25 اردیبهشت 1396, 0:21
سكوت و سخن هر دو در جاي خود خوب و مطلوب و در غير آن نامطلوب است. پس بايستى سخنان را طبقهبندى كرد و در موارد لزوم سخن گفت. در موارد غيرضرورى نيز از سخن باز ايستاد؛ مثلاً اگر سخن گفتن براى هدايت كسى يا براى ابراز محبت به همسر و فرزند باشد، بسيار نيكو است. همچنين احوالپرسى از ديگران و...؛ ولى اگر سخن لغو و بيهوده يا خداى ناكرده مشتمل بر گناه باشد، در اين صورت بايستى از آن پرهيز كرد. گاهي انسان وظيفه دارد در جايي سخن بگويد و از حقي دفاع كند، در اين صورت سكوت او ميتواند گناه باشد و او را از خداوند دور كند و گاهي نيز سخن گفتن متضمن دروغ و غيبت و تهمت و مانند آن است و باعث ارتكاب گناه و دوري از خداوند ميشود. بنابراين بايد انسان ببيند در كجا بايد سخن بگويد و در چه موقعيتي خوب است سكوت كند تا از آفات سخن گويي و سكوت بيمورد مصون بماند. در رابطه با پرحرفى چند نكته را مىتوان مطرح كرد: الف) پرحرفى خصلت نكوهيدهاى است و حتىالامكان تا ضرورتى پيش نيايد، نبايد به سخن گفتن مبادرت ورزيد؛ اما گاهى افراد در زمينه كمحرفى و سكوت، زيادهروى مىكنند. كمحرفى و سكوت بيش از حد نيز به تدريج از انسان يك موجود عبوس و منزوى مىسازد همانطورى كه پرحرفى مذموم است سكوت بىمورد نيز مذموم مىباشد. گفتنى است كه برخى با عنوان كمحرفى و سكوت، از ارتباط با ديگران احتراز مىكنند و كمكم به انزوا كشيده مىشوند؛ در حالىكه لازمه همكارى و تعاون، برخورد گرم و صميمى با ديگران است. ب) در مقابل اهانت ديگران گاهى بايد سكوت كرد و گاهى نيز بايد از خود دفاع نمود. ج) در محافل و برخوردها آن سكوتى ممدوح است كه برخاسته از تسلط بر نفس و براى پرهيز از اتلاف وقت ديگران و پرحرفى باشد به عبارت ديگر دو سكوت داريم: سكوت از روى قدرت و سكوت از روى عجز و آن سكوتى ممدوح است كه از روى قدرت باشد نه از روى عجز و ناتوانى. در حديثي از حضرت على (ع) آمده است: «لا خير فى الصمت عن الحكم كما انه لاخير فى القول بالجهل؛ آنجا كه بايد سخن درست گفت، در خاموشي خيري نيست، چنان كه در سخن ناآگاهانه نيز خيري نخواهد بود». (نهجالبلاغه، كلمات قصار ۱۷۳) حضرت امير در جايى ديگر با صراحت فرمودهاند: «تكلّموا تعرفوا؛ حرف بزنيد تا شناخته شويد [زيرا مرد زير زبانش پنهان است]». (همان، ۳۸۴۵) د) گاهي پرحرفي نوعي مكانيزم رواني ناخودآگاه است كه فرد براي مقابله با كم رويي و نداشتن اعتماد به نفس كافي از آن سود ميجويد تا نقيصه خود را به اين طريق جبران كند. براي عادت كردن به سكوت مفيد بايد: اولاً، ارزش و آثار سكوت را دانست و در اين باره روايات بسياري داريم مثل (ميزان الحكمه، ج ۵، ص ۴۳۵): ۱. سكوت طولاني را رعايت كن چون شيطان را از تو ميراند و در امر دين ياور و مددكار توست. ۲. سكوت دري از درهاي حكمت است؛ سكوت محبت ميآورد و راهنما به هر كار خير است. ۳. انسان ساكت هيبتش زياد است. ۴. اگر سخن گفتن نشانه سخنوري است در سكوت سلامت و ايمني از لغزش است. ۵. هيچ نگهباني چون سكوت نيست. ثانياً، بايد با تمرين و تكرار و مراقبه و محاسبه از پرگويي زبان و آفات آن جلوگيري كرد.
براي انسانهاي نيكوكار، هيچ لذتي همچون خدمت به هم نوعان و گشودن گره از كار دردمندان نيست. آنان، پاك كردن غبار اندوه را از چهره انسانهاي ديگر، برترين شادي خود و موجب خشنودي خدا ميدانند. آري، خداوند چنين توفيق بزرگي را مخصوص بندگان خاص خود ميكند تا در سايه آن، گره گشاي مشكلات مردم باشند. اميرمؤمنان (ع) در اين باره ميفرمايد: «همانا خدا را بندگاني است كه به آنان نعمتهاي ويژهاي ميدهد تا آن را به سود مردمان به كار گيرند. پس تا هنگامي كه از آن ببخشند، نعمتها را در دست آنها باقي ميگذارد و چون از بخشش باز ايستند، نعمتها را از ايشان ميگيرد و ديگران را به آن مخصوص ميگرداند». دوست و دوستي، بخشي از وجود آدمي است و بدون آن، انسان، ناقص و ناتمام است، از اين رو، آدمي بايد براي يافتن دوستان خوب همت گمارد. چگونه ممكن است انسان عاقل براي اين امر مهم برنامه نداشته باشد و در وادي پر فراز و فرود زندگي، غريب و تنها باشد؟! اميرمؤمنان (ع) ميفرمايد: «انسانِ غريب كسي است كه دوست و هم نشين ندارد». بايد سختي دوستيابي را به جان خريد و بهاي نگهداري آن را نيز پرداخت؛ چرا كه از دست دادن دوستان، بازگشت به غربت است. اميرمؤمنان (ع) در اين باره ميفرمايد: «ناتوانترين مردم كسي است كه نيروي به دست آوردن دوستان را ندارد، و ناتوانتر از او كسي است كه دوستي به دست آرد و او را از دست دهد». همانگونه كه ارزش جسم آدمي و طراوت آن از روح سرچشمه ميگيرد، ارزش رفتار او نيز با نيتش سنجيده ميشود. در ترازوي خدا، وزن هر عملي به اندازه پاكي نيت آن است و آنچه پروردگار عالم از ما ميخواهد، خلوص و طهارت نيتهاست. اميرمؤمنان علي (ع) در سخناني ميفرمايد: «ارزش و شايستگي هر عمل، به اندازه پاكي انگيزه انجام آن است». نيز در نامه معروفش به مالك اشتر مينويسد: «هرچه را با انگيزه پاك انجام دهيم، از آن خداست؛ گرچه كار روزانه و وظيفه شغلي باشد».
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان