كلمات كليدي : برهان نظم، ناظم، نظريه تكاملي داروين
نویسنده : رضا میرزائی
برهان نظم یکی از مشهورترین برهانها برای اثبات وجود خداوند است. این راه خداشناسی، تأمل در نشانههای خدا درجهان و به تعبیر قرآن کریم «تفکر در آیات الهی» است. این استدلال، تاریخی به بلندای عمرانسان دارد، چراکه آدمیان از دیرباز با مشاهده پدیده های منظم وهماهنگ جهان برایشان این سئوا ل مطرح میشد که این نظم و هماهنگی را چه کسی سامان داده است؟ آیا ممکن است که خود اجزاء با همکاری همدیگر بوجود آورنده این نظم دقیق بوده باشند؟ یا باید حتما نظم دهندهای دانا وحکیم و با تدبیر چنین مجموعه منظمی را پدید آورده باشد؟ گرچه شاید برخی از کسانی که با چنین سئوالی مواجه شدهاند، پاسخشان این بوده است که همه این نظم وهماهنگی امری کاملا اتفاقی است ودلالت بر وجود هیچ ناظمی نمیکند، اما بیشتر آدمیان که از روی عقل و اندیشه به این سئوال پاسخ دادهاند، دست توانای خداوند حکیم را وراء این هماهنگی مشاهده کردهاند. بنابراین یکی از راههای رسیدن به وجود خداوند، نظم حاکم بر هستی عالم است. از آنجا که این برهان، برهانی همه فهم است و به سهولت هر انسانی، ولو غیرآشنا به استدلالات فلسفی میتواند آنرا درک کند، لذا انبیاء براین برهان تاکید فراوان میکردند. در قرآن، آیات زیادی وجود دارد که به نظم موجود در هستی توجه میدهد و آن را نشانهای برای وجود خداوند معرفی میکند.[1]
«به راستی درآسمان و زمین برای مومنان نشانههایی است و در آفرینش خودتان و آنچه از انواع جنبندهها پراکنده میگرداند، برای مردمی که یقین دارند نشانههایی است. و نیز پیاپی آمدن شب و روز و آنچه خدا از روزی از آسمان فرود آورده و به وسیله آن زمین را پس از مرگش زنده گردانیده است. و همچنین در گردش بادها به هر سو، برای مردمی که می اندیشند، نشانههایی است. اینها است آیات خداوند که به حق آن را بر تو میخوانیم. پس بعد از خدا و نشانههای او به کدام سخن خواهند گروید؟»[2]
اهل بیت عصمت وطهارت نیز در بیانات مختلف برای اثبات خالق هستی به این برهان تمسک می کردند. ازجمله امام صادق(ع) به یکی ازاصحاب خود چنین میفرمایند:
ای مفضل، نخستین عبرت و دلیل برخالق –جل و علا- هیئت بخشیدن به این عالم وگردآوری اجزا و نظم آفرینی درآن است. ازاین رو اگر با اندیشه و خرد درکار عالم نیک و عمیق تأمل کنی، هرآینه آن را چون خانه و سرایی مییابی که تمام نیازهای بندگان خدا درآن آماده و گرد آمده است. اینها همه دلیل آن است که جهان هستی با اندازهگیری دقیق و حکیمانه و نظم و تناسب و هماهنگی آفریده شده است. آفریننده آن یکی است و او همان شکل دهنده، نظم آفرین و هماهنگکننده اجزای آن است.[3]
ویژگیهای برهان نظم
این روش ساده اثبات وجود خداوند دارای ویژگیهایی است، ازجمله این که:
1. این راه نیازی به مقدمات پیچیده و فنی ندارد و سادهترین بیانی است که میتوان دراین زمینه مطرح کرد و به همین دلیل برای همه مردم در هر سطحی که از معلومات که باشند، قابل فهم و هضم است.
2. این راه مستقیما به سوی خدای آفریننده دانا و توانا رهنمون میشود، برخلاف بسیاری از براهین فلسفی، کلامی که نخست موجودی رابه عنوان «واجب الوجود» را اثبات میکنند وعلم و قدرت و حکمت و خالقیت و ربوبیت و دیگر صفات او را باید با براهین دیگر اثبات کرد.
3. این راه بیش از هر چیز نقش بیدار کردن فطرت و به آگاهی رساندن معرفت فطری را ایفا می کند و با تأمل در موارد آن، حالتی عرفانی به انسان دست میدهد که گویا دست خدا را در ایجاد و تدبیر پدیده های جهان مشاهده میکند.[4]
تقریر برهان نظم
برهان نظم به صورت های مختلفی تقریر میشود. هسته مشترک همه این تقریرات را میتوان به این صورت بیان کرد؛ مقدمه اول: عالم طبیعت دارای نظم وهماهنگی است و پدیدههای بسیار منظمی در عالم وجود دارد.
مقدمه دوم: براساس عقل هرکسی، هر نظمی از یک ناظم باشعور وحکیم ناشی میشود که از روی علم وآگاهی، اجزاء پدیده منظم را با هماهنگی وآرایش خاصی و برای رسیدن به هدف مشخصی کنارهم نهاده است .
نتیجه: بنابراین، عالم طبیعت براثر طرح و تدبیر یک ناظم باشعور وعالمی بوجود آمده است و نظم دهندهای دارد که خدای علیم وحکیم است.
تعریف نظم
واژه نظم از مفاهیمی است که معنای روشنی دارد و در برابر هرج ومرج وآشفتگی به کار میرود . پدیده منظم، مجموعهای است که اجزای آن به گونه ای با هم ارتباط دارند، که همگی هدف واحد و مشخصی را دنبال میکنند . به عبارت دیگر، نظم، گردآمدن اجزای متفاوت با کیفیت و کمیت ویژهای در یک مجموعه است، به گونهای که همکاری و هماهنگی آنها هدفی معین را تعقیب میکند. بنابراین سه عنصر اصلی را در هر پدیده منظم می توان ذکر کرد؛
1. طراحی و برنامهریزی دقیق. 2. سازمان دهی حساب شده. 3. هدفمندی.[5]
وجود نظم درهستی
برای استفاده از این برهان یکی ازمواردی که نیازمند به آن هستیم، اثبات وجود نظم درجهان است؛ یعنی اول باید وجود نظم درعالم هستی اثبات شود، سپس براساس اصل عقلی «هرنظمی نیاز به ناظمی دارد» وجود ناظم برای جهان اثبات شود. برای این منظور می توان گفت که نظم موجود درجهان هستی در چهار بخش مطرح است:
1. نظم فاعلی؛ یعنی جهان آفرینش بر اساس نظام سبب ومسبب تنظیم شده است و شروع کننده آن یک فاعل مسقل و بینیاز مطلق، یعنی خداوند سبحان است. «والله انزل من السماء ماءً فاحیا به الارض بعد موتها»[6] ؛ یعنی خداوند است که از آسمان آبی فرو فرستاد و بواسطه آن زمین مرده را زنده کرد.
2. نظام درونی و بیرونی؛ یعنی هر موجودی آن چنان منظم و مجهزآفریده شده است که از دادن هیج یک از لوازم مورد نیاز او و جهازی که درتکامل او نقش دارد، فروگذار نشده است. تعبیر «احسن الخالقین»[7] یعنی بهترین خلقکنندگان که خداوند نسبت به خودش به کاربرده است، نشان دهنده این نظم است.
3. نظام غایی؛ یعنی هریک از موجودات هدف و مقصد خاص و مشخصی را تعقیب میکند و اصل و سرسلسله غایتها چیزی جز وجود خدای سبحان نیست و همه موجودات اعم از ثابت و سیار، طالب کمال بالذات و دنبال کمال مطلق و نامحدودند و خداوند علاوه بر این که «اول الاولین» است متصف به صفت «آخرالاخرین» نیز هست.
