نگاهی به شرايط امانتداری برای حاكمان و كارگزاران حكومتی
نويسنده: مرتضی طهماسبی
از نظر قرآن، حکومت در دست حاکمان و کارگزاران نظام سياسي ولايي، امانتي الهي است و هرگونه تصرفي برخلاف شرايط امانتداري، خيانت محسوب مي شود و مجازات دنيوي و اخروي را در پی دارد. بنابراين، حاکم و کارگزار بايد شرايط امانتداري را بشناسد و همه حقوق صاحب اصلي امانت را مراعات کرده و در نهايت به صاحب آن بازگرداند. البته مراعات حقوق حکومت به عنوان وديعه و امانت الهي براي کساني که از اين امانت بهره مي برند، آثار و برکاتي دارد که در آيات قرآن به آن اشاره شده است. نويسنده در مطلب پيش رو درباره شرايط امانتداري و آثار آن سخن گفته است.
شرايط امانتداری
از ديدگاه قرآن، حکومت، منصبي الهي با خاستگاه ولايت الهي است. بنابراين، کساني که عهده دار اين منصب مي شوند، به عنوان مظهر ولايت الهي عهده دار آن خواهند بود. خداوند به صراحت، درباره امانت بودن آن در آياتي سخن به ميان آورده است. از جمله مي فرمايد: ان ادوا الي عبادالله اني لکم رسول امين؛ و ان لاتعلوا علي الله اني اتيکم بسلطان مبين؛ موسي به آنان گفت: بندگان خدا را به من بسپاريد؛ زيرا که من براي شما فرستاده اي امين هستم؛ و بر خدا برتري مجوييد که من براي شما حجتي آشکار آورده ام. (دخان، آيات 18 و 19)
در اين آيات به صراحت از اينکه مردم امانت الهي هستند و حکومت و حاکميت بر آنها تنها از آن خداوند و مظاهر اوست، سخن به ميان آمده است. حضرت موسي(ع) درباره مجوز شرعي ولايت خويش بر مردم، به دو اصل رسالت و امانتداري اشاره مي کند. تأکيد بر رسالت از آن روست که ايشان به عنوان فرستاده اي الهي خواهان عهده دار شدن حکومت و ولايت مردم است. از آنجا که مردم و حکومت بر آنها، تنها از آن خدا و مظاهر اوست، حضرت موسي به عنوان امين الهي مي تواند اين امانت را در دست گيرد و به صاحب اصلي بازگرداند که همان خداوند تبارک و تعالي است. از نظر حضرت، هرگونه حکومتي بدون توجه به مظهريت و امانت، به عنوان برتري جويي نسبت به خداوند است. البته ايشان براي اثبات مظهريت و امانتداري خويش دلايل روشني نيز ارائه مي دهد تا هر کسي مدعي اين منصب الهي نشود.
خداوند در آيه 58 سوره نساء، ضمن بيان اينکه حکومت و منصب ولايت و امامت، امانتي الهي است، جايگاه و مقام امامان عليهم السلام را به عنوان امانتداران شايسته منصب امامت مطرح مي کند و مي فرمايد: خدا به شما فرمان مي دهد که امانت ها را به صاحبان آنها رد کنيد و وقتي ميان مردم داوري مي کنيد، به عدالت داوري کنيد! در حقيقت نيکو چيزي است که خدا شما را به آن پند مي دهد. خدا شنواي بينا است.
در روايت آمده است که مقصود از «الامانات» در اين آيه همان مقام امامت است که هر امامي وظيفه دارد آن را به امام بعدي واگذارد. (نورالثقلين، ذيل آيه) اين امانت در نهايت بايد به خداوندي بازگردانده شود که از آنجا نشات گرفته است.
از نظر قرآن، پيامبران و امامان معصوم(ع) به سبب عصمت الهي، امانتداران شايسته اي هستند و هرگز در امانت خيانت نمي کنند. (نساء، آيه 58؛ آل عمران، آيه 161) البته کساني که شيوه پيامبران را در سبک زندگي خويش در پيش گرفته اند نيز اين گونه هستند و هرگز در امانت خيانت نمي کنند. (احزاب، آيات 72 و 73؛ آل عمران، آيه 75)
خداوند درباره امانتداري مؤمنان و پيروان حقيقي پيامبران(ع) مي فرمايد: قد افلح المومنون... و الذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون؛ به راستي که مؤمنان رستگار شدند... و کساني که امانت ها و پيمان خود را مراعات مي کنند. (مؤمنون، آيات 1 و 8؛ نيز معارج، آيه 32)
از مهم ترين شروط در امانتداري، حفظ و نگهباني از امانت است به طوري که در وديعه و امانت تصرفي غيرمقبول و غيرمعقول نشود (يوسف، آيه 55)؛ زيرا اين گونه تصرفات به عنوان خيانت تلقي مي شود و در قرآن از آن نهي شده است: يا ايهاالذين آمنوا لاتخونوا الله و الرسول و تخونوا اماناتکم و انتم تعلمون؛ اي کساني که ايمان آورده ايد! به خدا و پيامبر او خيانت مکنيد! و نيز در امانت هاي خود خيانت نورزيد و خود مي دانيد که نبايد خيانت کرد. (انفال، آيه 27) از آيه بعدي به دست مي آيد که از نظر قرآن اموال و اولاد نيز امانت هايي است که در اختيار مردم است و بايد به گونه اي در آن تصرف کنند که خيانت تلقي نشود؛ به اين معنا که اموال در جايي که عقل و نقل آن را مشروع دانسته است، مصرف شود؛ و فرزندان در مسير بندگي و اهداف آفرينش انسان، تربيت و آموزش داده شوند.
از ديگر شروط امانتداري، بازگرداندن با صحت و سلامت امانت و وديعه به صاحب آن است؛ (نساء، آيه 58) زيرا امانت ملک کسي نمي شود، بلکه لازم است آن را به صاحب ملک بازگرداند. (همان)
پس دو شرط اصلي در امانتداري، حفظ وديعه به شکل مناسب معقول و مقبول و بازگرداندن آن به صاحب وديعه با شرايط مطلوب امانتداري است.
از ديگر شروط امانتداري آن است که در حد توان خويش بکوشد و اگر ديد توانايي حفظ امانت ندارد آن را به صاحبش رد کند و يا به کساني که توانايي و شايستگي دارند واگذار کند. اصولاً شايسته سالاري در نظام ولايي، اصلي است که در آيات بسياري بيان شده است. حضرت موسي(ع) وقتي مي بيند برادرش هارون(ع) از وي فصيح تر و خوش بيان تر سخن مي گويد و پيام را مي رساند، وي را مقدم مي دارد و مسئوليت را به وي مي سپارد و میفرمايد: و اخي هارون هو افصح مني لسانا فارسله معي ردءا يصدقني اني اخاف ان يکذبون؛ و برادرم هارون از من زبان آورتر است؛ پس او را با من به دستياري گسيل دار تا مرا تصديق کند! زيرا مي ترسم مرا تکذيب کنند. (قصص، آيه 34) بنابراين، توانايي و قابليت هاي خود را بشناسيد و مسئوليت را در همان اندازه بپذيريد تا ناخواسته در امانت الهي خيانت نکنيد؛ چنانکه اکثريت مردم اين گونه عمل کرده و مي کنند. (احزاب، آيات 72 و 73)
امانتداری، شرط حاکم و کارگزاران حکومتی
از مهم ترين شروط اصلي در شايستگي براي حکومت و کارگزاري نظام ولايي و مسئوليت پذيري در حکومت الهي و ديني، امانتداري است؛ زيرا هرگونه تصرفي در زندگي مردم از باب ولايت بايد در راستاي حکمت ها و اهداف آفرينش، فلسفه وجودي اجتماع و نظام سياسي باشد. کسي که تصرفاتي برخلاف حکمت ها و اهداف انجام مي دهد، در امانت خيانت کرده است و بايد به عنوان خيانت در امانت مجازات شود.
اصولاً از نظر قرآن، شرط پذيرش يا واگذاري هر مسئوليتي به شخصي، امين بودن است. بر همين اساس در قرآن، شرط امين بودن حتي در کارهاي جزيي غير از رسالت و نبوت مطرح شده است. خداوند در اهميت و ارزش امانت داري، ضمن بيان آثار و برکات آن، بيان مي کند که اصل اساسي در رسالت از سوي خداوند، امانتداري است و همه پيامبران، رسولاني امين بودند. (شعراء، آيات 178، 143، 162، 107 و 125؛ دخان، آيه 18)
از نظر قرآن، امانتداري شرط هر مسئوليتي حتي شرط گرفتن اجير و کارگر روزمزد است: قالت احدا هما يا ابت استاجره ان خير من استاجرت القوي الامين؛ يکي از آن دو دختر گفت: اي پدر! او را اجير بگير و استخدام کن! چرا که بهترين کسي است که اجير و استخدام میکني. هم نيرومند و هم امين و در خور اعتماد است. (قصص، آيه 26)
از آنجا که اصل حکومت به ولايت الهي باز مي گردد و امانتي در دست حاکم و کارگزاران و دولتمردان است، امانتداري، از شاخص ها و ملاک هاي به کارگيري افراد به عنوان کارگزاران حکومتي است. بر همين اساس، حضرت يوسف(ع) به اين شرط توجه داده و مي فرمايد: قال اجعلني علي خزائن الارض اني حفيظ عليم؛ يوسف گفت: مرا بر خزانه هاي اين سرزمين بگمار که من نگهباني دانا هستم. (يوسف، آيه 55) بايد توجه داشت «حفيظ» در آيه، به معناي نگهدارنده و وديعه است. (مجمع البيان، ذيل آيه) از اينکه يوسف(ع) براي رسيدن به مقام خزانه داري، از خود به صفت «حفيظ» و «عليم» ياد مي کند، استفاده مي شود که کارگزاران حکومت، بايد امين باشند.
امين واقعي کسي است که در حضور و غيبت، امانت را به گونه اي حفظ مي کند که هيچ گونه خللي در امانت وارد نشود؛ حالا اين امر نسبت به مسائل شخصي مانند حفظ همسران از خيانت باشد، يا در مسائل عمومي و اجتماعي چون حفظ اموال عمومي و يا بالاتر انسانهايي که به عنوان بندگان خداوند در دست حکومت ها و کارگزاران آن قرار دارند (نساء، آيه 34؛ دخان، آيه 28؛ يوسف، آيات 52 تا 55)
از نظر قرآن، يکي از معيارهاي ارزش گذاري انسان ها در همه ابعاد زندگي، امانتداري است. کسي که امين باشد، انساني خوب و شايسته است. (آل عمران، آيات 75 و 76، يوسف، آيه 55؛ قصص، آيه 26)
آثار امانتداری
امانتداري در هر امري از جمله امر حکومت و کارگزاري، برکات و آثاري دارد که از جمله آنها عبارتند از:
- جلب اعتماد: اعتماد، بزرگترين سرمايه اجتماعي است. کسي که در زندگي خود به عنوان امين شناخته شود، شريک مردم در همه امور زندگي است؛ چرا که مردم به او اعتماد کرده و او را در کارها حمايت مي کنند و امور زندگي شان را به وي مي سپارند و او را از امکانات و داشته هاي خود بهره مند مي سازند. رفتارهاي نيک امين در زندگي موجب میشود تا ديگران به سادگي و آساني او را به کار گيرند و مسئوليت هاي بزرگ و کوچک به وي بسپارند؛ چنانکه حضرت شعيب حضرت موسي(ع) را به سبب امانتداري به خدمت گرفت (قصص، آيه 26) و حضرت يوسف(ع) به سبب امانتداري نسبت به همسر عزيز مصر، از سوي شاه مصر به نخست وزيري منسوب شد. (يوسف، آيات 52 تا 55)
- محبت خدا و مردم: امانتداري موجب مي شود تا شخص محبوب خدا و به دنبال آن محبوب مردم شود؛ زيرا هر کسي ميان خود و خدا را اصلاح کند، خدا نيز ميان او و خلق را اصلاح مي کند. خداوند مي فرمايد: بلي من اوفي بعهد واتقي فان الله يحب المتقين؛ آري! هر که به پيمان خود وفا کند و پرهيزگاري نمايد، بي ترديد خداوند پرهيزگاران را دوست دارد. (آل عمران، آيه 76) پس امانتداري و عدم خيانت در هر امانتي از جمله عهد و پيمان، موجب میشود تا شخص محبوب خداوند شود؛ زيرا اين رفتار بيانگر کسب تقواي الهي است.
- عنايت خداوندی: هر کسي امين باشد، مورد عنايت خاص خدا در دنيا و آخرت قرار میگيرد و از مواهب و نعمت هاي الهي برخوردار مي شود. (يوسف، آيات 54 تا 56)
- دستيابی به مقام محسنان: از جمله آثار و برکات امانتداري، دستيابي به مرتبه و مقام محسنان است که فراتر از مقام عادلان است. امين به سبب دستيابي به اين مقام از همه آثار و برکات محسنان و نيکوکاران در دنيا و آخرت بهره مند مي شود. (يوسف، آيات 54 و 56)
- رستگاری: امانتداري، از جمله عوامل دستيابي مؤمنان به رستگاري در دنيا و آخرت است و کسي که مي خواهد وارد بهشت سعادت شود، بايد امين باشد (مؤمنون، آيات 1 و 8)
- ارجمندی: کسي که امين است در نزد خداوند ارجمند است (آل عمران، آيات 75 و 76) از آنجا که خداوند در اين آيه درصدد ستايش از گروهي از اهل کتاب است که اگر حجم سنگيني از مال در اختيارشان گذاشته شود، به رسم امانت باز مي گردانند، استفاده میشود که امانتداري، امر پسنديده اي است.
- مصداق وفای به عهد: امانتداري از نظر قرآن از مصاديق وفاي به عهد و پيمان است که از نظر عقل و نقل مطلوب است. (آل عمران، آيات 75 و 76)
عوامل خيانت
کساني در امانت ها از جمله امانت حکومت و کارگزاري خيانت مي کنند که گرفتار اموري از جمله موارد زير هستند:
- انحصارطلبی و خودبرتربينی: خودبرتربيني و انحصارطلبي، سبب خيانت افراد در امانت ديگران است؛ چنانکه يهوديان با خودبرتربيني اين گونه عمل کردند. (آل عمران، آيه 75) طبق برخي شان نزول ها، مقصود از «و منهم من ان تامنه بدينار...» برخي يهوديان هستند. (مجمع البيان، ذيل آيه)
- بی تقوايی: بي تقوايي، عامل خيانت افراد در امانت هاي ديگران است. اين تقوا میتواند شامل تقواي عقلي و نقلي باشد؛ يعني هر تقوايي که عقل و نقل بدان اشاره میکند. (آل عمران، آيات 75 و 76)
- جهالت و بی خردی: جهالت به معناي فقدان علم يا خردورزي برخي انسان ها، عامل خيانت آنان در امانت الهي است. (احزاب، آيات 72 و 73) احتمال دارد که ذکر صفت «ظلوم» و «جهول» درباره انسان پس از بيان موضوع امانت پذيري او، توجه دادن به عامل خيانت در امانت باشد. در ضمن بايد يادآور شد که جهل در آيات قرآن گاه در برابر علم و گاه عقل قرار داده شده است. پس عامل خيانت مي تواند جهالت به معناي ناداني يا سفاهت و بي خردي باشد.
- ستم ورزی: براساس همان آيات و مطالب پيش گفته مي توان دانست که از ديگر عوامل خيانت، ستم ورزي بسيار و ظلوم بودن انسان است. (همان) پس وجود روحيه ستمگري، سبب تعدي به امانت و خيانت در آن مي شود.
- فرزند دوستی: بسياري از مردم هر چند خود انسان هاي خوبي هستند ولي به سبب فرزند دوستي گرفتار خيانت در ا مانت و حتي کفر و شرک مي شوند (کهف، آيات 80 و 81) خداوند در آيات 27 و 28 سوره دخان به اين نکته توجه داده است. در حقيقت، هشدار به فتنه بودن مال و اولاد، پس از نهي از خيانت در امانت، مي تواند به اين حقيقت اشعار داشته باشد که ريشه خيانت، مال دوستي و فرزند دوستي و مانند آن است.
روزنامه كيهان، شماره 21544 به تاريخ 5/11/95، صفحه 8 (معارف)