24 آبان 1393, 14:5
كلمات كليدي : دين پژوهي تطبيقي، تاريخ اديان، مطالعات تطبيقي در اديان، شاخه هاي دين پژوهي
نویسنده : رضا میرزائی
واژه «دین تطبیقی» شکل مختصر و کوتاه شده «مطالعات تطبیقی در ادیان» است که در اواخر قرن نوزدهم به عنوان مترادفی برای دانش دین(در آلمانیReligion swissenschaft؛ در فرانسهLa science de religion) متداول گشت.[1]
دینپژوهی تطبیقی که گاهی به آن تاریخ ادیان[2] نیز گفته میشود،[3] دانشی است نوپا، که در مغرب زمین ظهور کرده و همواره از پویایی و بالندگی خاصی برخوردار بوده است، به ویژه در روزگار ما، شاخ و برگها و فروع زیادی یافته است که رسیدن به مرحله تخصص در هر یک از آنها محتاج عمری جداگانه است. این رشته نیز مانند بسیاری از رشتههای دیگر، از فرزندان عصر روشنگری است و اگر بخواهیم دقیقتر سخن بگوییم، پیدایش آن به اواخر قرن نوزدهم میرسد. یواخیم واخ[4] دینشناس و جامعهشناس نامدار معاصر، در کتاب مطالعه تطبیقی دین که پس از مرگش انتشار یافت، درباره تاریخچه، وضعیت کنونی و آینده رشته ادیان چنین مینویسد:
«قرن حاضر به پایان نخواهد رسید، مگر آنکه شاهد تأسیس دانش یکپارچه و یکدستی باشد که اکنون اجزایش پراکنده است. دانشی که قرنهای گذشته، وجود نداشته و هنوز نیز تعریف آن به درستی روشن نیست. دانشی که شاید برای نخستین بار، دانش دینشناسی[5] نامیده خواهد شد.»[6]
سرآغاز دینپژوهی تطبیقی را معمولاً از دهه سوم قرن بیستم با آثار زبانشناس آلمانیـانگلیسی به نام ف.ماکس مولر(1823–1900م)[7] قرار میدهند. دانش وسیع مولر از زبان هندوـاروپایی، رهیافت تطبیقی او به فقهاللغه و تسری دادن روش آن به دینپژوهی و حمایت صریح او از این رشته به عنوان یک رشته علمی؛ در طول حیات او، راه را برای تأسیس کرسیهای مربوط به این رشته در دانشگاههای پیشتاز اروپا باز کرد.[8]
ماکس مولر در مقدمه جلد نخست کتابش به نام «تراشههایی از یک کارگاه آلمانی» نام «علم ادیان» یا «مطالعه تطبیقی ادیان» را به این رشته داد، البته عنوان «علم ادیان» پیشتر به طور پراکنده به کار رفته بود (توسط آبه پروسپرلبلانک در سال 1852 و توسط اشتیفلهاگن در سال 1858 و غیره) اما به معنای دقیقی که ماکس مولر به آن بخشید، نبود.[9] اما چنین مینماید که اصطلاح «دینشناسی تطبیقی» پیش از دهه 1890 وجود نداشته است و ماکس مولر در سال 1873 این سؤال را مطرح کرد که: «چرا...ما باید در به کارگیری روش تطبیقی...در مطالعه دین تردید نماییم؟»[10]
آنچه مولر از دینپژوهی تطبیقی در نظر داشت، یک علم توصیفی عینی بود که فارغ از ذات ارزشگذارانه پژوهشهای الهیاتی و فلسفی در باب دین باشد.[11] در دینپژوهی تطبیقی، کسی که در کار مطالعات تطبیقی است، جزئیات مربوط به کثیری از ادیان را ردیابی میکند و حتیالمقدور یکی بودن موضوعاتی را که با یکدیگر شبیهاند، یا همسانی وجوهی را که در بیشتر یا تمام ادیان مشترکند، مورد کاوش و بررسی قرار میدهد.[12]
این رشته به بررسی کاربرد روش تطبیقی(یا علمی) در مورد دادههای ادیان گذشته و حال جهان پرداخت. این کار، مستلزم آن بود که رشد، تحول یا تکامل هر یک از ادیان و نیز ارزشهای آنها در طرحی مورد ارزیابی قرار گیرند. وظیفه دینشناسی تطبیقی آن گونه که محقق برجسته اوایل قرن بیستم لوییس جُردَن[13] گفته است، عبارتست از کنار هم نهادن دینهای متعدد به منظور مقابله و مقایسه عمیق آنها با یکدیگر تا در نتیجه، ارزیابی قابل اعتمادی در مورد مدعیات و ارزشهای خاص آنها حاصل شود.
دینشناسی تطبیقی نمیتوانست بدون توجه به سنتهای دینی غیر رایج در غرب، به رشد خود ادامه دهد. گرایش به فاصله گرفتن از سنتهای غربی و تمایل به کشف قوانین حاکم بر جهان ادیان که اغلب مستقل از مفهوم وحی میباشد، نیز برای توسعه رشته دینشناسی اهمیت داشت. در طول قرنهای متمادی همواره کنجکاوی درباره جهان عقاید و اعمال دینی گوناگون وجود داشته است، و اطلاعات فراوانی به دست آمده بود، اما تنها در اواخر قرن نوزدهم بود که جهان غرب توانست به نظریهای جامع دست یابد که تمامی ادیان را شامل شود. این نظریه، همان نظریه تکامل بود که کنت و اسپنسر آن را با اصطلاحات اجتماعی و داروین با اصطلاحات زیستشناختی بیان نمودند.[14] اما پس از جنگ جهانی اول، تکاملگرایی که موجب شکلگیری دینشناسی تطبیقی شده بود، از میان رفت. نام دینشناسی تطبیقی سالیان درازی باقی ماند، اما موضوع آن به شماری از رشتههای به هم مرتبط تجزیه شد که از میان آنها میتوان تاریخ ادیان، روانشناسی دین، جامعهشناسی دین و پدیدهشناسی دین را نام برد.[15]
عدم قطعیت و تنوع روششناختی این رشته در قالب عناوین بسیار متعددی که کمکم جایگزین اصطلاح دینشناسی تطبیقی شد، خود را آشکار ساخت، نامهایی از قبیل: تاریخ ادیان، دینهای جهانی، مطالعات دینی و مطالعاتی در باب دین، همگی به کار رفتهاند. تعبیر دینشناسی تطبیقی به عنوان یک اصطلاح بیشتر از سطح عالمان در سطح عوام کم و بیش باقی مانده، و امروزه دیگر به ندرت استفاده میشود.[16]
موفقترین جنبه مطالعات تطبیقی در دوره اخیر، یعنی از جنگ جهانی دوم به بعد، مربوط به عرفان است که توجه بسیاری از هرمنوتیکشناسان، فیلسوفان، مورخان و دیگران را به خود جلب کرده است.[17]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان