فقه رسانه؛ بايدها و نبايدها - 5
نويسنده: خليل منصوری
در شماره هاي قبل مباحثي درباره نسبت فقه رسانه با اخلاق رسانه اي، علل وجوب کفايي فعاليت هاي رسانه اي، ويژگي ها و اهداف رسانه اسلامي، حقوق رسانه ها در فقه و نظام اسلامي و جرايم و گناهان رسانه اي بيان شد اينک ادامه مطلب از نظر خوانندگان عزيز میگذرد.
جرايم رسانه ای در فقه اسلامی
در آيات و روايات جرايمي مطرح شده که ممکن است در حوزه فعاليت هاي رسانه اي نيز اتفاق بيفتد که در اينجا به برخي از آنها اشاره مي شود.
جرم اراجيف خبری و شايعات رسانه ای
شايعات داراي انواع و اقسامي است که برخي از آنها جرم بوده و حتي تکرار آن با تحقق شرايط چون اجراي حدود، موجب اجراي حد قتل مي شود. بنابراين، يکي از سنگين ترين جرائم رسانه اي را بايد اراجيف خبري دانست.
شايعه، خبري است که فاش شده است و صحت و نادرستي آن معلوم نيست. (لغت نامه، ج 9، ص 12435، «شايعه»)
شايعه به دو دسته اصلی: 1. شايعات نسبت به حوزه شخصی و افراد حقيقی؛ 2. شايعات نسبت به حوزه عمومي و افراد حقوقي تقسيم مي شود. شايعات نسبت به افراد حقوقي، شايعاتي است که با توجه به منصب و مقام شخص مطرح مي شود و مي تواند به حوزه کارکردها و مسئوليت هاي اجتماعي ضرر و زيان وارد کند. شايعات نسبت به امور اجتماعي و عمومي نيز در حوزه شايعات حقوقي قرار مي گيرد.
به سخن ديگر، گاه شايعه درباره شخص و مسائل حريم خصوصي افراد است که جايگاه اجتماعي مهم و اساسي ندارند و گاه نسبت به شخصي است که طرح حتي مسائل حريم خصوصي او نيز مي تواند در امنيت عمومي جامعه اخلال ايجاد کند.
شايعاتي که به حوزه عمومي ارتباط برقرار مي کند، در قالب اراجيف دسته بندي مي شود که از نظر اسلام حتي حکم قتل نسبت به مرجفون صادر مي شود.
شايعه سازي و شايعه پراکني دو فعل متفاوت است؛ زيرا کسي ممکن است شايعه بسازد، ولي در نشر عمومي آن مشارکت و نقشي نداشته باشد، اما شايعه پراکني عملي است که تأثير بسيار سوئي دارد. کسي که اين گناه را مرتکب مي شود بايد به آثار عمل خود واقف و آگاه باشد. برخي از کارکردها و آثار زيانبار شايعه سازي و شايعه پراکني از ديدگاه قرآن عبارتند از:
- ارتداد مردم: شايعه مي تواند مردم سست ايمان را به ارتداد و کفر و شرک بکشاند. بنابراين، نبايد نسبت به کارکردهاي خطرناک و زيانبار شايعه بي توجه بود (آل عمران، آيه 144)
- آرامش زدايی از جامعه: اضطراب و سلب آرامش از پيامدهاي شايعه پراکني است (نساء آيه 83؛ احزاب، آيه 60)؛ 3. شکست: يکی از کارکردهاي شايعه، تضعيف روحيه رزمندگان و شکست در جبهات جهاد است (آل عمران، آيه 144)؛ 4. هتک آبرو: شايعه فحشا و علاقه به پخش آن در ميان مردم، گناهي بزرگ است؛ زيرا موجب هتک آبروي مؤمنان میشود. (نور، آيه 19)
از نظر قرآن، هتک حرمت جرم است و حد و تعزير بر هتاک جاري مي شود. از اين رو خداوند در آيات 11 تا 19 سوره نور از هرگونه شايعه سازي و شايعه پراکني نهي مي کند و آن را عملي گناه و حرام برمي شمارد.
اراجيف خبری لرزه افکن
يکي از انواع شايعات، شايعاتي است که جامعه را به لرزه و اضطراب مي افکند و بحران اجتماعي را در جامعه پديد مي آورد.
خداوند در آيه 60 سوره احزاب مي فرمايد: لئن لم ينته المنافقون و الذين في قلوبهم مرض و المرجفون في المدينه لنغرينک بهم ثم لايجاورونک فيها الا قليلا؛ اگر منافقان و کساني که در دل هايشان مرضي است و آنها را در مدينه شايعه مي پراکنند از کار خود دست بردارند، تو را بر آنها مسلط مي کنيم تا از آن پس جز اندکي با تو در شهر، همسايه نباشند.
شيخ طبرسي در مجمع البيان ذيل آيه مي نويسد: «مرجفون» از ريشه «ارجاف» و در اصل به مفهوم ايجاد تزلزل و اضطراب است؛ و به همين دليل هم به دريا به خاطر موج هاي پياپي و لرزاننده و تکان دهنده اش «رجاف» گفته مي شود؛ اما در آيه شريفه منظور، پخش امواج باطل و شايعه است و افکار را پريشان و دل ها را نگران و مردم را مضطرب مي سازد... اينان منافقاني بودند که در قيافه دوست ميان مردم مسلمان راه مي رفتند و با پخش دروغ هاي رسوا از هجوم قريب الوقوع دشمن، يا بزرگ وانمودن قدرت پوشالي آن و يا اميد کاذب دادن به اسيران کفر و شرک و... به سود آنان تلاش احمقانه مي کردند و بذر نگراني و دلهره را ميان زنان و کودکان مي افشاندند.
مفسران تفسير نمونه در اين باره نوشته اند که مرجفون از ماده ارجاف به معني اشاعه اباطيل به منظور غمگين ساختن ديگران است و اصل ارجاف به معني اضطراب و تزلزل است و از آنجا که شايعات باطل ايجاد اضطراب عمومي مي کند اين واژه به آن اطلاق شده است.
برخي نيز گفته اند که مرجفون واژه اي است که از واژه رجف ثلاثي مجرد گرفته شده و در باب ثلاثي مزيد افعال رفته است. رجفه به معناي لرزه است. اين لرزه اي که از طريق خبر ايجاد مي شود مي تواند به اعتبار اصل لرزان و بي اساس بودن خبر باشد يا به سبب آثاري که در مخاطب و جامعه به همراه دارد و موجب لرزاني فکر و احساس شنونده مي شود و بیاعتمادي را در شخص پديد مي آورد.
پس مرجفون در هر جامعه اي افرادي هستند که يا به صورت خبرنگار يا خبررسان اراجيفي (شايعات لرزان) را پخش مي کنند. پس مرجف کسي است که گزارش رفجه اي دارد. رجفه و لرزه در حوزه خبري به آن دسته از اخبار و گزارش هايي گفته مي شود که صادق نباشد و پايگاه خبري محکم و درستي نداشته باشد. خبر صادق لرزان نيست؛ چون خبري صادق است و همان صدق و راستي خبر، پايگاه آن را تشکيل مي دهد و از سوي هيچ کسي نمي تواند تکذيب شود؛ اما خبري که صدق نداشته باشد، پايگاهي نداشته و از اين جهت لرزان است. از اين رو در فرهنگ قرآني، اين گونه از اخبار بي پايه و بي اساس را رجفه و لرزان مي گويند. اخبار رجفه دار که جمع آن ارجاف و اراجيف است، خبري دروغ و بي پايه و اساس است و مرجفون کساني هستند که اين اخبار را مي سازند يا پخش مي کنند.
بنابر اين خبرنگاران و گزارشگراني که اين گونه از اخبار لرزه دار را مي سازند به عنوان مرجفون و اراجيف سازان و اراجيف گويان معرفي شده اند؛ زيرا اينان با اخبار لرزان خود جامعه را نيز لرزان و ناآرام مي کنند.
در همين آيات قرآني از گونه اي ديگر از اخبار سخن به ميان آمده که از آن به بهتان ياد میشود. بهتان خبر و سخني است که وقتي متهم به آن خبر، مي شنود از آن در بهت و حيرت فرو مي رود؛ زيرا سخن يا کاري است که نگفته و نکرده است ولي به او نسبت داده شده است. افراد بهتان خورده امنيت رواني شان را از دست مي دهند.
حالا در نظر بگيريد که در جامعه اي، گروهي از اراجيف باف و اراجيف ساز و اراجيف پخش کن، همواره اخباري را مي سازند که لرزان و بي پايه و اساس است و زمينه اضطراب و لرزش را در فکر و قلب جامعه ايجاد مي کنند. در چنين جامعه اي که پشت سر هم کسی خبری مي دهد که ديگري آن را تکذيب مي کند، ديگر کسي نمي تواند به کسي اعتماد کند و اينها زمينه بي اعتمادي افراد را به نسبت به اخبار و عملکرد ديگران سبب مي شوند و مردم را به بازي مي گيرند.
در شأن نزول آيه پيش گفته آمده که گروهي از منافقين در مدينه بودند و انواع شايعات را پيرامون پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به هنگامي که به بعضي از غزوات مي رفت در ميان مردم منتشر مي ساختند، گاه مي گفتند: پيامبر کشته شده و گاه مي گفتند: اسير شده است. مسلماناني که توانايي جنگ را نداشتند و در مدينه مانده بودند، از اين اخبار و اراجيف خبري و شايعات دروغين رسانه هاي دشمن و ستون پنجم آنان يعني منافقان سخت ناراحت مي شدند.
تهديد به قتل اراجيف سازان خبری
خداوند در آيه 60 سوره احزاب از سه گروه خبر مي هد. گروه نخست منافقاني بودند که قصد براندازي نظام اسلامي را داشتند. اينان به قصد خرابکاري در جامعه و نظام اسلامي کارهايي را انجام مي دادند. گروه دوم، اوباش بودند که با برخي از کارهاي نابهنجار رفتاري و زشت خود به حوزه امنيت اخلاقي جامعه ضربه وارد مي ساختند. آنان تلاش داشتند تا با هوسراني و تعرض به زنان، امنيت آنان را با خطر روبه رو سازند. گروه سوم نيز به اراجيفسازي و شايعه پراکني در جامعه اشتغال داشتند.
البته به نظر مي رسد که منافقان به هر سه شکل در جامعه عمل مي کردند و در حقيقت آيه به اوصاف منافقان اشاره دارد نه اينکه گروه هاي اجتماعي در جامعه مدينه متشکل از اين سه گروه ضداسلامي باشد. بنابراين، منافقان از هر وسيله اي براي نابودي نظام اسلامي استفاده مي کردند.
خداوند اين سه گروه به يک تفسير يا منافقان را به يک تفسير ديگر، در اين آيه تهديد میکند که اگر اينها به اعمال زشت و ننگين خود ادامه دهند دستور حمله عمومي و يورش به آنها را صادر خواهيم کرد، تا با يک حرکت مردمي مؤمنان، همه را از مدينه ريشه کن سازيم و آنها نتوانند ديگر در اين شهر بمانند و آنگاه در بيرون از مرزهاي حکومت اسلامي زمينه قتل آنان فراهم شود؛ چرا که تا زماني که در درون مرزهاي حاکميتي اسلام و نظام اسلامي قرار دارند، مصون از قتل هستند ولي سپس از طرد از جامعه و تبعيد در صورت استمرار اين روش، حکم قتل آنان صادر خواهد شد به گونه اي که هر مسلماني اگر اين اراجيف سازان و اراجيف پخش کن ها را بيابند بايد آنان را بکشد.
در آيه آمده که هنگامي که از مدينه رانده شدند و از تحت حمايت حکومت اسلامي طرد گشتند، آنگاه هر کجا يافته شوند گرفته و به قتل خواهند رسيد. ملعونين اينما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتيلا. واژه ثقفوا در آيه از ماده ثقف است و ثقافت به معني دست يافتن بر چيزي با دقت و مهارت است. اگر در زبان عربي به علم و فرهنگ، ثقاف گفته مي شود نيز به همين جهت است.
به هر حال، در آيه اشاره به اين شده که بعد از اين حمله عمومي از سوي پيامبر(ص) و رهبران جامعه اسلامي، مرجفون و دو گروه ديگر، در هيچ جا در امان نخواهند بود و مسلمانان آنها را با دقت در همه جا جست وجو و پيدا مي کنند و به ديار عدم مي فرستند.
البته از آيه پس از آن اين معنا به دست مي آيد که اين دستور، قانون الهي و سنتي پايدار در همه جوامع است و اختصاص به دوره و زمان و شهري ندارد. از اين رو مي فرمايد که اين دستور تازه اي نيست بلکه اين سنتي است الهي و هميشگي که در اقوام پيشين بوده است. به اين معنا که هر گاه گروه هاي خرابکار، بي شرمي و توطئه را از حد بگذرانند فرمان حمله عمومي به آنها صادر مي شود و چون اين حکم يک سنت الهي است هرگز دگرگون نخواهد شد چرا که براي سنت خداوند تبديل و تغييري نيست: ولن تجد لسنه الله تبديلا. اين تعبير در حقيقت جدي بودن اين تهديد را مشخص مي کند که بدانند مطلب کاملاً قطعي و ريشه دار است و تغيير و تبديل در آن راه ندارد، يا بايد به اعمال ننگين خود پايان دهند و يا در انتظار چنين سرنوشت دردناکي باشند. پس در هر نظام اسلامي و تحت رهبري هر حاکم اسلامي عادل و مؤمن به ويژه نظام اسلامي با حاکميت ولي فقيه، اين حکم نسبت به خبرنگاران شايعه پراکن که اعتماد عمومي را نسبت به جامعه و نظام اسلامي سلب میکنند و يا سياه نمايي و اراجيف بافي مردم را به شک و ترديد مي افکند، جاري خواهد شد.
ممنوعيت شايعه پراکنی و کيفر آن
به هر حال، از نظر اسلام شايعه سازي و شايعه پراکني ممنوع و حرام و گاه جرم است. بر اساس آيه 83 سوره نساء و 60 و 61 سوره احزاب، انتشار شايعات و اخبار جنگي و امنيتي، کاري حرام است. همچنين آيات 11 تا 19 سوره نور بر حرمت پخش شايعات جنسي، بين مؤمنان تأکيد دارد.
از نظر اسلام، ارائه اخبار امنيتي و جنگي به رهبران جامعه، موجب پيشگيري از شايعات بي اساس است (نساء آيه 83) بنابر اين بايد دولت اسلامي، رسانه اي قوي و شفاف و اطلاع رسان داشته باشد تا با اخبار صحيح و دقيق جلوي شايعات را بگيرد.
کسي که شايعه پراکني مي کند بايد بداند به عنوان گناه و جرم تعقيب کيفري مي شود. اين کيفرها و مجازات ها عبارتند از:
- اعدام، کيفر شايعه پراکنان و برهم زنندگان آرامش جامعه است که از اجراي حد تبعيد و تعزير و تازيانه و مانند آن درس نگرفته و به اعمال مجرمانه خود ادامه مي دهند (احزاب، آيات 60 و 61)؛ 2. تبعيد و آواره سازی، کيفر شايعه سازان و برهم زنندگان آرامش جامعه است که در همين آيات بيان شده است؛ 3. طرد اجتماعی: آن نيز يک روش تنبيه و مجازات شايعه پراکنان است؛ 4. شلاق و تازيانه: تعزير و حد در برخي از موارد شايعه سازي چون هتک حرمت؛ 5. عذاب اخروي و لعن: اين از جمله مجازاتي است که خداوند براي شايعه سازان و شايعه پراکنان در آيات قرآني بيان کرده است. (نور، آيه 19؛ احزاب، آيات 60 و 61)
افتراء به مسئولان و مردم عادی
يکي از جرائم رسانه اي، افتراء به مردم عادي به ويژه رهبران و مسئولان است. هر چه درجه مسئوليت شخصي در نظام اسلامي برتر و از نظر شخصيت اجتماعي تأثيرگذارتر باشد، حساسيت نسبت به رفتارهاي مجرمانه بيشتر خواهد بود و مجازات نيز تشديد مي شود.
افتراء از ماده «فري» در لغت به معناي جعل و ساختن دروغ است (طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، ج 1، ص 329) که با نسبت دادن سخن يا فعل ناحق يا صفت نادرست به ديگري تحقق مي يابد؛ هر چند اين نسبت دادن برخاسته از اعتقاد افترا زننده باشد اما باز گناه و جرم تلقي مي شود.
از آيات قرآن به دست مي آيد که اهل کتاب حتي نسبت به خداوند نيز مرتکب اين جرم و گناه مي شدند و خيانت در امانت تجويز مي کردند که اين نسبتي بسيار ناروا و زشت است. (آل عمران، آيه 75) آنان به خدا افترا مي زدند که در دين بدعت ايجاد مي کند. (آل عمران، آيات 23 و 24)
خداوند به صراحت با تعبير جرم و مجرم از افترا به عنوان يک گناه مجرمانه ياد مي کند که آثار حقوقي و کيفري در دنيا بر آن بار خواهد شد و شامل حد و تعزيرات و مانند آن است. خداوند مي فرمايد: پس کيست ستمکارتر از آن کس که دروغي بر خدا بندد يا آيات او را تکذيب کند؟ به راستی مجرمان رستگار نمي شوند. (يونس، آيه 17)
از جمله افتراهايي که در قرآن نسبت به پيامبران از سوي دشمنان مطرح شده مي توان به سحر و جادو (ذاريات، آيه 52)، ديوانگي و جنون (همان)، ادعاي الوهيت و ربوبيت (آل عمران، آيات 78 تا 80) و مانند آنها اشاره کرد. از مهم ترين شيوه هاي تبليغاتي دشمنان دين در طول تاريخ بهره گيري از افترا براي شکست ابهت و شوکت رهبران الهي بوده است. (انعام، آيه 112) امروز نيز اين شيوه از راه رسانه ها به شدت دنبال مي شود.
از نظر قرآن، افترا و تهمت زدن به انسان هاي بي گناه، گناهي آشکار و روشن است. (نساء، آيه 112؛ احزاب، آيه 58) برخي عادت دارند گناه خودشان را به ديگري نسبت دهند. از اين رو، از نظر قرآن انتساب گناهان خود به افراد بي گناه معصيتي آشکار و افترايي بهت آور است که بايد از آن اجتناب کرد. (همان)
افترا در شرع مقدس اسلام با تحقيق و جست وجو در موارد کاربرد آن در روايات و کتابهاي فقهي (خميني موسوي، سيدروح الله، تحرير الوسيله، مترجم، اسلامي، علي، ج 4، ص 185، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ بيست و يکم، 1425ق؛ بهجت، محمدتقي، جامع المسائل، ج 5، ص 279، قم، دفتر معظم له، چاپ دوم، 1426ق.) در بيشتر موارد به معناي نسبت نارواي زنا و ارتباط نامشروع دادن به اشخاص است.
امام صادق(ع) فرمود: «امام علي(ع) حکم داد که افترا بستن سه گونه است: 1. مردي را متهم به زنا سازد، 2. بگويد مادرش زناکار است، 3. او را به غير پدرش منتسب سازد، در اين افترا، هشتاد تازيانه حد است». (بروجردي، آقا حسين طباطبايي، منابع فقه شيعه، مترجمان: حسينيان قمي، مهدي، صبوري، محمدحسين، تهيه کننده: اسماعيل تبار، احمد، حسيني، سيداحمدرضا، ج 30، ص 787، تهران، فرهنگ سبز، چاپ اول، 1429ق.)
از روايات و کتب فقهي به دست مي آيد که افترا جرم بوده و در صورت اثبات مانند افترا به زنا و مانند آن، موجب اجراي حد هشتاد ضربه تازيانه و تعزير در موارد ديگر است.
افترا در رسانه ها
افترا از مصاديق هتک حرمت است. حرمت افترا از امور مسلم فقهي است و روايات متعددي بر آن دلالت مي کند. افترا عين انتساب امري مجرمانه و با انتشار جرم انتسابي به يکي از طرق قانوني و امثال آن.
افترا در اصطلاح حقوقي عبارت است از نسبت دادن صريح عمل مجرمانه برخلاف حقيقت و واقع به شخص يا اشخاص معين به يکي از طرق مذکور در قانون، مشروط به اينکه صحت عمل مجرمانه نسبت داده شده در نظر مراجع و مقامات قضايي ثابت نشود.
«هر کس به وسيله اوراق چاپي يا خطي يا به وسيله انتشار اعلام يا اوراق مزبور، يا به وسيله نطق در مجامع به يک يا چند نفر امري را به طور صريح نسبت دهد که مطابق قانون، مجازات آن امر، جنحه يا جنايت محسوب شود، مفتري محسوب خواهد شد، مشروط بر اينکه نتواند صحت آن اسناد را ثابت نمايد.»
«انتشار هر نوع مطلب مشتمل بر تهمت يا افترا يا فحش و الفاظ رکيک يا نسبت هاي توهين آميز و نظاير آن نسبت به اشخاص ممنوع است. مدير مسئول جهت مجازات به محاکم قضايي معرفي مي شود و تعقيب جرايم مزبور موکول به شکايت شاکي خصوصي است و در صورت استرداد شکايت، تعقيب در هر مرحله اي که باشد متوقف خواهد شد.» (ر.ک مواد قانون مطبوعات و قانون مجازات اسلامي)
حال سؤال اين است که آيا شبکه هاي اجتماعي و اينترنت مي تواند وسيله اسناد تحقق اين جرم قرار گيرد؟ به عبارت ديگر آيا عبارت «به هر وسيله ديگر» که در قوانين آمده شامل رايانه هم مي شود؟ مثلاً شخص از طريق گفت وگو (چت)، فرستادن ايميل يا با نقاشي و کاريکاتور، طرف مقابل را به ارتکاب عملي که در قانون جرم است، متهم کند.
جرم افترا مقيد به وسيله است، اما از نظر نوع وسيله، محدوديتي وجود ندارد. بنابراين میتوان با وسايلي مانند راديو، تلويزيون، سينما، تئاتر، رايانه (اينترنتي) و امثال آنها نيز مرتکب جرم افترا شد. پس چه تفاوتي مي کند که شخص از طريق رايانه و انتشار در اينترنت عمل مجرمانه را به ديگري نسبت دهد و يا از طريق يک نوشته که در اولي حتي آثارش مخرب تر از دومي است. بنابر اين هر چند جهت رفع ابهامات، نص قانوني خاصي را در اين مورد میطلبد، ولي چنين افتراهايي جرم بوده و قابل مجازاتند.
به نظر مي رسد که جرم افترا توسط رايانه و رسانه هايي همانند آن مثل شبکه هاي اجتماعي و مجازي هم صورت مي پذيرد، لذا مجرمان باهر وسيله و ابزاري در هر عصري باعث آزار و اذيت ديگران شوند و سلب آسايش کنند، مي تواند مصداق جرم و مجرم باشد.
نفس عمل صرف نظر از به کارگيري نوع ابزار، مبغوض قانون گذار مي باشد، حال اين عمل مي خواهد از طريق سنتي صورت گيرد، خواه مي خواهد به شکل نوين محقق شود، در هر صورت شارع مقدس آن را اساساً نمي پسندد.
امروزه از طريق رايانه هتک حرمت و آزار و اذيت به شيوه هاي گوناگون و متعدد صورت میپذيرد که نمونه هايش ذکر شده است و مي توان چنين آزار و اذيت ها و هتک حرمت ها را مورد مجازات مناسب قرار داد، چه بسا برخي از اين هتک حرمت ها موجب ترک وطن، انصراف از دانشگاه و استعفا از کار و شغل شده و باعث طلاق زوجين گشته و مشکلات عديده ديگري را نيز به وجود آورده است.
حرمت شرعي بهتان و کذب و به طريق اولي اشاعه و نشر مطالب کذب از مسلمات فقه بوده و روايات متواتري (حر عاملي، محمدحسن، وسايل الشيعه، جلد 12، باب تحريم الکذب في الصغير و الکبير باب تحريم تهمه المؤمن باب تحريم البهتان علي المؤمن و المؤمنه از ابواب احکام العشره في السفر و الحضر) بر آن دلالت دارد. از روايت مربوط به حرمت ايذاي مؤمن (ر.ک، همان، باب تحريم ايذا، المؤمن از ابواب احکام العشره)، حرمت استخفاف مؤمن و اذلال مؤمن (ر.ک، همان، باب تحريم تعبير المؤمن، باب تحريم اغتياب المؤمن صدقا، باب تحريم الاستخاف بالمؤمن، باب تحريم اذلال المؤمن و احتقاره و از ابواب احکام العشره و... در اين باب وارد شده است.
شخصيت معنوي افراد مانند تماميت جسماني آنها مورد احترام است و هيچ کس نمیتواند بدون دليل به شخصيت معنوي ديگران تعرض کند. در اين ميان هتک حرمت و شرف افراد از اهميت اساسي تر برخوردار است.
توهين يکي از مصاديق بارز هتک حرمت و نشر اکاذيب است. چرا که با توهين به کسي حرمت او از بين مي رود و از آن جهت که نسبت داده شده واقعيت ندارد نوعي جرم است و انتشار آن در اينترنت و فضاي مجازي نوعي انتشار اکاذيب است.
افترا نيز مصداق ديگر هتک حرمت است. افترا مقيد به وسيله است، اما از نظر نوع وسيله، محدوديتي وجود ندارد. مقنن پس از احصاء بعضي از مصاديق مقرر مي دارد: «... يا به هر وسيله ديگر...» بنابراين مي توان با وسايلي مانند راديو، تلويزيون، سينما، تئاتر، رايانه (اينترنتي) و امثال آنها نيز مرتکب جرم افترا شد. توهين و افترا به اشخاص يکي از رفتارهاي قبيحي است که قانون خوشبختانه آن را پيش بيني کرده و در دفاع از ارزش هاي اخلاقي براي آن مجازات تعيين کرده است.
افترا و تهمت بر دو نوع است:
- افترا و تهمت قولی: افترا و تهمت قولي نسبت دادن لفظ و کلمه اي به ديگري به صورت زباني يا چاپ در اوراق روزنامه ها يا در رسانه ها است.
- افترا و تهمت فعلی: افترا فعلي تهمتي است که تهمت زننده براي متهم کردن افراد، وسايل و ادوات جرم را به نوعي به شخص منتسب کند يا در منزل يا در جيب يا در وسايلي که مربوط به آن شخص است قرار دهد.
توهين در قانون
توهين به افراد از قبيل فحاشي و استعمال الفاظ رکيک چنانچه موجب حد قذف نباشد، تعزير مي شود. البته جرم توهين مي تواند به شکل گفتار، کردار، نوشتار و حتي اشارات مختلف دست و چشم و نظاير آن باشد. بدين ترتيب اعمالي مثل آب دهان به روي ديگري انداختن، هل دادن تحقيرآميز مي تواند توهين کيفري محسوب شود، همين طور برخي اشارات انگشتان دست در فرهنگ کشور هاي مختلف اهانت آميز تلقي مي شوند.
توهين ممکن است به صورت حضوري يا غيابي باشد. در واقع لازم نيست حتماً حضوراً شخص مورد توهين قرار گيرد، بلکه اگر فرد ديگري را در غياب او هم مورد توهين قرار دهد، مرتکب جرم توهين، موضوع اين ماده شده است. همچنين در انجام جرم توهين برخلاف قذف و افتراء، راست يا دروغ بودن نسبت ها شرط نيست و عمده مطلب اين است که گفتار يا رفتار در نظر عرف، سبک کننده باشد. هر دشنامي که باعث اذيت شنونده شود و دلالت بر قذف نکند، موجب محکوميت گوينده به تعزير مي شود.
نوعي از توهين که آن را هجو مي نامند عبارت است از اينکه به شکل عبارت منظوم يا منثور فرد يا افرادي را مورد تهاجم و توهين قرار دهند. هجو در لغت به معناي دشمنان و برشمردن عيوب آمده است. هر کس با نظم يا نثر يا به صورت کتبي يا شفاهي کسي را هجو کند يا هجويه را منتشر کند، تعزير مي شود.
به نظر مي رسد در بسياري از موارد افراد با انواع توهين مدارا مي کنند يا با انجام رفتار متقابل امر را فيصله مي دهند، اما افراد مي توانند در صورتي که مورد توهين واقع شوند با تنظيم دادخواست و ارائه مدارک و شواهد از دادگاه تقاضاي رسيدگي کنند.
روزنامه كيهان، شماره 21534 به تاريخ 23/10/95، صفحه 8 (معارف)