جامعترین آیهای که به همه این نظامهای حاکم بر جهان هستی اشاره میکند، آیهای است که حضرت موسی در مقابل فرعون که سئوال کرد خدای تو کیست؟ بیان میکند: «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی»[8]؛ «خدای من کسی است که خلقت هر چیزی را به او داد و سپس او را هدایت کرد.»[9]
ازسوی دیگر باید توجه داشت که محور بحث در وجود نظم گاهی موجودات مادی و طبیعی هستند. در این صورت باید علوم تجربی وجود چنین نظمی را اثبات کنند. گاهی هم موجودهای مجردی که به امور مادی تعلق دارند منظور هستند که وجود نظم در چنین موجوداتی را باید علوم ریاضی به اثبات برساند. در برخی موارد هم وجود نظم درموجودات مجردی است که ذاتاً تعلقی به امور مادی ندارند ولی آنچه که این موجودات از آنها حکایت می کنند گاهی مادی وگاهی مجرد هستند، مانند افکار و اندیشههای منظم که به صورت برهان دراذهان ظهور میکند و بر اشیاء خارجی اعم از مجرد و مادی دلالت میکند و از آنها حکایت دارد. وجود چنین نظمی را هم باید منطق وحکمت و کلام اثبات کند. از بین همه این موارد نظم، آنچه که در برهان نظم مورد نظر است، همان نظم طبیعی در موجودات مادی است که اثبات آن به عهده علوم تجربی است.[10]
« ویلیام پالی» یکی از فیلسوفان قرن هیجدهم درغرب برای تدوین کلاسیک این برهان چشم انسان را به عنوان نمونه مورد توجه قرار داده است وآنرا با یک ساعت مقایسه کرده است. او روی این مطلب تأکید کرده است که اجزاء مختلف چشم برای ایجاد بینایی به روش پیچیدهای با هم همکاری می کنند. او سپس استدلال می کند که فقط در صورت فرض یک ناظم و مدبر مافوق طبیعی است که میتوان سازگاری این اجزاء را درجهت این هدف خاص تبیین کرد. پالی استدلال میکند که اگر شخصی که دریک جزیره دورافتاده زندگی میکند، ساعتی را پیدا کند، حتما این فرض را تصدیق خواهد کرد که این ساعت توسط یک موجود هوشمندی ساخته شده است. به همین دلیل انسان حق دارد که با بررسی چشم خود، این نتیجه را بگیرد که این چشم توسط موجود هوشمندی ساخته شده است. و ازآنجا که ما هیچ مدبر و طراحی را مشاهده نمیکنیم، باید یک طراح نامریی را در پشت صحنه فرض کنیم.[11]
برهان نظم و نظریه تکاملی داروین
برخی معتقد هستند که نظریه تکاملی داروین که تبیین خاصی از نظم موجود در موجودات ارائه میدهد، دیدگاه توحیدی را زیر سئوال میبرد و لازم نیست دیگر برای نظم موجود در مخلوقات ناظمی حکیم و دانا و باشعور فرض کنیم. بنابر نظریه تکاملی، ساختارهای پیچیده موجودات زنده امروزی در اثر یک فرایند طبیعی محض از موجودات سادهتری بوجود آمدهاند. دو عامل «جهش یاموتاسیون» و «ازدیاد نسل» نقش اساسی در این فرایند داشتهاند. جهش هنگامی اتفاق میافتد که کودک با والدین خود چنان تفاوت یابد که بتواند این دگرگونی را به نسل های آینده انتقال دهد وآنها هم به نسل های بعد و الی آخر. عامل دوم هم اینگونه موثر است که اگر تولید مثل موجودات بیش از ظرفیت محیط باشد در این صورت برای ذخیره غذای موجود رقابت شدیدی در میگیرد و در نتیجه هر نوع موجودی که در تأمین غذا از همنوعان خود قویتر است شانس بیشتری برای ادامه حیات پیدا می کند و خصوصیات خود را به نسل بعد خود منتقل میکند. در نتیجه ما مجموعه ای از عوامل طبیعی را داریم که با عملکرد آنها جهان زنده پیوسته در جهت سازگاری بیشتر متحول میشود.[12]
نقد
انتقادات و اشکالات متعددی براین دیدگاه وارد شده است. ازجمله:
1. نظریه داروین چیزی جز این را بیان نمیکند که موجودات زنده پیچیدهتر از موجودات زنده سادهترحاصل شدهاند. اما در مورد منشأ موجودات ساده چیزی بیان نمیکند. ساختار این موجودات ساده باید به گونهای باشد که بتواند نیازهای آنها را برآورده کند و گرنه نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند. در واقع این دیدگاه تبیین کاملی از نظم نهایی درجهان نمیدهد، بلکه صرفا بیانگر این است که چگونه بعضی ازموجودات از بعضی دیگر تکامل یافته اند. بنابراین نمیتواند جایگزین تبیین توحیدی باشد.[13]
2. اگر درستی نظریه داروین اثبات شود، باز هم این نظریه نمیتواند نظریه وجود ناظمی الهی را باطل کند، به دلیل این که طرفداران نظریه ناظم الهی دراین صورت می توانند جواب دهند که چنین ناظم حکیم و علیمی برای خلق جهان وموجودات پیچیده آن طرح بلند مدت داشته است و باید موجودات پیچیده به تدریج و در طی یک فرایند تکاملی بوجود میآمدند.
3. ازسوی دیگر دیدگاه داروین فقط یک فرضیه به اثبات نرسیده است و مخالفان زیادی دارد و با بسیاری از نظریات علمی هم ناسازگاراست.[14]