مفهومشناسی و انواع ملامت و سرزنش
واژه ملامت از لوم عربی گرفته شده که در فارسی به سرزنش، نکوهش و سرکوفت تعبیر میشود و با واژه توبیخ که نوعی سرزنش همراه با بازخواست است از نظر معنایی نزدیک است.
ملامت میتواند در حوزه شخصیت فردی یا رفتار اجتماعی انجام گیرد. بنابراین، یک ملامت در روانشناسی شخصیت است و ملامتی دیگر در روانشناسی اجتماعی و رفتارشناسی و امور اجتماعی و تعاملات با دیگران.
خداوند درباره ملامت در حوزه روانشناسی شخصیت فردی، در چند آیه سخن به میان آورده است. از جمله مهمترین آنها، آیه 2 سوره قیامت است که به نفس لوامه سوگند خورده و فرمودهاست: وَلَآ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةً؛ سوگند به نفس لوّامه و وجدان بیدار و ملامتگر.(قیامت، آیه 2)
نفس لوامه مرتبهای از مراتب نفس انسانی است؛ زیرا نفس انسانی در عین بساطت دارای صفاتی است که هر صفتی مرتبهای از مراتب آن را تشکیل میدهد. از همین رو نفس انسانی را مظهر نفس الهی دانستهاند. از مراتب نفس انسانی، مرتبه نفس مطمئن، نفس مسئول و نفس لوامه و مانند آنها است. نفس انسانی در مرتبه نفس لوامه براساس معیارهای فطرت الهی و شاخصهای آن به سنجش و داوری پرداخته و در صورت دیدن افکار و رفتار مخالف این موازین، به سرزنش و ملامتگری میپردازد تا شخص، متنبه و بیدار شده و به اصلاح امر فاسد و کار نادرست بپردازد؛ زیرا جهتگیری اصلی نفس لوامه به سوی قیامت و لقای الهی است. بر این اساس هر آن چیزی را که مانع بازگشت به سوی خداوند ربالعالمین و تقرب به سوی خدا است به عنوان امری نادرست شناسایی کرده و موقعیتسنجی نموده و خواهان بازگشت و اصلاح امر میشود.
از نظر قرآن، هر انسانی بهترین قاضی درباره اعمال و افکار خودش است به طوری که برای داوری خودش کافی است. اگر نفس در حالت طبیعی و فطری خود باقی بماند همان طوری که به صراط مستقیم اسلام گرایش مییابد(روم، آیه 30) همانطور در قیامت خودش حسابگر خویش است: كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا(اسراء، آیه 14).
خداوند درباره نفس انسانی در این باره میفرماید: الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةً وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ؛ انسان خودش از وضع خود آگاه است، هر چند (در ظاهر) برای خود عذرهایی بتراشد!(قیامت، آیه 14 و 15) پس از نظر قرآن نفس انسانی بهترین داوری است که میتواند داوری کرده و پس از صدور حکم در قالب نفس لوامه به سرزنش خویش بپردازد و زمینه را برای اصلاح امور فاسد فراهم آورد.
نفس لوامه یا سرزنشگر هماره در نقش سازنده و مثبت ظاهر میشود؛ مگر آنکه به علل دیگری از مسیر صحیح خود خارج شود و به افراط گرایش یابد.
در روانشناسی شخصیت براساس آموزههای قرآنی از شخص خواسته میشود تا به آموزهها و راهنماییهای نفس لوامه یعنی وجدان بیدار اهتمام ورزد، ولی باید مراقب باشد تا این امر به افراط کشیده نشود و زمینه یأس و نومیدی را فراهم نیاورد؛ زیرا سرزنشگری بسیار، همان طوری که نسبت به دیگری واکنش منفی را موجب میشود، میتواند شخص را گرفتار بیماری روانی کرده و از شخصیت متعادل سالم بیرون سازد.
دو نوع سرزنش مثبت و منفی
همین مطلب که درباره روان شناسی سرزنشگری در حوزه فردی و شخصیت گفته شده است، در روانشناسی سرزنشگری در حوزه اجتماعی و تعامل بادیگران نیز مطرح است. بنابراین میتوان از دو نوع سرزنش مثبت و منفی در تعاملات اجتماعی و روانشناسی اجتماعی سخن گفت: 1. سرزنش سازنده متعادل و متعارف که موجب اصلاح رفتار دیگران شده و در قالب امر به معروف و نهی از منکر سامان مییابد؛ 2. سرزنش غیرسازنده و ناسالم که موجب لجاجت و درگیری شده و به جای اصلاح امور، فساد و افساد را دامن میزند و روابط اجتماعی را مخدوش و مختل میسازد.
از همین رو، سرزنش به چاقوی دولبهای تشبیه شده که هم دارای جنبههای مثبت و هم دارای اثرات منفی است.
البته در حوزه روانشناسی اجتماعی باید به این نکته توجه کرد که سرزنش میتواند:1. نسبت به صفات فردی و اخلاقاشخاص تعلق گیرد؛ 2. یا میتواند به رویه و سلوک اجتماعی تعلق گیرد.به این معنا که گاه شخص و صفتی در وی مورد نقد قرار گرفته و شخص به سبب آن صفت اختیاری و اکتسابی مانند دروغگویی سرزنش میشود؛ و گاه دیگر سرزنش نسبت به یک رویه و نابهنجاری است که در جامعه شیوع و رواج یافته است. به عنوان نمونه گاه شخصی به سبب خیانت و دروغگویی مورد سرزنش قرار میگیرد و گاه دیگر جامعه به سبب شیوع و رواج یک نابهنجاری چون اختلاس، خیانت و مانند آنها مورد سرزنش قرار میگیرد.
در روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی به مسئله دوم به عنوان یک علم توجه میشود و با توصیف و تبیین و تحلیل جامعه نسبت به شاخصهای مثبت و منفی، توصیهها و راهکارهایی برای رهایی جامعه از این دسته از مشکلات، برنامهها و طرحهایی ارائه میشود تا جامعه در مسیر تعالی و تکامل هنجاری قرار گیرد و به پیشرفت و رشد فرهنگی و تمدنی خود ادامه دهد. بنابراین، نقش روانشناسان اجتماعی، مردمشناسان و جامعهشناسان برای شناخت و تبیین و تعلیل و تحلیل این رویهها و نابهنجاریهای بسیار مفید و سازنده است و دانش و توصیههای علمی آنان میتواند بسیار مفید و راهگشا باشد.
تقدم سرزنش خود بر دیگری
انسان زمانی میتواند تأثیرات مثبتی در جامعه به جا گذارد که نخست خودسازی کرده و نقاط ضعف خویش را شناخته و در اندیشه سازندگی و جبران آن باشد؛ بنابراین، خودسازی بر دیگرسازی و جامعهسازی مقدم بوده و روانشناسی بر جامعهشناسی پیشی میگیرد. در اصطلاح رطب خورده منع رطب نتوان کرد؛ زیرا تأثیر کلام کسی که خود پاک و پاکیزه است بیشتر از کسی است که خود میگوید و عمل نمیکند.(صف، آیات 2 و 3) در روایت است: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): كُونُوا دُعَاةً النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَع؛ ابن ابى يعفور گويد: امام صادق(ع) به من فرمود: مردم را به غير از زبانتان دعوت به دين كنيد، تا سعى و كوشش و درستى و پرهيزگارى و خويشتندارى را از شما مشاهده كنند.(مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، على بن حسن طبرسى، ص ۴۶؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۶۷، ص ۳۰۹)
خداوند با نقل نگرش ابلیس درباره ملامتگری به این نکته تأکید دارد که انسان پیش از آنکه دیگری را مقصر بداند باید خودش را ارزیابی کرده و به جای ملامت دیگری در بسیاری از موارد خود را سرزنش کند؛ زیرا در بسیاری از امور پیش از آنکه دیگری مقصر باشد خود شخص مقصر است. و چون کار از کار گذشت [و داورى صورت گرفت] شیطان میگوید در حقیقت خدا به شما وعده داد وعده راست و من به شما وعده دادم و با شما خلاف کردم و مرا بر شما هیچ تسلطى نبود جز اینکه شما را دعوت کردم و اجابتم نمودید، پس مرا ملامت نکنید و خود را ملامت کنید، من فریادرس شما نیستم و شما هم فریادرس من نیستید، من به آنچه پیش از این مرا [در کار خدا] شریک میدانستید کافرم، آرى ستمکاران عذابى پردرد خواهند داشت.(ابراهیم، آیه 22)
ملامت، امری ارزشی و تربیتی
یکی از روشهای تربیتی، سرزنش هنجارشکنان و خطاکاران و گناهکاران و مجرمان است. البته باید میان خطاکار و گناهکار و نیز مجرمان و هنجارشکنان تفاوتهایی قائل شد. خطاکار همان طوری که از عنوان به دست میآید،اشتباهی و خطاییکاری کرده که موجب سرزنش است و بهتر است با ملاطفت همراه باشد؛ در مرحله بعد گناهکار است که از روی عمد و علم گناهی کرده و باید او را با شدت بیشتری ملامت و سرزنش کرد؛ در مرحله سوم مجرم است که افزون بر گناه، یک کار خلاف قانونی که مجازات هم دارد انجام داده و مثلاً روزهخواری علنی داشته که تعزیر و شلاق برای آن در حدود و تعزیرات مشخص شده است. با این شخص باید کمی تندتر و شدیدتر رفتار کرد؛ در مرحله آخر نوع برخورد با هنجارشکنان است که به عنوان یک پدیده و رویه در جامعه رفتارهایی نظام یافته ضدهنجاری و ارزشی انجام میدهند و میخواهند قبح و زشتی رفتاری را از میان ببرند و در حقیقت باندی و کمپینی عمل میکنند که در این صورت باید نهایت ملامت و مجازات نسبت به آنان روا شود.
