كلمات كليدي : وحي، تجربه ديني، عرفا، پيامبر، علم حضوري، معصوم
نویسنده : رضا میرزائی
سئوال اصلی در این بحث این است که ارتباط میان وحی و تجربه دینی چیست؟ آیا وحی همان تجربه دینی است یا غیر از آن است؟ برخی از کسانی که به تاملات در باب تجربه دینی پرداختهاند، اموری مثل دیدن فرشتگان و شنیدن وحی و سخن گفتن با خدا را داخل در اقسام تجربههای دینی دانستهاند به اعتقاد این دسته، کسانی که بحث از دین را با تجربه دینی شروع می کنند، تمام مسائل را از زاویه و منظر تجربه مینگرند، یعنی وحی را هم برای پیامبر یک نوع تجربه دینی در حد اعلاء میبینند.[1] به نظر این افراد مقوّم شخصیت و نبوت انبیاء و تنها سرمایه آنها همان وحی یا به اصطلاح امروز تجربه دینی است و فرق انبیا با سایر عرفا این است که تجربه دینی پیامبر برخلاف عارف همراه با عنصر ماموریت است.[2] اینان معتقدند که کتابهای آسمانی در واقع تفسیرهای پیامبران از تجربههای درونی خودشان است.[3]
نقد و بررسی این دیدگاه
باید توجه کرد که لازمه این تفکر خطاپذیری وحی خواهد بود، یعنی در ابلاغ پیام الهی توسط پیامبر احتمال خطا وجود خواهد داشت، چرا که هنگام ابلاغ پیام الهی، پیامبر تجربه درونی خودش را به زبان خود و در قالب الفاظی از طرف خود بیان میکند و احتمال خطا در این نوع ابلاغ، غیر قابل انکار است. در حالی که خطاپذیری وحی از نظر عقل و نقل امری مردود است. برای توضیح این مطلب ذکر چند نکته لازم است؛
1. وحی در لغت به هر نوع ادراک و تفهیم سرّی و پنهانی گفته میشود. این واژه در قرآن علاوه بر پیامبران در مواردی مثل؛ وحی به آسمانها (فصلت: 12)، وحی به زنبور عسل (نحل: 68)، وحی به مادر موسی(قصص: 7)، وحی شیطان ها به دوستان خودشان (انعام: 121) استفاده شده است. وحی در اصطلاح، آگاهی ویژهای است که خداوند آن را در اختیار پیامبران نهاده تا از طریق آن پیام ها و تعالیم خود را به انسانها برساند. ما هرگز به حقیقت این نوع آگاهی دسترسی نداریم و این مساله یکی از مصادیق عالم غیب است که باید به آن ایمان آورد، و فقط خود وحی میتواند ماهیت و حقیقت خودش را برای ما روشن کند.[4]
2. وحی به پیامبران به صورتهای مختلفی انجام میشود؛
الف) گاهی پیامبر حقایقی را در عالم رویا مانند روز روشن میبیند و دستورات الهی از این راه به او میرسد. مانند آنچه که حضرت ابراهیم در مورد فرزندش اسماعیل در خواب دید. (صافات: 102).
ب) گاهی دستورات الهی به روح و قلب پیامبران القاء میگردد.
ج) گاهی هم ممکن است خداوند از طریق ایجاد صوت با پیامبر خود سخن بگوید. همان طور که با موسی (ع) در کوه طور اینگونه سخن گفت،(طه: 11).
د) گاهی هم وحی الهی بوسیله فرشته وحی _که بصورت خاصی برای پیامبر ظاهر میشود _ بر پیامبر نازل میشود. قرآن به همه این انواع وحی در ضمن آیه 51 سوره شوری اشاره کرده است.[5]
3. علوم ما یا حصولی است یا حضوری. در علم حصولی، معلوم ما صورت و مفهوم شیء است، و ما از طریق آنها به خود شیء علم پیدا میکنیم، لذا در این نوع علم احتمال خطا وجود دارد. اما در علم حضوری، معلوم ما، خود شیء و واقعیت است و برای علم به واقعیت هیج واسطهای وجود ندارد، لذا در این نوع از علم هیچ گونه احتمال خطا وجود ندارد. وحی از سنخ علم حضوری و کامل ترین آن است و همان گونه که انسان خودش را به علم حضوری مییابد و یقین به آن دارد، پیامبر نیز با علم حضوری مقوم هستی خودش که خدا و کلام خداست، را مییابد و یقین دارد که یافته او وحی است و نیازی هم به تکرار این شهود ندارد، بلکه نخستین بار که وحی جرقه میزند با یقین علمی و شهودی همراه است، پس نمیتوان آن را از سنخ تجربههای دینی دانست.[6]
4. اگر کتاب آسمانی قرآن، بیان پیامبر از تجارب دینی او باشد و در نتیجه الفاظ آن از طرف خداوند نباشد، این ادعا به معنای انکار معجزه بودن قرآن است. یعنی انسان های دیگر نیز باید بتوانند کتابی مانند قرآن بیاورند. در حالی که با توجه به تحدی و هماورد طلبی قرآن که در آیاتی مانند( 13هود، 38یونس، 33و34طور) بیان شده است ، هرگز کسی نمیتواند مانند قرآن را بیاورد و به این مطلب در آیه 88 سوره اسراء تصریح شده است.
5. فرق قرآن با سایر بیانات پیامبر که معنی و مفاهیم همه آنها هم از طرف خداست و فقط الفاظ آنها از پیامبر است، در چه چیز خواهد بود؟ اگر همه آنها نتیجه تجربه دینی پیامبر(ص) است، چرا اسم برخی از بیانات پیامبر را قرآن می گذاریم و نام بقیه را قرآن نمیگوییم؟
6. طبق دلیل عقلی امکان خطا در وحی از طرف خدا بر پیامبران منتفی است. به دلیل اینکه به حکم عقل، پیامبران باید در دریافت وحی و پیام الهی و همچنین در حفظ و نگهداری آن و نیز ابلاغ پیام الهی به انسانها معصوم از هرگونه خطا و اشتباه باشند، چون حکمت الهی اقتضای هدایت انسانها را دارد. لذا خداوند باید مقدماتی فراهم کند تا پیام هدایتش بدون کوچکترین خللی به دست مردم برسد و الا نقض غرض هدایت خواهد شد.
7. طبق بیان قرآن نیز پیامبر (ص) باید در هر سه مرحله ذکر شده دارای مقام عصمت باشد:
الف) در مرحله دریافت وحی؛ (سوره نمل: آیه 6)، بیان میکند که پیامبر قرآن را از نزد خدای حکیم و دانا دریافت میکند. این موطن جای شک و تردید نیست، چون هرگز باطل نمیتواند به آنجا راه یابد.
ب) درمرحله حفظ وحی؛ ( اعلی : 6)، به پیامبر خطاب میکند که ما قرآن را بر تو می خوانیم و تو هرگز آن را فراموش نخواهی کرد.
ج) درمرحله ابلاغ وحی؛ ( جن:26-28)، این آیات نیز نشان میدهند که خداوند مراقبینی برای رسولان خود قرار میدهد تا مبادا از ابلاغ وحی تخطی کنند. همچنین آیه 3-4 سوره نجم بیان می کند که پیامبر هرگز از روی هوی وهوس سخن نمی گوید وآنچه او می گوید وحی است که از سوی خداوند بر او نازل میشود.[7]
8. مساله وحی با تجربه های عرفانی و شهودات عرفا نیز متفاوت است، چون انبیاء در یافتههای خودشان هیچ اختلافی با یکدیگر ندارند و موافقِ هم، هستند. «مصدقا لما بین یدیه»[8]، یعنی هر پیامبر بعدی پیامبر قبل از خودش را تصدیق میکند. همان گونه که هر پیامبر قبلی به آمدن پیامبر بعدی بشارت میدهد. اما این مطلب در مورد شهودات عرفا صادق نیست و لذا شهودهای آنها گاهی کاملا باهم مخالف هستند و احتمال خطا نیز درآنها وجود دارد و لذا نیازمند ملاک و معیاری برای داوری بین این شهودها هستیم، و یکی از اساسیترین ملاکها برای این داوری و قضاوت خود وحی میباشد.