24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : معرفت شناسي ديني، نظريه شناخت در دين، معرفت شناسي، شاخه هاي دين پژوهي
نویسنده : عبدالله محمدي
معرفتشناسی شاخهای از فلسفه است که به مطالعه ماهیت، منشأ و اعتبار شناخت میپردازد، این رشته گاهی «نظریه شناخت» نیز نامیده میشود.[1] معرفتشناسی، علمی است که درباره شناختهای انسان و ارزشیابی انواع، و تعیین ملاک صحت و خطای آنها بحث میکند.[2]
معرفتشناسی، به دو شاخه معرفتشناسی عام و معرفتشناس خاص تقسیم میگردد. معرفت از آن جهت که معرفت است، احکامی دارد و این احکام، علم معرفتشناسی عام را پدید میآورد. معرفتشناسی عام به مطلق معرفت میپردازد، و معرفتشناسی خاص به حوزههای خاص معرفتی نظیر علم یا عرفان نظر دارد. معرفتِ مطلق، موضوع معرفتشناسی عام است و معرفتِ مضاف، موضوع معرفتشناسی مضاف و خاص. بنابراین، موضوع معرفتشناسی خاص یا مضاف، معرفتهایی است که در جغرافیای خاصی مطرح میشوند، مثلاً معرفتشناسی علمی، به معارف علمی (فلسفه علم) و معرفتشناسی عرفانی، به معرفتها و تجارب عرفانی و معرفتشناسی دینی، به باورها و عقاید دینی میپردازد.[3]
معرفت دینی عبارت است از مجموعه شناختهای ما درباره بخشهای مختلف دین. و معرفتشناسی دینی، یکی از شاخههای معرفتشناسی خاص است که به تجزیه و تحلیل معرفت دینی میپردازد. معرفتشناسی دینی یا معرفتشناسی باورهای دینی،[4] نگاهی است از بیرون به آنچه در حوزه معرفت دینی میگذرد. متعلق معرفتشناسی دینی، نه دین است و نه ایمان و نه باور دینی؛ بلکه فقط معرفت دینی است که عالمان و اندیشهمندان دینی بدان نایل شده و از دین برگرفتهاند. از این رو معرفتشناسی دینی، بعد از تولد معرفت دینی، زاده میشود و نگاهی است از بیرون و بالا به معارف دینی.[5]
«معرفتشناسی دینی، یک حوزه علمی میان رشتهای[6] است. حوزههای میان رشتهای، حاصل تأملاتی هستند که از برقراری ارتباط و نسبت میان دو قلمرو علمی ایجاد میشوند و مسائل و موضوعات تازهای را برای دانشمندان هر دو معرفت فراهم میکنند. معرفتشناسی دینی، از جهتی متعلق به معرفتشناسی، و از جهتی دیگر مربوط به فلسفه دین میباشد. از این حیث که از اقسام معرفتشناسی خاص میباشد و از سازوکارهای معرفتشناسانه در فرایند استدلال و موجهسازی باورهای دینی استفاده میکند، متعلق به علم معرفتشناسی است؛ و از این لحاظ که به دین مربوط میشود و معرفت دینی را موضوع تحقیق و مطالعه خویش قرار میدهد، ذیل مباحث فلسفه دین میگنجد. بنابراین، معرفتشناسی دینی ملتقای دو علم است؛ محل التقا و اتصال معرفتشناسی و فلسفه دین.»[7]
اگر چه این موضوع تنها اخیراً یک مشغله ذهنی عمده در فلسفه دین شده است، ریشههای تاریخی دارد. مسأله ماهیت و شأن ایمان دینی دست کم از قرون اولیه مسیحیت، متکلمان و فیلسوفان را به خود مشغول کرده است. ایمان رهیافتی چند وجهی[8] است که علاوه بر مؤلفه شناختاری، مشتمل بر مؤلفههای عاطفی و رفتاری نیز میباشد. در اینجا تمرکز بر مؤلفه باور است که معیارهای مناسب برای ارزیابی عقلانیت، توجیه، و شناخت باور دینی و نظایر اینها کدامند؟ یکی از مسائل عمده از ابتدا، جایگاه عقل در همه این مباحث بوده است. آیا برای اینکه اعتقاد فرد به یک باور دینی توجیهپذیر باشد، او باید دلایل عقلی مناسب داشته باشد، یا این نحوه نگرش به موضوع، نادرست است؟ دیدگاههای مطرح در باب این موضوع، طیفی است گسترده از رأی ترتولیان[9] ـکه به واسطه اظهارنظرش در باب تجسد مشهور است، که گفت: «به آن باور دارم چون نامعقول است.»ـ تا عقلگرایی کانت که در عنوان کتاب عمدهاش در این باب نمایان شده است: «دین تنها در محدوده عقل».[10]
از آنجا که معرفتشناسی، نظریه معرفت است، از این رو، از مباحث معرفتشناختی در باب دین انتظار میرود که کانون توجهشان این سؤال باشد که آیا میتوان به باورهای دینی، معرفت حاصل نمود، لکن حقیقت امر آن است که مباحث معرفتشناختی باور دینی، دستکم از عصر روشنگری به بعد (و در دنیای غرب)، در اغلب موارد، متمرکز بر براهین، خاصه براهین له و علیه باور خداباورانه بوده است.[11] مهمترین و اساسیترین مباحث معرفتشناسی دینی، مبحث ارزش معرفت دینی است؛ بدین معنا که چگونه میتوان در معرفتهای دینی، معرفتهای صادق و حقیقی را از معرفتهای کاذب و غیرحقیقی تمییز داد؟ آیا معیاری برای کشف حقایق دین وجود دارد؟[12] موضوع «توجیه»[13] و «عقلانیت باور دینی»[14] یکی از مهمترین مباحث فلسفه دین و به تعبیر پویمن «از غامضترین مشکلات فلسفی در طول تاریخ فلسفه» است.[15]
لازم به ذکر است که مباحث معرفتشناسی با مسائل دینپژوهی، ارتباطی عمیق و تنگاتنگ دارند و زیربنای بسیاری از مسائل فلسفه دین و دینپژوهی را باید در معرفتشناسی دینی و نیز معرفتشناسی عام جستجو نمود. و همین نیاز است که امروزه بسیاری از فلاسفه دین را به توسعه و مطالعه معرفتشناسی میخواند.[16]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان