دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اتحاد و نقش شگفت انگيز آن از ديدگاه آيات و روايات

No image
اتحاد و نقش شگفت انگيز آن از ديدگاه آيات و روايات

نويسنده: آيت الله جعفر سبحانی

وحدت و اتحاد عامل اقتدار و سرافرازي و تفرقه آفت عزت و پيشرفت است. يک جامعه براي حرکت در مسير اهداف و آرمان هايش بيش از هر چيز به اتحاد و وحدت آحاد مختلف نياز دارد. زماني که بدخواهان يک ملت بذر تفرقه مي پاشند، اين وحدت و همدلي است که مي تواند آن ملت را از توطئه ها و نقشه ها به سلامت عبور دهد و پايه ها و ساختارهايش را استحکام بخشد. در نوشتار حاضر که از کتاب نظام اخلاقي اسلام، اثر آيت الله سبحاني انتخاب شده و در خبرگزاري حوزه انتشار يافته، ضرورت و آثار وجود وحدت و اتحاد در جامعه را مورد تحليل و بررسي قرار داده است.

«إِنَّما الْمُوْمِنُونَ إِخْوَة فَاَصْلِحُوا بَيْنَ اَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ». (حجرات 10)

افراد با ايمان برادر يكديگرند؛ پس ميان برادران خود صلح برقرار كنيد، و از نافرماني خدا بپرهيزيد تا مورد لطف و رحمت خدا قرار گيريد.

نزديك ترين رابطه و پيوند ميان دو انسان كه در يك زمان زندگي مي كنند، پيوند برادري است؛ پيوند پدري و فرزند اگر چه محكم تر و نيرومندتر از رابطه برادري است، ولي اين رابطه ميان دو انساني است كه در يك سطح زندگي نمي كنند و از نظر زمان و موقعيت و شخصيت و مراتب احترام، با هم متفاوتند؛ تنها رابطه اي كه مظهر كامل همبستگي و علاقه و الفت شديد ميان دو انساني است كه در يك افق زندگي مي كنند، همان پيوند برادري و خواهري است.

اين پيوند ناگسستني تكويني همواره در محيط ها و جمعيت ها، رمز مهر و محبت و الفت است؛ از اين رو، قرآن در ندا و دعوت خود براي اتحاد و يگانگي و استواري مباني الفت و محبت، افراد جامعه با ايمان را برادر يكديگر خوانده است و براي نخستين بار در تاريخ بشري، يك جامعه بزرگ چند صد ميليوني را برادر هم نموده و شعار آنها را جمله: «إِنّما الْمُوْمِنُونَ إِخْوَة» قرار داده است؛ افراد جامعه با ايمان، صميمي ترين رابطه و پيوند را دارند و آن اينكه برادر يكديگرند.

چرا خداوند تمام افراد بشر را برادر يکديگر قرار نداده است

شايد از خود بپرسيد كه چرا خداوند دايرۀ اين پيوند را وسيع تر نگرفته و تمام افراد بشر را برادر همديگر قرار نداده است، و پيوند برادري را مخصوص جامعه با ايمان دانسته است؟!

ولي پاسخ اين پرسش معلوم است؛ زيرا يك توجه كوتاه كافي است كه علت اين امر را بفهميم؛ چه اينكه اخوت مذهبي يك عنوان تشريفاتي آن هم براي يك سلسله اغراض سياسي نيست تا عموم مردم را خواه ملاك برادري در آنها باشد يا نباشد برادر يكديگر قرار دهد، بلكه هدف از مطرح ساختن اين عنوان، اشاره به يك رشته تكاليف و اهداف عالي اجتماعي و اخلاقي است كه در پرتو اخوت اسلامي صورت مي گيرد، و كليۀ اين تكاليف و آثار در كتاب هاي حديث و فقه بيان شده است.

بنابراين، «تا يك وحدت فكري و روحي و يگانگي در هدف و عقيده در كار نباشد، اتحاد و پيوستگي افراد، پايدار نخواهد بود» و اگر گروه هاي دو دل، روزي براي يك سلسله مصالح سياسي، دست اتحاد به سوي هم دراز كنند و دست همديگر را به انگيزه برادري بفشارند، چيزي نخواهد پاييد كه ضربه هاي اختلاف فكري و روحي و تصادم منافع و تضاد مباني، دست‌ها را از هم جدا خواهد ساخت.

