كلمات كليدي : دين پژوهي، كلام، كلام جديد، الهيات مدرن، كلام سنتي
نویسنده : محمد كاشي زاده
کلام جدید یکی از شاخههای دینپژوهی[1] در دنیای معاصر است[2] که در غرب با عنوان الهیات نوین[3]مطرح شده است. برای آشنایی با این علم لازم است که عناصر تشکیل دهنده آن یعنی «کلام» و «جدید» بررسی شوند.
وظیفه اصلی علم کلام دفاع از عقاید و آموزههای دینی است، اما رسالت آن منحصر در دفاع نیست و وظایف دیگری از قبیل تبیین و استنباط و تنظیم آموزههای دینی را بر عهده دارد. کلام علمی چند روشی است و از تمامی روشهای استدلال برای اثبات مدعیات دینی استفاده می کند.[4]به همین خاطر در تعریف علم کلام گفته شده است: «علم کلام دانشى است که به استنباط، تنظیم و تبیین معارف و مفاهیم دینى پرداخته و بر اساس شیوه هاى مختلف استدلل اعم از برهان، جدل، خطابه و ... گزارههاى اعتقادى را اثبات و توجیه مىکند و به اعتراضها و شبهات مخالفان دینى پاسخ مىدهد.»[5] یکی دیگر از وظایف علم کلام آسیبشناسی دینی است. متکلم با رویکرد آسیبشناسانه نه تنها به دفع شبهات میپردازد بلکه شبهات محتمل را نیز بررسی میکند و به ریشهیابی و نشانهشناسی آسیبها برای درمان قطعی و مؤثر آنها میپردازد.[6]
تجدد در علم کلام هم در ناحیه عوارض متصور است و هم در ناحیه ذاتیات. در صورتی که ذاتیات این علم متحول شوند کلام جدید ماهیت جدید می یابد و با کلام سنتی و قدیمی تنها در لفظ اشتراک پیدا میکند، اما اگر عوارض آن دچار تغییر و تحول شوند، ماهیت این علم دگرگون نمیشود، بلکه به خاطر آن عوارض جدید به صفت «جدید» متصف می شود. از این رو دو نظریه کلی در باب کلام جدید ارائه شده است: نظریه یکسان انگاری هویتی کلام جدید و قدیم و نظریه تغییر ماهوی کلام. به هر حال محورهای مختلفی برای تجدد در علم کلام ذکر شده است که عبارتند از: موضوع، مسائل، اهداف، روشها، زبان، مبانی و مبادی.[7]
پیشینه اصطلاح کلام جدید را میتوان در کلمات شلایر ماخر[8] - که نظریه تجربه دینی، در جهان غرب را مطرح کرد - جستجو نمود. تغییرات و حوادث گستردهای که پس از قرون وسطی در جهان غرب به وجود آمد، بر سرنوشت کلام مسیحی تأثیر گذاشت. دیگر الهیات مبتنی بر کتاب مقدس پاسخگوی چالشهای جدید نبود. متکلمان مسیحی هر یک به گونهای کوشیدند تا از آیین مسیحیت مطابق با نظریههای عصر جدید دفاع کنند. به همین جهت نظریات مختلفی در باب دینپژوهی ارائه دادند. ویلیام جیمز[9] در اوایل قرن بیستم با ایراد سخنرانیهایی درباره تجربه دینی از علم کلام جدید نام برد.[10] جان هیک[11] از متکلمان برجسته معاصر نیز الهیات مبتنی بر تجربه دینی را جایگزین الهیات عقلی و نقلی میداند.[12]
سید احمد خان هندی(1718-1898) از نخستین دانشمندان اسلامی است که از کلام جدید سخن گفته است. او بر این باور بود که باید کلام جدیدی که پاسخگوی پرسشهای نسل نو باشد تأسیس گردد. وی که میخواست با بهرهگیری از ثروت علمی غرب، جهان اسلام را نیرو بخشد کلام جدید را تحلیل اندیشههای دین بر وفق دست آوردهای دانش نوین اروپا میدانست.[13]پس از او شبلی نعمانی (1274-1332ه.ق) کتاب تاریخ علم کلام را تألیف نمود و بخش دوم آن را با عنوان علم کلام جدید نامگذاری کرد.[14]
ریشههای تفکر کلامی جدید در ایران به اواخر دوره قاجار میرسد. در این دوران اندیشههای لائیک، گرایشهای سکولار، ماتریالیسم، اندیشههای مارکسیستی و ... وارد فرهنگ و ادبیات ایرانی میشود و شبهات فراوانی را ایجاد میکند و تعدادی از اندیشمندان مسلمان را در صدد پاسخگویی برمیآورد ولی هنوز کلام جدید مطرح نشده است.[15]استاد مطهری (1298-1358ه.ش) نخستین کسی است که در ایران بر ضرورت تأسیس کلام جدید تأکید میکند و سازندهترین بخش پژوهشی خود را در مبناسازی فلسفی برای حل مسائل نوین کلامی صرف مینماید.[16]
وظایف کلام جدید
کلام قدیم و جدید از جهت وظایف کلی تفاوتی با یکدیگر ندارند، به همین خاطر همان وظایفی که برای کلام گفته شده است شامل کلام جدید نیز میشود. همانگونه که در تعریف علم کلام بیان شد، این علم عهدهدار پنج وظیفه اساسی است که عبارتند از:
1- استنباط عقاید دینی: پایهایترین وظیفهی متکلم، استنباط گزارههای اعتقادی از متون دینی است. زیرا گزارههای اعتقادی پسینی هستند نه پیشینی؛ و بر همین اساس فقط باید از راه فهم متون دینی به دست بیایند.
2- تنظیم عقاید دینی: متون دینی علممحور تنظیم نشدهاند، بلکه به خاطر اغراض خاصی که شارع در نظر داشته است گزارههای مختلف با حیثیات گوناگون در هم آمیختهاند؛ از این رو متکلم باید پس از استنباط به تنظیم و دستهبندی علمی گزارههای اعتقادی بپردازد.
3- تبیین عقاید دینی: قبل از اینکه متکلم بخواهد گزارهای اعتقادی را اثبات یا از آن دفاع کند باید بتواند از طریق نصوص دینی آن را تبیین کند. یعنی مثلا پیش از اثبات خدا یا دفع شبهاتی پیرامون وجود یا دیگر صفات خدا، باید مفهوم خدا در دین مورد نظر مشخص گردد. این وظیفه اساسی علم کلام، جلوی بسیاری از مغالطات و کجفهمیها را میگیرد و در بسیاری موارد باعث زوال نزاع و درگیری نیز میشود. در دوران معاصر این وظیفه با جدیت بیشتری پیگیری شده است.
4- اثبات عقاید دینی: برای اثبات عقاید دینی از همه راههای ممکن استفاده میشود. گزارههای دینی را میتوان به شیوه برهانی، جدلی و خطابی اثبات نمود. همچنین میتوان از روشهای عقلی، نقلی، تجربی و وجدانی در اثبات آنها کمک گرفت.
5- دفاع از عقاید دینی: موضوع کلام تمامی گزارههای دینی است اما حیثیت بحث از آنها در علم کلام با دیگر علوم دینی متفاوت میباشد. آن چه که تمایزبخش کلام از سایر علوم دینی است، حیثیت دفاعی آن است. متکلم خویشتن را پاسدار حریم دین میداند، از این رو نه فقط دفاع از دین را هنگام ایجاد شبهات بر خود لازم میداند، بلکه با روشهای آسیبشناسانه سعی میکند به پیشبینی و پاسخگویی شبهات محتمل بپردازد؛ بنابراین مهمترین وظیفه علم کلام دفاع از گزارههای دینی است.[17]
کلام جدید و دیگر دانشهای دینپژوهی
دانشهای دینپژوهی در دو حوزه اصلی جای میگیرند؛ حوزه نخست مربوط به علومی میشود که با حقانیت و صدق و کذب ادیان سر و کار دارند و حوزه دوم مربوط به علومی است که کاری به صدق و کذب گزارههای دینی ندارند و دین را از منظر دیگری غیر از حقانیت آن مینگرند، مثلا نگاه تاریخی و یا کارکردگرا به دین دارند.
بر اساس این تقسیمبندی کلام جدید را میتوان جزء گروه نخست دانست. در همین راستا رابطه کلام جدید را با هر دو دسته از علوم مجموعه دینپژوهی بررسی میکنیم.
کلام جدید و علوم غیر مرتبط با صدق و کذب گزارههای دینی
کلام جدید همچون فلسفه دین یکی از دانشهای دینپژوهی است که حقانیت دین برای آن مهم است، ولی دیگر دانشهای دینپژوهی مثل جامعهشناسی دین، انسانشناسی دین، روانشناسی دین و ... با صدق و کذب دین کاری ندارند، بلکه نگاهی کارکردگرا به دین دارند. همچنین رسالت کلام جدید دفاع از تمام ابعاد دین است ولی دیگر شاخههای یاد شده از منظری خاص، تنها بعدی از ابعاد دین را بررسی میکنند. مثلا روانشناسی دین، تنها دین را از منظر رفتار فردی مورد بررسی قرار میدهد و جامعهشناسی دین، تنها بعد اجتماعی دین برایش اهمیت دارد.
دانشهایی نظیر تاریخ ادیان و دینپژوهی تطبیقی نیز که مجموعه دین را مورد تحقیق و بررسی قرار میدهند، دین را در بستر تاریخی و مطالعه تطبیقی و مقایسهای بررسی نموده و حقانیت گزارههای دینی برای آنها مطرح نیست.[18]
رابطه کلام جدید با علوم دینپژوهی از این دست، بدین صورت است که متکلم میتواند مسائل دیگر شاخههای دینپژوهی را به منزله مبانی و مقدمات در تحلیلهای کلامی خود به کار گیرد. همچنین گاهی رهآورد دیگر دانشهای دینپژوهی به نحوی دربرگیرنده شبهاتی است که متکلم ناچار از پاسخگویی و موضعگیری در برابر آنهاست. کلام جدید و آن دانشها بدین گونه با هم تداخل پیدا میکنند.[19]
کلام جدید و علوم مرتبط با صدق و کذب گزارههای دینی
الف) کلام جدید و الهیات مسیحی
ممکن است گمان رود کلام جدید و کلام مسیحی دو عنوان برای علمی واحد هستند، اما چنین نیست. هرچند کلام جدید و الهیات مسیحی با داشتن هویت واسطهای میان وحی و مخاطبان آن، وظیفه دفاع از دین را دارند؛ میان وحی اسلامی و وحی مسیحی تفاوت وجود دارد و همین تفاوت سبب تمایز ساختاری کلام جدید و الهیات نوین مسیحی میشود.[20]
ب) کلام جدید و فلسفه دین
کلام جدید با فلسفه دین اشتراکات زیادی دارد و همین امر سبب شده است که برخی این دو را علم واحدی قلمداد کنند،[21]که البته این پندار خلط میان دو علم محسوب میشود. مهم ترین اشتراک کلام جدید و فلسفه دین را میتوان موضوع این دو علم دانست. اما کلام جدید و فلسفه دین از جهات مختلفی با یکدیگر تفاوت دارند، این تفاوتها را میتوان در محورهای زیر جای داد:
1- از جهت روش: فلسفه دین فقط از روش عقلی استفاده میکند اما کلام تنها به روش عقلی متکی نیست، بلکه از روش هاى مختلف عقلى، نقلى، تجربى و شهودى و نیز هرمنوتیکى و پدیدار شناسى در دفاع از دین مدد میگیرد. در نتیجه فلسفه دین را میتوان علم «تکروشی» و کلام جدید را علم «چندروشی» دانست.[22]
2- از جهت غایت: هدف علم کلام نظاممند کردن اصول اعتقادی و دفاع از دین است، اما فلسفه دین با نگاهی آزاد در پی کسب حقیقت است. سعی و تلاش متکلم بر این استوار شده است که مبانی و مسائل دینی از گزند شبهات مصون بمانند، اما فیلسوف دین چنین دغدغهای ندارد و ممکن است نتیجه کار فیلسوف دین به شبههای در مقابل عقاید دینی بیانجامد. [23]
