كلمات كليدي : پاداش، تقويت كننده، پاداش هاي نخستين، پاداش هاي ثانويه، هومنز
نویسنده : فاطمه امين پور
پاداش از نظر فرد هر چیزی است که فرد دریافت کند یا هر فعالیتی که مستقیماً بهسوی او انجام پذیرد و از نظر او باارزش تلقی شود.[1]
مفهوم پاداش نخستینبار در حوزه روانشناسی و در ذیل نظریات محرک-پاسخ و به دنبال آن در روانشناسی اجتماعی در ذیل نظریات رفتارگرایی طرح شده و سپس در دیدگاه مبادله در جامعهشناسی مطرح گردید.[2] مفهوم پاداش در اینجا صرفاً بعد جامعهشناختی داشته و بنابراین بیشتر بر نظریه مبادله متمرکز میگردد.
نظریه مبادله تحول نظری مهمی در جامعهشناسی محسوب میگردد که به دهه 1950 باز میگردد و آغازگر آن جورج هومنز (George Casper Homans: 1910-1989) است.[3] در واقع ریشه نظریه مبادله نیز به رفتارگرایی بازمیگردد. رفتارگرایی متکی بر این اصل است که حیوانات و انسانها موجوداتی هستند که از مجازات دوری کرده و طالب پاداشاند. از منظر رفتارگرایان، پاداش رفتاری است که به ارضای نیازهای انسان منجر میشود و در مقابل مجازات قرار دارد که انسان را از ارضای نیازهایش باز میدارد.[4] بنابراین محور اصلی دیدگاه مبادله یا نظریه تبادل، پاداش است.
رابطه پاداش و تقویت
تقویت معادل Reinforcement است و پاداش معادل Reward میباشد. یکی از غلطهای فاحش که در کاربرد نظریه مبادله ممکن است رخ دهد، دانستن تقویت و پاداش است. پاداش و تقویت دو مفهوم مشابه و مرتبط هستند که نمیتوان آنها را یکسان تلقی کرد. تقویت اساساً بر اساس پاداش تعریف شده و مشخص میگردد.
تقویت یکی از مفاهیم بنیادی در جامعهشناسی رفتاری است. تقویت، پاداشی است که اثر مثبت بهدنبال دارد. پاداشی که بر کنشگر تأثیر نداشته باشد، نمیتوان آن را یک تقویتکننده نامید. برای مثال خوراک معمولاً یک پاداش انگاشته میشود، ولی در صورتیکه فردی گرسنه باشد بهعنوان یک تقویتکننده عمل میکند. در واقع سطح محرومیت کنشگر، از عوامل تعیینکننده تقویتکنندگی پاداش است. تقویتکنندهها میتوانند مثبت یا منفی باشند. تقویتکننده مثبت وقتی عمل میکند که تغییرهای محیطی صورت پاداش به خود گیرند که در این صورت احتمال رخداد همان رفتار در آینده افزایش مییابد.[5] بنابراین پاداش عامتر و کلیتر از تقویت است و تقویتکنندگی یکی از عوامل پاداش بهشمار میرود.
نظریه محرک-پاسخ
نظریه محرک-پاسخ که مبنای اصلی آن بر پاداش و تنبیه است، در حوزه روانشناسی و نیز روانشناسی اجتماعی مطرح است. بر اساس نظریه محرک-پاسخ رفتارهای آدمی در کنترل پاداش و تنبیه است. پاداش دادن به یک رفتار باعث تکرار آن میشود و اگر رفتاری به تنبیه منجر شود، احتمال تکرار آن کم میگردد.[6] نظریهپردازان محرک و پاسخ میگویند: عمل یا رفتاری که در موقعیت معینی موجب رضایت خاطر شود، در ذهن با آن موقعیت ارتباط و پیوند ایجاد میشود که بعدها هر وقت ارگانیسم در آن موقعیت قرار بگیرد، احتمال تکرار همان عمل بسیار است.[7]
فردریک اسکینر (Burrhus Frederic Skinner: 1904-1990) از روانشناسان اجتماعی رفتارگراست که به بحث محرک و پاسخ توجه دارد. وی معتقد است که ارگانیسم انسانی تحت تأثیر محرک و شرایط تقویتی یاد میگیرد چگونه نسبت به دنیای محیط رفتار کند.[8]
نظریه مبادله هومنز
نظر بنیادی هومنز این بود که بررسی رفتار فردی و کنش متقابل نمادین باید در کانون جامعهشناسی جای داشته باشد. علاقه اصلی هومنز متوجه الگوهای ترغیب و سابقه پاداشها و خسارتهایی بود که مردم را وامیدارند تا آنچه را که لازم است انجام دهند. هومنز عقیده داشت که مردم هر کاری را که در گذشته از آن پاداش دیدهاند، ادامه میدهند. برعکس از دستزدن به هر کاری که از آن زیان دیدهاند، سرباز میزنند. برای فهم رفتار نیاز به فهم پاداشها و خسارتها داریم. بههمین دلیل جامعهشناسی بهجای تأکید بر ساختارها و نهادهای اجتماعی بایستی بر الگوهای ترغیب تأکید داشته باشد. نظریه مبادله نهتنها با رفتار فردی، بلکه با کنشهای متقابل انسانها که دربردارنده تبادل پاداش و خسارت است، سروکار دارد. فرض بر این است که کنش متقابل تنها وقتی ادامه مییابد که تبادل پاداشها در کار باشد. برعکس کنشهای متقابلی که به زیان یکی از دو طرف بیانجامند، کمتر احتمال میرود که ادامه یابند.[9]
هومنز نظریه رفتار اجتماعی را بهعنوان مبادله یک فعالیت ملموس یا غیرملموس و کموبیش پاداشدهنده یا غرامتآمیز میان دستکم دو شخص در نظر میگیرد. وی در قالب نظریه مبادله بر آن شد تا رفتار بنیادی اجتماعی را بر حسب پاداشها و خسارتها تبیین کند.[10]
پاداشهای نخستین و ثانویه (Primary & Secondary Rewards)
جامعهشناسی رفتاری بیشتر به رابطه بین کنشگران و محیطشان علاقهمند است. رابطه تقویت-تنبیه میان کنشگران و محیطشان در قالب دو الگوی متفاوت رخ میدهد:
- الگوی اول بهگونهای طبیعی تعیین میشود (مثلاً از طریق محرومیت غذایی)
- الگوی دوم را اجتماع تعیین میکند.[11]
در الگوی اول که سادهترین الگوست تقویت بهدنبال هر عملی پیش میآید. این الگو که پیوسته رفتار را تقویت میکند بیشتر از همه در دوران کودکی پیدا میشود؛ زمانی که هر گریه کودک توجه والدین را بهدنبال دارد. اما این الگو در دوران بزرگسالی کمتر رخ میدهد.[12] الگوی اول که صورت طبیعی دارد و از نیازهای طبیعی انسان سرچشمه میگیرد، پاداشهای نخستین نام دارد. گاهی نیازهای نخستین انسان بهمنزله پاداش عمل میکنند.
هومنز در نظریات خویش بهمنظور تحلیل جنبههای نهادی زندگی اجتماعی و در توجیه نهادهای اجتماعی معتقد است که باید ماهیت مشترک انسانی وجود داشته باشد تا سبب برانگیختن عواطف معینی گردد. از منظر هومنز در جوامع گوناگون نهادهای مختلفی وجود دارند که همگی نیازهای مشابهی را بهوجود میآورند. فرهنگها رفتارهایی را حمایت میکنند که با اصول طبع انسان سازگاری داشته باشند. هومنز نیازهای اساسی طبع انسان را پاداشهای نخستین مینامد.[13]
الگوی دومی که از آن نام بردیم، الگویی است که بهواسطه اجتماع تعیین میشود. هرکجا که پاداشهای نخستین نتواند فرد را نسبت به هنجارهای نهادیشده و طبایع مشترک پایبند کند، پاداشهای ثانوی وارد عمل میشوند.[14]
هومنز علیرغم گروهبندی نیازهای اساسی طبع انسانی در شکل پاداشهای اولیه، معتقد است که این پاداشها نمیتوانند صرفاً بهحساب رشد نهادها گذارده شوند؛ چون همه افراد به این تمایلات اصولی پاسخ نمیدهند. افراد گاهی با دادن پاداشهای ثانوی میکوشند ناسازگاران را به راه بیاورند. پاداشهای ثانویه پاداشهایی کلی مثل پول و تأیید اجتماعیاند. بنابراین در جایی که پاداشهای اولیه نمیتوانند افراد را نسبت به هنجارهای نهادی و تعهدات مشترک پایبند کنند، پاداشهای ثانوی مدد رسانده و وارد عمل میشوند. هومنز برای توضیح مبسوط این مطلب، پدیده غم و اندوه را مثال میزند. علت اینکه تعداد معینی از اشخاص دچار اندوه حقیقی میشوند، شرایط خارجی نیست، بلکه این حالت از طبع آنها ناشی میشود. اما همه اندوهگساران اینگونه نیستند. بلکه آنها با از دست دادن پاداشهای ثانوی مثل از بین رفتن احترام، دچار اندوه میشوند. ابراز اندوه آنان از امیال کسب سود برمیخیزد. این اندوه حقیقی نیست یعنی عاطفی نیست؛ چرا که انگیزه آن دستیابی به حداکثر سود است. علت چنین امری از نظر هومنز در پیچیدگی دگرگونیهای نهادی و انتقال ارزشها نهفته است.[15]
این تقویتکنندهها به تقویتکننده تعمیمیافته نیز مشهورند. اصطلاح تعمیمیافته به این واقعیت اشاره دارد که این محرکها بهجای یک رشته گسترده از تقویتکنندههای دیگر که ممکن است از زمانی به زمان دیگر و از شخصی به شخص دیگر متفاوتند، مینشینند و بهجای آن عمل مینمایند و دسترسی به آنها را میسر میسازند. خاصیت تقویتکنندگی در پاداشهای ثانویه دو چندان است. جامعهشناسان رفتارگرا فرد را در برابر چنین تقویتکنندههایی سیریناپذیر میدانند. بعید است پول یا منزلت برجسته میل به پول و منزلت بیشتر را در فرد کاهش دهد.[16]
قضایای هومنز
قضیه تقویت پیچیدهتر از صرف انجام دادن یک عمل و دریافت واکنش دلخواه است. شرایط گوناگونی احتمال تقویت یک عمل معین را تعیین میکنند. برخی شرایط واکنش را محتمل میسازند و برخی شرایط دیگر احتمال آن را کم میکنند. این شرایط در گذشته با تقویت یا تنبیه همراه بودهاند. این همان فراگردی است که طی آن محرکهای خنثی به تقویتکننده ثانوی یا شرطی تبدیل میشوند. یک محرک خنثی بعد از تغییر شکل میتواند بهصورت یک تقویتکننده درآید.[17] هومنز معتقد است که انسانها زمانی دست به عمل میزنند که نتایج اعمالشان را پاداشدهنده بیانگارند.[18]
مبنای نظریه مبادله هومنز درباره رفتار اجتماعی را قضایایی تشکیل میدهند که وی مطرح میکند. این قضایا عبارتاند از:[19]
- قضیه موفقیت؛ هر عملی از یک شخص اگر مورد پاداش قرار گیرد، احتمال تکرار آن عمل بهوسیله همان شخص افزایش مییابد.
- قضیه محرک؛ اگر در گذشته محرک خاصی باعث اخذ پاداش توسط کنشگر شده باشد، محرکهای کنونی و آتی هرچه به محرک گذشته شباهت بیشتری داشته باشند، احتمال انجام کنش در برخورد با این محرکها افزایش مییابد.
- قضیه ارزش؛ هرچه نتیجه یک کنش برای شخص باارزشتر باشد، احتمال انجام دوباره آن بیشتر است.
- قضیه محرومیت- سیری؛ شخص هرچه در گذشته نزدیک، پاداش معینی را بیشتر دریافت کرده باشد، همان پاداش در آینده برایش کمارزشتر خواهد شد.
- قضیه پرخاشگری- تأیید؛ هرگاه شخص از کنشی پاداش مورد انتظارش را بهدست نیاورد یا تنبیه غیرقابل انتظاری را کسب کند احساس خشم و پرخاشگری کرده و نتایج چنین رفتاری برایش ارزشمند خواهد شد. و بالعکس هرگاه شخص پاداش مورد انتظار خویش یا حتی بیش از آن را کسب کند و یا با تنبیه مورد انتظارش روبرو نشود، احساس خرسندی کرده و نتایج چنین رفتاری برایش ارزشمندتر خواهد شد.
قضایای هومنز در واقع میتوانند مبنای رفتار انسان تحت تأثیر انواع پاداشها -چه پاداشهای نخستین و چه پاداشهای ثانویه- واقع شوند. این قضایا تبدیل پاداشهای نخستین به ثانویه را مدنظر قرار میدهند.