اتحاد فکری و اعتقادی، ماندگار است

جامعه اي كه محور فكري و عقيدتي نداشته باشد و به صورت دسته هاي گوناگون، بر محور افكار مختلف و متضاد دور بزند و مايۀ وحدت روحي و قدر مشترك فكري در ميان آنها نباشد، فقط تا آنجا كه وحدت و اتحاد، ضامن منافع مادي آنهاست، مي توانند به طور موقت زندگي مسالمت آميزي داشته باشند و اگر روزي يكي از متحدان، خود را بي نياز از وحدت ببينند و خود را در صحنه زندگي پيروز تشخيص دهند، تمام پيوندهاي الفت كه جنبه سياسي داشت، مبدل به اختلاف و نفاق مي گردد.

هرگز يك فرد مسلمان، كه به خداي يگانه و روز رستاخيز، به حكومت عدل و داد و لزوم پيروي از ملكات فاضله و سجاياي انساني، ايمان دارد، با يك فرد ملحد كه به خدا و روز بازپسين اعتقاد ندارد و مسائل اخلاقي را بازيچه گرفته و آنها را افسانه مي پندارد، نمي تواند برادر باشد.

اتحاد در پرتو ايمان

اگر ما در هر مسئله اي از مسائل اجتماعي شك و ترديد كنيم و يا در ثبوت آن به تجربه و آزمايش و گواه نيازمند باشيم، درباره لزوم اتحاد و همبستگي اجتماع و منافع سرشار آن، شك و ترديد به خود راه نمي دهيم؛ هرگز در جهان كسي را پيدا نمي كنيم كه بگويد پراكندگي و دو دستگي، خوب و سودمند، و اتحاد و اتفاق بد و مضر است؛ زيرا كوچك ترين سودي كه از وحدت و اتفاق عايد اجتماع مي گردد، همان پيوستن نيروهاي كوچك و پراكنده به يكديگر است و در سايه چنين پيوستگي، نيروي عظيمي به وجود مي آيد كه مي تواند مبدأ تحولاتي در شئون مختلف زندگي گردد.

قدرت رودهای کوچک با اتصال به يکديگر

سدهاي بزرگ جهان كه به صورت درياچه هايي جلوه مي كنند، از پيوستن رودهاي كوچك به وجود مي آيد و هر يك از اين رودهاي كوچك، نه قدرت توليد برق را دارد و نه چندان به حال كشاورزي مفيد است، امّا از اجتماع اين رودهاي كوچك در يك نقطه، درياچه اي به وجود می‌آيد كه قدرت توليد صدها هزار كيلو وات ساعت برق را دارد و با آن، هزاران هكتار زمين را مي توان زير كشت بُرد، اين منافع سرشار از كجا فراهم مي آيد؟ از به هم پيوستن قطرات كوچك و رودهاي ضعيف و ناچيز.

قدرت اتم براي همه روشن است. يك اتم قدرت و نيرويي ندارد و به قدري ضعيف و ناچيز است كه حتي با قوي ترين ميكروسكوپ ها نمي توان آن را ديد، امّا از به هم پيوستن اتم‌هاي بي شمار، قدرتي به وجود مي آيد كه انفجار چند عدد از بمب هاي اتمي، مي تواند به تمدن و زندگي بشر در روي زمين خاتمه دهد و در مدت چند دقيقه، كرۀ زمين را به صورت توده اي از آتش و تلّي از خاكستر درآورد.

نه تنها بايد از نيروي جسماني افراد استفاده نمود و همه را در نقطه اي متمركز ساخت، بلكه بايد هميشه به ياري تفكري جمعي و مشورت و گردهمايي و تبادل نظر، مشكلات بزرگ را از ميان برداشت. قرآن مجيد، مشاوره و تبادل نظر را يكي از صفات برجسته افراد با ايمان مي داند و مي فرمايد: «وَالَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَاَقامُوا الصَّلوةَ وَاَمْرُهُمْ شُوري بَيْنَهُمْ وَمِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»؛ (شوري 38) كساني كه به نداي پروردگار خود پاسخ گفته و نماز را برپا می‌دارند و امور آنان بر اساس مشورت و تبادل نظر استوار است و از آنچه به آنها روزي داديم، انفاق مي كنند؛ و نكته اين مطلب همان است كه سراينده اشعار ياد شده نيز در دو شعر زير به آن توجه داده است:

اگر مرا و تو عقل خويش كافي بود

چرا به امر خداوند، امر بر شوري است

بدين دليل «يداللّه مع الجماعة» سرود

كه با جماعت، دستي قوي، يدي طولي است

ملاك و سرچشمه اتحاد چيست؟

اكثر جامعه شناسان مي گويند: انسان يك موجود اجتماعي است و در ساختمان وجودي و آفرينش وي، تمايلات شديدي به زندگي دسته جمعي نهفته است. اكنون بايد ديد كه اين حيات اجتماعي در سايه چه عواملي تحقق مي پذيرد.

امروز گروهي از جامعه شناسان معتقدند كه عواملي همچون: «نژاد»، «زبان»، «وحدت تاريخ»، «وحدت ارضي» و «خون»، عناصر سازنده مليت و وحدت ملت هاست؛ اجتماعي كه از عناصر مزبور به وجود مي آيد، همان است كه در علم حقوق به آن «ملت» مي گويند و در سايه يكي از اين عوامل، مي توان اجتماع واحدي ساخت كه اعضاي آن در كنار يكديگر، زندگي صميمانه اي داشته باشند.

ولي آنان از يك مطلب غفلت ورزيده اند و آن اينكه اجتماعي كه افراد آن داراي عقايد گوناگون و خواسته هاي متفاوت هستند، و هر كدام و يا هر طبقه اي براي خود «ايده» و فكري دارند، چگونه مي توانند به صورت يك ملت واحد كه همبستگي كاملي در ميان آنها حكمفرما باشد، زندگي نمايند.

درست است كه عوامل مزبور بر اتحاد و اتفاق و همبستگي جامعه كمك مي كند، ولي تا زماني كه يك وحدت فكري و روحي و يگانگي در هدف و عقيده در كار نباشد، اتحاد و پيوستگي افراد، تحت اين عوامل و عناصر غير ارادي، پايدار نخواهد بود و اگر روزي براي هدف مشتركي دست اتحاد به سوي هم دراز كنند و دست همديگر را به عنوان برادري بفشارند، پس از نيل به هدف، مدتي نخواهد پاييد كه اختلاف فكري و روحي و اختلاف خواست ها و اراده ها، تصادم و تضاد عجيبي در ميان آنان به وجود خواهد آورد و آنها را از هم جدا خواهد ساخت.

جامعه اي كه محور فكري و عقيدتي واحدي نداشته باشد و افراد آن به صورت دسته هاي گوناگون بر محور يك سلسله عناصر غير ارادي گرد آيند، وحدت اجتماعي آن ضمانت ندارند؛ زيرا مسير زندگي انسان را فكر و عقيده تعيين مي كند، نه عوامل غير ارادي؛ و اگر روزي در ميان يك ملت هم نژاد و هم خون و هم زبان، پيوند معنوي و اتحاد فرهنگي به وجود آيد، هرگز، ضربه اي بر اتحاد و مليت آنها وارد نمي شود.

اين جاست كه پيشوايان بزرگ بشر كه از مكتب وحي، الهام مي گيرند اساس مليت را «وحدت فكري و عقيدتي» دانسته و افراد آن اجتماع را كه از نظر عقيده و طرز تفكر، وحدت‌نظر دارند، برادر يكديگر خوانده اند و شعار آنان را جمله «إِنّما الْمُوْمِنُونَ إِخْوَةً» تشكيل مي دهد.

بزرگ ترين پيشواي بشر، حضرت محمد(صلي الله عليه و آله و سلم) در سخنان تاريخي خود، افراد اجتماع با ايمان را به سان اعضاي يك بدن انساني دانسته است كه يك وحدت فكري و عقيدتي همچون روح واحد بر آنها حكومت مي كند و قلوب آنان را به هم پيوند می‌دهد. (سفينة البحار، ج1، ص 13)

خلاصه، عناصر مادي بي روح مانند: نژاد، زبان، خون و... كه سازنده وحدت فكري نبوده و الهام يافته از درون انسان نيستند، نمي توانند مبناي يك مليت و اساس يك زندگي مشترك و سازنده يك جامعه واحد كه الفت و صميميت و همبستگي كامل ميان افراد آن وجود داشته باشد قرار گيرند، بلكه افرادي كه در پرتو اين عناصر گرد هم آمده اند، سرانجام بر اثر تضاد افكار و اختلاف در تشخيص و تباين هدف، وحدت و اتفاق و هماهنگي خود را از دست می‌دهند.