3- از جهت محتوا: فلسفه دین نگاهی عام به ادیان دارد و نقاط مشترک میان ادیان را بررسی مینماید، حتی نگاه فلسفه دین فراتر از ادیان توحیدی و الحادی است. اما علم کلام مختص به یک دین و حتی یک مذهب خاص است.[24]
4- از جهت تقید و تعلق: فیلسوف دین خود را به دین خاصی ملتزم نمیداند، و سعی دارد بدون در نظر داشتن تعهد خویش به دین خاصی، دین را مورد تحلیل عقلانی قرار دهد. چنین رویکردی در فلسفه دین سبب شده است تا کسانی که حتی منکر دین هستند و کسانی که خود را لاادریون مینامند به فلسفه دین روی آورند[25]. در صورتی که متکلم مباحث الهیات و کلام را با هدف تبیین، اثبات و دفاع از عقاید خود سامان میدهد.[26]
ج) کلام جدید و فلسفه معرفت دینی
فلسفه معرفت دینی از دیگر علومی است که دین را از منظر صدق و کذب گزارهها مورد بررسی قرار میدهد. تفاوت فلسفه معرفت دینی با کلام جدید در این است که فلسفه معرفت دینی از علوم درجه دوم به حساب میآید اما کلام جدید از علوم درجه اول. توضیح آنکه موضوع کلام جدید گزارههای دینی است اما موضوع فلسفه معرفت دینی، علم دینی است؛ در نتیجه کلام به عنوان علمی دینی موضوع این علم قرار میگیرد.
کلام جدید و سایر معارف بشری
کلام جدید با سایر معارف بشری نیز ارتباط دارد. این ارتباط از دو جهت میتواند باشد؛ یکی از جهت یافتههای علوم و دیگری از جهت مطالبی که در متون مقدس ادیان به علوم مختلف مربوط میشود. متکلم باید با دانشهای زمان خود آشنایی داشته باشد تا هم بتواند در طرح مسائل، روشهای استدلال، مقدمات برهانها و دیگر موارد نیاز، از آنها بهره ببرد و هم به دفاع از ساحت دین و دفع شبهات برآمده از آن دانشها، بپردازد و هم بتواند تفسیر صحیحی از آموزهها و متون مقدس ارائه دهد.[27]
مسائل کلام جدید
با گستردگی شبههها و تازگی آنها و با تحول روشها و مبانی، مسائل کلام جدید بسط عجیبی پیدا کرد. مسائل کلام جدید نه تنها شامل گزارههای اعتقادی، که گزارههای اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را نیز دربرگرفته است.[28]بعضی از مسائلی که در کلام جدید مورد بررسی قرار میگیرند از این قرارند:
«تعریف دین»، «منشأ دین»، «انتظار بشر از دین»، «قلمرو دین»، « تعارض علم و دین»، «سکولاریسم»، «گوهر و صدف دین»، «کارکردهای دین»، «پلورالیسم دینی»، «زبان دین»، «ماهیت ایمان »، «تجربه دینی»، «ادله اعتقاد به خدا و ادله عدم اعتقاد به خدا»، «مسئله خاتمیت»، «بحث امامت و رهبری و مسئله ولایت فقیه»، «معرفتشناسی دینی»، «روشهای دینپژوهی»، «روشهای تفسیر متون دینی (هرمنوتیک)»، توضیح و نتقیح نسبت دین با مقولاتی مانند توسعه، سیاست، آزادی، جنگ، صلح، حقوق بشر، هنر، فلسفه، فرهنگ، سنت، مدرنیسم و ...[29]
مسایلی مثل «هوش مصنوعی»، «سقط جنین»، «عرفان دارویی» و «ادراکات فراحسی» را میتوان از جمله مباحثی دانست که علوم تجربی جدید پیش روی کلام جدید نهادهاند.[30]