از نظر اسلام، هدف از همه قوانین و حدود و تعریزات برای دستیابی انسان به کمال و جامعه آرمانی ایمانی است؛ بنابراین، اگر تنبیهی در قالب سرزنش و ملامت یا در قالب قوانین تعزیری یا حدی است، به قصد کمالیابی است نه برای انتقامجویی یا انگیزههای دیگر.
بنابراین، اگر در جایی دیده شود که سرزنش به جای آنکه تأثیر مثبت داشته باشد تأثیر منفی و مخرب دارد نباید آن را انجام داد؛ بلکه در جایی که تأثیر تربیتی و مفید دارد انجام میگیرد.
اصولاً برخی از افراد، سزاوار و شایسته ملامت هستند و باید آنها را سرزنش کرد تا مسیر درست را بشناسند و بیابند وگرنه گمان میکنند که کارشان درست است و به اصلاح خطا و گناه خویش اقدام نمیکنند.
به سخن دیگر، برخی از افراد باید سرزنش شوند تا بیدار و هوشیار شوند. خداوند این مطلب را درباره دو تن یکی حضرت یونس(ع) و دیگری فرعون آورده است.
از نظر قرآن، انسانی که دارای وجدان پاک و سلیم و نفس لوامه بیدار و شکوفا است، وقتی کار خطا و گناه واشتباه و جرمی را مرتکب شد، خودش را سرزنش میکند، ولی این سرزنش باید سازنده باشدتا تأثیرگذار باشد.در داستان حضرت یونس(ع) خداوند درباره ایشان میفرماید: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ؛ ماهی بزرگ او را بلعید در حالی که او سرزنشکننده خود بود. (صافات، آیه 142)
درباره فرعون نیز میفرماید: «فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ وَ هُوَ مُلیم؛ فرعون و سربازانش را در دریا افکندیم در حالی که سرزنشگر خود بود.» (ذاریات، آیه 40)
البته گاهاشخاص با هم کاری را انجام میدهند و تقصیر کار زشت خود را نمیپذیرند و هر کسی دیگری را مقصر میداند؛ چنانکه در قیامت میان مردم و ابلیس این مسئله مطرح است. در دنیا نیز بارها این مسئله را در زندگی شخصی خود یا دیگران تجربه کردهایم. خداوند در قرآن درباره افرادی سخن گفته که به باغ خویش دلخوش بودند و نمیخواستند حق فقیران را پرداخت کنند و به همین دلیل خدا باغ آنان را نابود کرد. آنان به جای آنکه خود را بخشی از علت ناقصه بدانند و تقصیر را بپذیرند دیگری را مقصر میدانستند: «فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْض یَتَلاوَمُون»؛ همدیگر را ملامت میکردند.(قلم، آیه 30)
انسان نباید کاری کند که زمینه سرزنش و ملامت دیگران را فراهم آورد. خداوند به پیامبر(ص) میفرماید افراط و تفریط موجب ملامت است؛ پس باید کاری کرد که تعادل حفظ شود تا دور از سرزنش قرار گیرد. خداوند درباره شیوه صدقه دادن میفرماید: نه آنقدر خسیس باش که چیزی انفاق نکنی و نه آن قدر بخشش کن که برای خودت چیزی باقی نماند و خود را ملامت کنی و دست خالی بمانی.(اسراء، آیه 29)
همچنین باید توجه داشت ملامت کردن هرچند به عنوان یک شیوه تربیتی باید در محل خود انجام شود اما نباید در این کار افراط کرد که نتیجه عکس خواهد داد. چنانکه امام علی(ع) میفرماید: الافراط فی الملامةً یشب نیران اللجاج؛ زیادهروی در سرزنش کردن، آتش لجاجت را شعلهور میکند. (تحف العقول، ص84)
بیخیال ملامت و سرزنش
اینکه گفته شد ملامت به عنوان یک امر تربیتی و رفتار پرورشی در دستور کار اسلام قرار گرفته، به این معنا است که هر گاه ملامت در راستای حکمتهای الهی آفرینش و مطابق فطرت باشد امری مثبت و سازنده است. بنابراین، هر گاه کسی برخلاف حکمتهای الهی و فطرت و اسلام به سرزنش و ملامت پرداخت نباید به این ملامتها توجهی کرد.
گاه در جامعهای برخی از نابهنجاریها در قالب سنت شفاهی حاکم میشود و اصول فطری و اخلاق اسلامی و قوانین آن نادیده گرفته و کنار گذاشته میشود. به عنوان نمونه برخی از سنتهای غیرعقلانی و خرافی در جامعه به عنوان سنت حاکم بر رفتار در میآید و انسانها را با مشکلاتی مواجه میسازد. از جمله این سنتهای نابهنجار میتوان سنتهایی را برشمرد که در ازدواج مطرح است که گاه خلاف عقل و شرع است. در این موارد اگر کسی برخلاف آن رفتار کرد ممکن است از سوی جامعه مسلمانان و نه جامعه اسلامی مورد سرزنش قرار گیرد و مسلمانان آن را بر نتابند. در این صورت بیخیال ملامت و سرزنش دیگران، آنچه موافق عقل و فطرت و شریعت است باید انجام داد.
خداوند در آیه 54 سوره مائده میفرماید: لایَخافُونَ لَوْمَةً لائِم؛ از ملامتسرزنشکنندگان، نمیترسند؛ زیرا اینان در راه خدا گام بر میدارند و بر آن هستند تا افکار و رفتار قرآنی را در خود و جامعه گسترش دهند. پس بیخیال ملامت سرزنشگرانی میشوند که براساس معیارهای جاهلی، رفتار و افکار ایشان را میسنجند و سرزنش میکنند.
خداوند در جایی دیگر به پیامبر(ص) میفرماید تا کارش را براساس آموزههای وحیانی انجام دهد و توجه و اعتنایی به سرزنش دیگران نداشته باشد؛ زیرا کارش اصولاً سزاوار سرزنش نیست و ایشان هرگز مورد سرزنش نیستند؛ زیرا موافق عقل و وحی است: فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ»؛ حال که کافران سرکش حاضر به پذیرش حق نیستند، از آنان رو برگردان و اعراض کن که به خاطر این کار شایسته سرزنش نخواهی بود.(ذاریات، آیه 54)از این آیه به دست میآید که گاه انسان میبایست از بیان مسئله و دعوت و تبلیغ دست بردارد؛ زیرا میبیند که هیچ تأثیری ندارد و اگر براساس مأموریت باید این کار را انجام میداد و به هر دلیلی نشد، از سوی کسی مؤاخذه نخواهد شد و ملامت نمیشود؛ زیرا مسئولیت و مأموریت خودش را انجام داده است.
به سخن دیگر، اگر انسان کاری را کرد که باید انجام دهد ولی تأثیری نداشت هرگز ملامت نمیشود که چرا به نتیجه نرسیده است، بلکه آنچه مأموریت و وظیفه بوده انجام داده و هرگز مأمور به نتیجه نبودهاست.
اگر کسی در چارچوبهای شرعی رفتار کند نباید از ملامت دیگران هراسان باشد. خداوند در بیان اوصاف مؤمنان میفرماید که مؤمنین واقعی در روابط جنسی پاکدامن هستند: «إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ مامَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومین؛ مگر در برابر همسران و کنیزان خود. که ایناشخاص به خاطر رابطه با همسران و کنیزانشان، ملامت و سرزنش نخواهند شد.(مؤمنون، آیه 6؛ معارج، آیه 30).
روزنامه کیهان
تاریخ انتشار: یکشنبه 14 مرداد ماه 1397