كلمات كليدي : پيش داوري، تعصب، تصورات قالبي، تبعيض
نویسنده : مهدي بختياري
اصطلاح "Cultural Lag" به معانی تأخر فرهنگی، عقبماندگی فرهنگی، واپس ماندگی فرهنگی یا دیرکرد فرهنگی ترجمه شده است. تأخر فرهنگی یکی از نکتههای مهم پویاییشناسی فرهنگی است، و در اصطلاح نوعی عدم تعادل فرهنگی به حساب میآید و به معنای تمایز اجزا یک فرهنگ از نظر آهنگ حرکت آنان است. در واقع بعضی از عناصر فرهنگ، نظیر زیرساخت یا فنون و ابزارهای مادی زودتر از اندیشهها و عقاید یا سازمانهای اجتماعی دگرگون میشوند. بدینسان در درون یک فرهنگ، اجزا از یکدیگر جدا و گاه بیگانه میشوند.[1] در اثر این تغییر یا پیشرفت (اصطلاح پیشرفت را در مورد فرهنگ مادی میتوان به کار برد) نابسامانی و ناهماهنگی در مجموعه آن ترکیب فرهنگی به وجود میآید. این عدم هماهنگی در تغییر عنصرهای یک ترکیب فرهنگی را پسافتادگی فرهنگی گویند.[2]
تأخر فرهنگی مفهومی است که توسط ویلیام اگبرن (William Fielding Ogburn: 1886-1959) جامعهشناس امریکایی مطرح گردید. تأخر فرهنگی، در نظریه اگبرن با مفهوم تطبیق با محیط جدید همراه است. سازش و تطابق اجتماعی به دو شکل قابل تصور است: یکی سازش و تطابق انسان با فرهنگ، و دیگری هماهنگی و سازش میان قسمتهای مختلف یک فرهنگ است. نظریه تأخر فرهنگی اگبرن، مربوط به حالت دوم یعنی مشکل تطبیق قسمتهای مختلف یک فرهنگ است، که به علت سرعت تغییر و تحول از یکدیگر جدا شدهاند. قسمتهای مختلف یک فرهنگ (عناصر مادی و معنوی فرهنگ) به یک سنت و آهنگ تغییر نمیکنند.[3]
عناصر فرهنگی و وقوع تأخر فرهنگی
در هر فرهنگ دو زمینه جدا از هم وجود دارد: یکی فرهنگ مادی و دیگری فرهنگ غیرمادی یا فرهنگ معنوی. فرهنگ مادی آن بخش از عناصر فرهنگی را دربر میگیرد که قابل لمس و اندازهگیری و ارزیابی و مقایسه است. اشیا مادی، ابزار کار، وسایل صنعتی، کشاورزی، عکاسی، موسیقی، آموزشی و لوازم خانه که در زندگی روزمره کاربرد دارند جزء فرهنگ مادی بهشمار میروند. فرهنگ مادی در واقع مشتمل بر کلیه دستاوردهای مادی یا تکنولوژیک هر جامعه است.
فرهنگ معنوی مشتمل بر موضوعاتی است که جنبه کیفی دارد و قابل مقایسه و اندازهگیری نیست. میتوان گفت آنچه را که مادی نیست فرهنگ غیرمادی گویند. آثار ادبی، هنری، فکری، آداب و رسوم، سنتها، اخلاقیات، معتقدات، باورها، آموزش و پرورش، و به طور کلی سرمایه معنوی یک جامعه جزء فرهنگ معنوی جامعه بهشمار میرود.[4]
تأخر فرهنگی ناشی از تأخر یا پسافتادگی فرهنگ معنوی از فرهنگ مادی است. زیرا فرهنگ معنوی ریشهدارتر، عمیقتر و گستردهتر است و نمیتواند به سرعت فرهنگ مادی تغییر کند. چرا که بنابر اصل "مقاومت فرهنگی متفاوت" اگبرن، پذیرفتن تغییر یا مقاومت در برابر آن در تمام اجزا و قسمتها و عناصر فرهنگی به یک شکل و اندازه نیست، در برخی چون فرهنگ مادی زودتر و در فرهنگ معنوی دیرتر صورت میگیرد.[5]
شرایط وقوع تأخر فرهنگی
به نظر اگبرن تأخر فرهنگی دارای شرایط چهارگانه زیر است:
1- در ترکیب فرهنگی مورد مطالعه، دستکم، دو متغیر (دو عنصر) متمایز از یکدیگر در نظر گرفته شود.
2- هماهنگی و سازگاری این دو متغیر در گذشته مشخص شده باشد.
3- از نظر زمانی، تغییر یکی از آن دو عنصر، یا تغییر بیشتر و سریعتر یکی از آن دو معلوم و معین باشد.
4- در مقایسه با گذشته، این اختلاف و تغییر (پسافتادگی) باعث کاهش مقدار هماهنگی و سازگاری باشد.[6]
کنش متقابل عناصر فرهنگی و تأخر فرهنگی
بین جنبههای مادی و معنوی فرهنگ کنشهای متقابل وجود دارد. تغییر یکی موجب تغییر دیگری خواهد شد. بعضی از جامعهشناسان عقیده دارند که این دگرگونی از اشیا مادی و ابزار آغاز میشود و سپس تأثیر آن گسترش مییابد و جنبههای معنوی فرهنگ را دربر میگیرد.[7] این بخشها باید همواره به همراه یکدیگر رشد کنند و رابطه منطقی با یکدیگر داشته باشند و معمولا نیز در تاریخ توسعه چنین بوده است. رشد یا تغییر ذهنیتها سبب تغییر مادیتها شده و برعکس. هرچند انطباق کامل این دو بخش بر یکدیگر در هیچ جامعهای نمیتواند منطقا وجود داشته باشد و عدم انطباق جزیی آنها خود دینامیسمی را به وجود میآورد که سبب تغییر فرهنگی و رشد جامعه میشود اما نباید از نظر دور داشت که این عدم انطباق تنها در حد جزیی مفید است و فاصله گرفتن این دو از یکدیگر میتواند زیانهای زیادی دربر داشته باشد. این چیزی است که در گروه بزرگی از کشورهای در حال توسعه قابل مشاهده است. در واقع ورود گسترده تعداد بیشماری از فراوردههای مادی زندگی توسعهیافته به این کشورها از شیوه زندگی گرفته (نظیر شهرنشینی، آپارتماننشینی، چگونگی گذران اوقات فراغت) تا اشیا و ابزارها (خودروها، تلفن، وسایل ارتباط جمعی) بدون انتقال بخش معنوی این فرهنگها بوده است. به عبارت دیگر اشیایی که به این ترتیب وارد کشورهای در حال توسعه شدند بهجای بخش معنوی خود ناچار به هماهنگی با بخش معنوی فرهنگی بیگانه شدند، و این امر همان واپس ماندگی فرهنگی است.[8]
لازم به توضیح است، که دگرگونی یک عنصر فرهنگی به سه شیوه اصلی -همگرایی، واگرایی و پیآیی- در جامعه تأثیر میگذارد و تأثیر آن به صورت دور اجتماعی از یک عنصر به عنصر دیگر و از یک حوزه به حوزه دیگر فرهنگ میرسد و تقریبا همه عنصرهای فرهنگی را به تغییر وا میدارد. اما چون هر یک از عنصرهای فرهنگی در عین بستگی به عنصرهای دیگر، ذاتی متفاوت و وضعی خاص دارند، دگرگونی یک عنصر با سرعت یکسانی در عنصرهای دیگر منعکس نمیشود، بلکه هر عنصری مطابق مختصات خود و به نسبت رابطهای که بین آن و عنصر دگرگون شده برقرار است، با سرعت معینی تغییر میکند. از اینرو هر یک از عنصرهای فرهنگی یک جامعه برای آنکه به عنصر تغییریافته برسند و با آن همسازی یابند به مدت زمانی که البته در مورد همه آنها برابر نیست، نیازمندند. پسافتادگی فرهنگی از اینجا زاده میشود.[9] به عبارت دیگر این فاصله از آنجا ناشی میشود که اکتشافها و اختراعهای علمی و صنعتی جدید میتواند یکشبه راه صدسالهای را بپیماید ولی ضابطهها و سنتها و ابزارهای فرهنگی در گذشته تغییر و تحولی آهسته و کند و غالبا هماهنگ دارند. در مقایسه دو عنصر، دو متغیر فرهنگی هر جا فاصله، ناهماهنگی و بالاخره پسافتادگی قابل توجهی دیده شود، متغیر شتابنده (متغیر مستقل) در اثر پیشرفتهای علمی و فنی است.[10]
"هـ. هارت" بهجای توجه به شکاف زمانی بین تکامل فرهنگ تکنولوژیکی و غیر تکنولوژیکی میگوید: «تأخر فرهنگی فاصله زمانی میان دو مرحله در تکامل یک مجموعه فرهنگی یا دو مجموعه فرهنگی مختلف است که در آنها لازم است برای پیشبرد هرچه بهتر هدفهای اجتماعی مورد قبول همگان، این فاصله کوتاهتر شود و چنین کوتاه شدنی فقط از طریق برنامهریزی اجتماعی امکانپذیر به نظر میرسد.»[11]
پسافتادگی فرهنگی هم در جامعه ایستا و هم در جامعه پویا رخ میدهند اما در جامعههای پویا که تغییر با شدت بیشتری روی میدهد پسافتادگی فرهنگی هم به فراوانی دیده میشود.[12]
واپس ماندگی فرهنگی علاوهبر یک مجموعه ملی ممکن است در قالبهای بسیار متفاوتی همچون درون یک شهر، در یک پهنه منطقهای و یا سطح بینالمللی بروز کند و همواره دارای اثرات منفی و بحرانزاست. راه مقابله با این امر یافتن روشهایی مناسب برای سازش میان فرهنگ مادی با فرهنگ معنوی بومی است که باید از خلال فرایندهای فرهنگسازی به انجام رسد.[13]
وضعیت تأخر فرهنگی در مناطق مختلف[14]
تأخر فرهنگی در کشورهای جهان سوم بیشتر و در کشورهای پیشرفته و صنعتی کمتر است که یکی از دلایل آن میتواند زودتر صنعتیشدن آنها باشد. بدین معنی که چون این کشورها سالهاست صنعتی شدهاند و مردم از ابتدا با انواع ابداعات و اختراعات و تکنولوژیها آشنا شده و در جریان تکامل آنها قرار داشته و با آنها رشد کردهاند. در نتیجه فرصت بیشتری یافتهاند تا افکار، عقاید و شیوه زندگی خود و الگوهای رفتاری خود را متناسب با تغییرات تکنولوژیکی همراه کنند. در حالیکه در کشورهای جهان سوم وضعیت بدینگونه نبوده و هرچیزی پس از آنکه تقریبا تکمیل شده یک مرتبه وارد این کشورها شده و در اختیار مردم قرار گرفته است بدون اینکه مردم با روند تکاملی آنها رشد کرده باشند. خلاصه مردم کشورهای جهان سوم چون یکمرتبه و آنی با تکنولوژی و تمدن مادی غربی آشنا شدهاند و همچنین از آموزش و پرورش متناسب برخوردار نیستند تأخر فرهنگی بیشتری نسبت به کشورهای پیشرفته دارند.
این پدیده در مورد مردم یک کشور نیز وجود دارد. بدین معنی که مردم شهرهای بزرگ (مثلا تهران) چون زودتر با فرهنگ و تمدن غربی آشنا شده و تکنولوژی زودتر وارد گردیده است بنابراین از تأخر فرهنگی کمتری نسبت به شهرهای کوچکتر و روستاها برخوردارند و بر عکس. اما باید دانست که تأخر فرهنگی در همه کشورهای جهان وجود دارد و منحصر به فرهنگ و جامعه خاص نیست. منتهی این نسبت متفاوت است برخی بیشتر و برخی کمتر، اما هیچ جامعهای وجود ندارد که فرهنگ مادی و معنوی آن هماهنگ باشد.
این پدیده اگر بیش از اندازه باشد میتواند حتی منجر به نابسامانی و اغتشاشات اجتماعی گردد و تضاد مردم و گروههای اجتماعی را با تغییرات فرهنگ مادی و نظام سیاسی کشور فراهم کند و چهبسا زمینهساز انقلاب اجتماعی گردد.
تأخر فرهنگی کاذب و حقیقی
"جان هنری مولر"، میان تأخر فرهنگی کاذب و حقیقی فرق میگذارد. تأخر کاذب آن است که در آن به دلیل مقایسهناپذیر بودن دو دسته فرهنگ مورد تحقیق، تأخیر و تثبیت نمیشود، بلکه فقط علنی میگردد و ممکن است در تعریف مجدد از بین برود؛ تأخیر حقیقی آن است که در آن، عنصر واپسمانده، یا نتیجۀ عنصر دیگری است که از لحاظ زمانی بر آن مقدم است، یا اصولا تأخر زمانی نیست؛ بلکه مقیاسی برای سنجش اختلاف کیفی میان یک هنجار و یک دستاورد مفروض، محسوب میشود.[15]