. لذا نمونههای آرمانی، فینفسه نه درستند و نه نادرست؛ بلکه مانند هر ابزار فنی دیگر، یا مفیدند یا بیفایده.[10]
همه این تذکرات، با تصوّری که وبر از علم دارد، مرتبط هستند؛ چراکه علم، یک تحقیق ناتمام است. مفاهیم بیوقفه کهنه میشوند و تنها از این راه است که شناخت، پیشرفت میکند. از همینجا، ضرورت تدارک بیوقفه نمونههای آرمانی نو احساس میشود و بنابر احتیاج، دانشمند میتواند نمونههای آرمانی متفاوت از یک پدیده بسازد؛ درست به تعدادی که برای بهتر فهمیدن آن پدیده از تمامی دیدگاههای ممکن، لازم تشخیص میدهد.[11]
انواع نمونه آرمانی وبر
از دیدگاه وبر، سه نوع نمونه آرمانی، با سطح تجریدشان از یکدیگر بازشناخته میشوند:
- تاریخی؛ نخستین نمونه آرمانی، ریشه در ویژگیهای تاریخی دارد. مانند نمونههای شهر غربی، اخلاق پروتستانی، این ویژگیها به پدیدههایی راجعاند که تنها در دوران تاریخی خاص و حوزههای مشخص فرهنگی، نمایان میشوند.
- عناصر انتزاعی واقعیت اجتماعی؛ نوع دوم، عناصر انتزاعی واقعیت اجتماعی را دربرمیگیرد. مانند مفاهیم دیوانسالاری و فئودالیسم که ممکن است در انواع زمینههای تاریخی و فرهنگی پیدا شوند.
- بازسازی عقلایی؛ نوع سوم، همان است که ریمون آرون آنرا بازسازی عقلایی یک نوع رفتار خاص خوانده است. بهنظر وبر همه قضایای نظریهی اقتصادی در این مقوله جای میگیرند؛ زیرا این قضایا به شیوههایی راجعاند که انسانها به انگیزههای صرفا اقتصادی و بهعنوان انسانهای اقتصادی محض، در رفتارشان به آن شیوهها عمل میکنند.[12]
خصوصیات گفتهشده از نمونه آرمانی بهخصوص غیر واقعی بودن آن، به آن معنای یک مفهوم، حدّ و میزان میدهد؛ که بهکمک آن میتوان هم توسعه و تحوّل واقعی را اندازه گرفت و هم مهمترین عناصر زندگی تجربی را روشن کرد.[13]