24 آبان 1393, 14:3
كلمات كليدي : كنش اجتماعي، ارزش نمادين، كنش گذشته نگر، معاني كنش
نویسنده : سمانه خالدی
کنش اجتماعی دلالت بر هرگونه فعالیتی میکند که در نتیجه گرایشهای فکری سازمان مییابد و رو به سوی هدفی دارد. فعالیتی از سوی یک یا چند شرکت کنندهای که موضوع و مفعول برای خودشان به شمار میروند. از این رو کنش اجتماعی سادهترین عنصر زندگی مشترک انسانی است و سلسله حرکات بارزی است که یک انسان برای حصول هدفی نسبت به انسان دیگر صورت میدهد.
در جامعهشناسی دو تعریف معروف از کنش از «ماکس وبر» و «امیل دورکیم» نقل میشود. از دیدگاه ماکس وبر، کنش در صورتی اجتماعی است که فرد یا افرادی که رفتار میکنند برای آن معنای ذهنی قائل هستند و رفتار دیگران را مد نظر قرار میدهند و در جریان خود از آن متأثر میشوند. در تعریف و بر، سه معیار نهفته است: اول آنکه اشخاص در کنش باید رفتار دیگران و حضور یا وجود آنها را در نظر داشته باشند. دوم آنکه کنش باید دارای ارزش نشانهای (نمادین) دین برای دیگران و کنش دیگران هم ارزش نمادین(سمبلیک) برای خود فرد داشته باشد تا منظور یکدیگر را بفهمند. معیار سوم در تعریف وبر آن است که رفتار افراد در یک کنش اجتماعی تحت تأثیر ادراک آنها از معنای کنش دیگران و کنش خودشان قرار دارد. تعریف دورکیم از تعریف وبر متفاوت است و بیشتر جنبه عینی دارد. از نظر دورکیم کنش اجتماعی شامل چگونگی عمل، تفکر و احساس است که خارج از فرد میباشند و دارای خوه اجبار و الزام هستند که به برکت آن خود را بر فرد تحمیل میکنند. دورکیم دو معیار عینی برای کنش اجتماعی مطرح میکند:
1- بیرونی بودن حالات محل فکر و احساس در رابطه با اشخاص؛
2-جبر و فشاری که اشخاص تحمل میکنند.
بطور کلی کنش اجتماعی شامل سه بخش است:
أ) پیش بینیهای نگرشی به شکل برنامههای عملی؛ که در دستورهای کار و برنامهریزیهای از این قبیل وارد میشوند؛
ب) فعالیتهای سازمان یافته و هدایت شده که بر اثر هنجارهای اجتماعی مستقر میشوند و از طریق توقعات افراد معتبر دیگر (گروههای مرجع) به اجرا در میآیند و با ارتباط مستمر، شناسانیدن خود و ارزیابی خود همراه است؛
ت) دستیابی نمادین به هدف؛ که ممکن است ربطی به ارضای نیازهای حیاتی نداشته، بیشتر به هرگونه تغییر در موضوعات اجتماعی مرتبط باشد.
در جامعهشناسی دو دسته نظریات فردگرایانه و کلاننگر در مورد کنش اجتماعی وجود دارد که در دستۀ اول کسانی چون مید و فارس هستند. مید معتقد است: کنش اجتماعی عبارت است از انگیزش؛ که فرایند زندگی را از طریق گزینش برخی اقسام محرکهای مورد نیاز، حفظ میکند؛ لذا ارگانسیم(سازواره) محیط خود را میآفریند. فارس نیز چهار دسته "کنشهای بیواسطه"، "تأخیر یافته"، "عقیم مانده" و "گذشتهنگر" را طبقهبندی میکند. او کنش گذشتهنگر را کنشی میداند که غایت آن توجه به کنشی دیگر است. در مقابل، نظریات کلاننگری همچون نظریه بروک و گافمن هستند. بروک بر آگاهی یا نیت به صورت جزء ضروری کنش تأکید میکند. گافمن مفهوم کنش را به کار نمیبرد و از برخی اصطلاحات القای تئاتر مانند اجرا، صحنه، دکور، تماشاچیان، تیم و... استفاده میکند.
گزارش او از اجراهای گروهی برای توصیف کنش اجتماعی است. مثلاً تعبیر او از روی صحنه، ادراک معانی کنش در ارتباط متقابل افراد با یکدیگر است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان