كلمات كليدي : روش پوزيتويستي در دين پژوهي، روش پوزيتيويستي
نویسنده : عبدالله محمدي
در این روش اصالت از آن تجربه حسی بوده و هر امری که با مشاهده و تجربه حسی قابل بررسی نباشد بیمعنا تلقی میشود. پیشرفت چشمگیر علوم طبیعی موجب پیدایش این تصور شد که چون نتایج روشهای طبیعی، عینیتر و قطعیتر از نتایج روشهای متافیزیکی است، روش پوزیتویستی باید محور تحلیل مسائل دینی و ما بعد الطبیعی باشد[1]..
آگوست کنت که نام او با پوزیتویسم گره خورده است سه مرحله تاریخی را در اندیشه بشری توضیح میدهد:
1. مرحله خداشناسی و دین که در آن مرحله همه حوادث به فعل الهی نسبت داده میشود.
2. مرحله ما بعد الطبیعی که در آن مرحله حوادث به علل نظری ارجاع میشوند.
3. مرحله تعقلی که ما را فراتر از پدیدههای قابل مشاهده و اندازهگیری نمیبرد که این بالاترین مرحله رشد و تکامل عقل انسانی است[2].
کنت دین را تنها مربوط به مرحله کودکی اجتماعی نمیداند؛ بلکه دین را نیروی مترقّی اعصار پیشین میداند که در عصر علمی جدید هم لازم است. اما دین او «دین انسانیت» امّت که انسانیت متعلق پرستش میشود[3]. ولی در هر راهی که او پیشنهاد میکند، دین پدیدهای طبیعی و غیرالهی و غیر وحیانی تلقی میشود. این دین نمیتواند وجود خدایی متعالی را فراتر از طبیعت بپذیرد[4].
وجه مهم روش پوزیتویستی در دین پژوهی این است که در آن دین به صورت پدیدهای طبیعی تلقی شده و با همان اصول مطالعه میشود .هر نوع پژوهشی که تبیینی طبیعی از دین ارائه کند در این روش میگنجد. یعنی در تحلیل دین بدون توسل به مفاهیم خدا و وحی و عامل فوق طبیعی، از عوامل زیستی، روان شناختی، اجتماعی استفاده کند. مثل پژوهش علمی در فرهنگ انسانهای نخستین و عقاید آنها با تکیه بر عوامل طبیعی دین در روان شناسی دین[5]. حتی اسپنسر هم که معتقد بود مبدأ و ماده نهایی طبیعت نامعلوم است و میخواست با اسناد قلمرو شناختی به دین، میان علم و دین سازگاری ایجاد کند هم مدعی بود چیزی فراتر از طبیعت وجود ندارد و دین هم امری طبیعی است[6].
مکتب اصالت طبیعت، لزوماً اصالت ماده نیست. چون ممکن است کسی طبیعت گرا و منکر ماوراء طبیعت باشد ولی ماده نهایی جهان را اتمهای مادی نداند بلکه انرژی یا امر نامعلومی بداند[7].
نقد و بررسی
1. مبانی معرفت شناختی روش پوزیتویستی و انحصار ابزار معرفت در حس و تجربه، در خود غرب نیز مورد مخالفت جدی فیلسوفان واقع شده است.[8]
2. امکان تفسیر طبیعت گرایانه از مفاهیم دینی با ماورائی بودن آنها منافات ندارد. ممکن است این تفسیرها علت قریب این پدیدهها باشد ولی توسل به امور ماورای طبیعی مثل خدا از علل بعید آنها باشد[9].
3. وجود برخی آثار طبیعی دینداری باعث غیر الهی شدن انگیزه مؤمنان نمیشود یعنی علیرغم آنکه آرامش و ارضاء نیازهای روانی از آثار عبادت است، فرد مومن میتواند انگیزهای کاملاً الهی داشته و دینداری او تبیین غیر طبیعی پیدا کند. این از اتقان دین است که در اثر پرستش، جنبههای گوناگون وجود بشر ارضاء میشود.[10]
4. بر فرض هم که طبق ادعای روش طبیعت گرایانه انگیزه مؤمنان، ترس یا جهل باشد این به معنای انکار خداوند نیست چون در اینجا بین انگیزه و انگیخته خلط شده است. ایشان با منفور و بیاعتبار نشان دادن انگیزه افراد، موهوم بودن انگیخته مؤمنان را نتیجه گرفتهاند در حالی که چنین تلازمی وجود ندارد[11].
5. بخش مهمی از دین، اعتقادات است که به دلیل ماهیت فلسفی آنها دور از دسترس تجربه و مشاهده است. دین پژوهی پوزیتویستی – بر فرض صحت مبانیاش- تنها میتواند رفتارها و مناسک دینی را مورد مطالعه قرار دهد.[12]
6. نتیجه این دیدگاه، تفسیری از دین و دینداری است که مورد پذیرش هیچکدام از دینداران نیست. اینکه دینداری بر اساس قواعد طبیعی مثل ماهیت انرژی،جاذبه و... ترسیم شود. و انسان محدود به جسم تلقی شده و دینداری او هم مثل سایر فعالیت جانداران با قواعد طبیعی توجیه شود؛ گزارش خاص از رفتار دینداران است که خود آنها هم بدان اعتراض دارند.[13]