علاوه بر اين، كساني كه مي خواهند تحت لواي اين عناصر مادي، ملت هايي بسازند، هرگز مدعي آن نيستند كه مي توان با اين عوامل همه افراد بشر را با يكديگر برادر نمود و همه جامعه را در هم ادغام كرد، بلكه مدعي آن هستند كه تحت لواي اين پديده ها، مي توان افراد زيادي را با هم پيوند داد و متحد ساخت.

اگر پيامبر عالي قدر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) دل هاي گروه هاي مختلف را به هم پيوند داد و از ملت هاي مختلف كه هر كدام داراي نژاد و زباني خاص بودند، ملت واحد به هم پيوسته اي ساخت و آنها را برادر و برابر يكديگر قرار داد، به سبب اين بود كه توانست يك وحدت فكري و عقيدتي در ميان آنان به وجود آورد، و مسير زندگي همه را يكسان و برابر قرار دهد و تمام «ايده ها» را به «ايده واحد» مبدل سازد.

آفرين بر همت آن اوستاد

صد هزاران ذره را داد اتحاد

داروی مؤثر

روزي كه پيامبر(ص) از طرف خداوند، مأمور ابلاغ اين حكم آسماني گرديد، محيط مسلمانان در مدينه دچار اختلافاتي بود كه جز در سايه اتحاد و يگانگي و وحدت فكري، بيماريِ دو دستگي آنها بهبودپذير نبود؛ زيرا مهاجر و انصار در دو محيط گوناگون پرورش يافته و هر كدام خواهان تفوق بر ديگري بودند؛ جمعيت انصار هم از دو طايفه تشكيل يافته بود كه ساليان درازي آتش نبرد ميان آنها شعله ور بود؛ مسلماناني كه از نقاط دور، از حبشه و نقاط ديگر وارد سرزمين مدينه مي شدند، از نظر نژاد و زبان با اكثريت اختلاف داشتند، نيرومندترين رشته اي كه همه آنان را با آن همه اختلاف به هم پيوند داد، همان ايمان و برادري مذهبي بود كه كينه و دشمني و آثار اختلاف و دودستگي را از دل آنان زدود.

روزي پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) در مسجد به پا خاست و رو به مسلمانان كرد و فرمود: «تَآخوا في اللّهِ اخَوَينِ اخَوَين»؛ اي مردم! برخيزيد دو تا دو تا با يكديگر برادر شويد. سپس مسلمانان برخاستند و هر كدام با فردي كه بيشتر مورد علاقه اش بود، برادر شد، و خود پيامبر (ص)، اميرمؤمنان(ع) را برادر خود اتخاذ نمود. (سيره ابن هشام، ج1، ص 123 124) اين گونه برادري كه در دايره كوچك تري صورت پذيرفت، نمونه اي كوچك از وحدت و همدلي حاكم بر جامعه اسلامي بود كه بر سر تمام افراد مسلمان سايه افكنده و همه را برادر يكديگر قرار داده بود. مسلمانان در پرتو اين اخوت اسلامي بر تمام مشكلات پيروز شدند و تا روزي كه رشته صميميت مذهبي در ميان آنها برقرار بود، سيادت جهان را در اختيار داشتند.

دشمنان بيدار

دشمنان بدخواه مسلمانان، همواره كوشيده اند و مي كوشند كه رشته استوار وحدت آنان را از هم بگسلند و وحدت و يگانگي آنان را از ميان ببرند و با عنوان كردن يك سلسله مسائل غير اساسي، آتش اختلاف را ميان آنها روشن سازند؛ اين امر نه تنها هدف دشمنان عصر حاضر ماست، بلكه از روزي كه اين پيوند اسلامي به وجود آمد، بدخواهان ما كوشيده اند كه بر وحدت و پيوستگي ما ضربه بزنند.

روزنامه كيهان، شماره 21518 به تاريخ 4/10/95، صفحه 8 (معارف)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS