دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سید اسد الله شفتی اصفهانی

No image
سید اسد الله شفتی اصفهانی

سید اسدالله شفتی اصفهانی

(1227یا 1228- 1290 قمری)

عنوان مقاله: حجت الاسلام ثانی

نویسنده: سید مهدی سلطانی رنانی

میلاد نور

سید اسدالله فرزند سید محمدباقر شفتی (سید حجت الاسلام) و از نوادگان حضرت امام موسی کاظم، علیه السلام، بود که در سال 1227[1] یا 1228 هجری قمری در اصفهان متولد شد.[2] [3] مادر وی نیز ظاهراَ از سادات محترم طباطبایی زواره بود.[4]

کودکی تا جوانی

با تولد سید اسدالله، منزل سید حجت الاسلام غرق در نور و شادی گردید و ایشان خداوند را به واسطه ی این نعمت عظیم شکرگزار بودند. سیداسدالله، اندک اندک، بالید و دوران کودکی و نوجوانی را در اصفهان تحت تربیت پدر و مادر خویش پشت سر نهاد و در محضر پدر و دیگران تحصیل کرد و درس زندگی و کمال را از آنان فرا گرفت و روز به روز بر خلاقیت و شکوفایی علمی اش افزوده شد.

او پس از اتمام تحصیلات خویش در علوم مقدماتی مانند صرف و نحو، منطق، بلاغت، بخشی از فقه و اصول، از اصفهان، برای تکمیل تحصیلات و علوم خویش، به نجف اشرف هجرت کرد. و در آن دیار معنوی، خدمت جمعی از اساتید بزرگ تحصیل کرده تا به مقامات عالی در علم و اجتهاد نائل گردید، به گونه ای که مقامات علمی و زهد و تقوای او مورد گواهی و تصدیق علما و اساتیدش واقع گردید.[5]

سید اسدالله شفتی اصفهانی، در سال 1260 هجری قمری به امر پدر به اصفهان مراجعت کرد. در سال بازگشت وی، پدر بزرگوارش وفات یافت و ایشان مرجع امور شرعی و مورد وثوق و قبول همه ی اهالی اصفهان، بویژه علما و بزرگان واقع گردید.

او به درس و بحث و اقامه ی جماعت و رسیدگی به امور و حوائج مردم و نشر احکام الهی و خدمت به مسلمانان مشغول گردید.جمعی از بزرگان اصفهان در خدمتش تلمّذ کردند و از او کسب اجازه نمودند.[6] آن عالم ربّانی تا سال 1290 هجری قمری؛ یعنی، به مدت سی سال، ریاست علمی و دینی اصفهان را بر عهده داشتند و تا آخر عمر از رسیدگی به امور طلاب و سرپرستی فقرا و ایتام و درماندگان غفلت نفرمود. منزل او میهمان سرای علمای وارد شده به اصفهان بود. او ملجأ و امین مردم این شهر بود تا جایی که وی را در برخی مکارم اخلاق و محامد اوصاف، بر پدرش مقدم داشتند و او را مصداق بارز آیه ی شریف (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا)[7] می دانستند و از جان و دل او را دوست می داشتند.[8]

اساتید و مشایخ اجازه

1ـ سید ابراهیم بن سید محمّد باقر موسوی قزوینی حائری

وی عالمی فاضل و جلیل و محقّقی مدقَّق به شمار می آمد. در ذوالحجه سال 1214 هجری قمری متولد شد و در سال 1264 هجری قمری در کربلای معلّی وفات یافت.[9]

سید اسدالله شفتی در عتبات عالیات عراق از محضر او در دروس فقهی بهره های فراوان برد.

مرقد مطهرش در کربلای معلّی در جنب در صحن مقدس حسینی است.[10]

2ـ مولا احمد بن علی اکبر تربتی اصفهانی

وی از شاگردان مبرّز سید حجت الاسلام محمدباقر شفتی، رحمة الله علیه، و از مشایخ اجازه ی مرحوم حاج سید اسدالله بیدآبادی است.[11]

پدر بزرگوارش حاج سید محمدباقر حجت الاسلام شفتی(ره)[12]

هم استاد و هم شیخ روایت سید اسدالله است.[13]

علّامه فقیه شیخ محمّدحسن نجفی اصفهانی (صاحب جواهر)

وی در حدود سال 1200 هجری قمری متولّد شد و در ظهر روز چهارشنبه اوّل شعبان المعظّم سال 1266 هجری قمری در نجف اشرف وفات کرد. سید اسدالله در نجف از محضر مبارک او و در زمینه ی فقه و اصول اسلامی بهره های وافر برد.

سنّت بیتوته کردن در مسجد سهله در شب های چهارشنبه، به قصد تشرّف به محضر مقدس ولیّ الله الاعظم حضرت مهدی، عجل الله تعالی فرجه الشریف، از آثار و اقدامات معنوی او است.[14]

3ـ شیخ مرتضی انصاری

سید اسدالله در نجف اشرف از محضر علمی و معنویِ این فقیه عالی قدر عالم تشیّع بهره مند گردید. این علاّمه زاهد و فقیه عابد در سال 1214 هجری قمری در دزفول متولّد شد و در نیمه شب شنبه 18 جمادی الثانی سال 1281 هجری قمری در نجف اشرف و در منزل خویش واقع در محلّه حویش وفات کرد و در حجره ی واقع در دالان سمت راست خروجیِ باب قبله صحن مطهر علوی مدفون گردید.[15]

4ـ شیخ نوح بن قاسم بن محمد بن مسعود قرشی جعفری نجفی

وی در حدود سال 1213 هجری قمری متولد گردیده و در سال 1260 هجری قمری برای زیارت حضرت ثامن الحجج امام رضا، علیهم السلام، به ایران مهاجرت فرمود و در اصفهان به منزل سید حجت الاسلام شفتی وارد گردید. از طرف حاج سید اسدالله، نهایت احترام و تجلیل نسبت به او رعایت شده است و در نجف اشرف به حوزه ی درسی اش وارد گردید و از شاگردان مبرّز او به شمار آمد.

آن استاد فرزانه و محقّق ادیب از شاگردان شیخ علی و شیخ حسن، اولاد شیخ جعفر کاشف الغطاء و نیز شیخ محمدحسن نجفی اصفهانی (صاحب جواهر) بود که به وی اجازه روایت داد و تصریح به اجتهادش فرمود و مردم را به رجوع به وی در مسائل و تقلید امرکرد. مشارٌالیه از ائمه ی جماعت در رواق قبله ی روضه ی مطهره حضرت امام علی، علیه السلام، بود و جماعت بسیاری از مقدّسان و متدیّنان نجف به او اقتدا می کردند.

شرح شرایع الاسلام در فقه و کتابی در امامت، از جمله تألیفات او است.

سرانجام در سال 1300 هجری قمری پس از انجام مراسم حج خانه خدا، در مسیر برگشت و در بین راه، وفات کرد. جنازه اش به نجف اشرف حمل شد و در خانه اش دفن گردید.[16]

نیلوفران آسمانی (شاگردان و مجازین)

در سایه سار کوشش های علمیِ حاج سید اسدالله شفتی اصفهانی، رحمة الله علیه، جمع کثیری از علما و فضلای اصفهان و دیگر شهرهای ایران برای استفاده ی علمی از محضر ایشان و کسب اجازه ی روایتی و اجتهاد و درک فیوض معنوی، خدمتش مشرّف شدند و در مکتب علمی و دینی او بالیدند و در آسمان دانش و ایمان به نورافشانی پرداختند.

چون حوزه ی درسی آن عالم ربّانی، علاوه بر مقام علمی در زهد و تقوا و اعراض از ریاست های دنیایی و فضایل و ملکات انسانی بر عموم علما تفوّق و برتری داشت، از ویژگی های احسن عبادی و اخلاقی او نیز بهره ها بردند.

مرحوم ملاحبیب الله شریف کاشانی درباره ی کیفیت تدریس او چنین می نویسد:

با وجود این که فاضل و متبحّر بود، درس اصول نمی گفت و از کتب فقه، معاملات را تدریس نمی فرمود، بلکه درس او منحصر در عبادات بود و می فرمود که پدرم مرا این گونه وصیت فرموده است.[17]

مهم ترین شاگردان و مجازین وی عبارت اند از:

1-مرحوم سید آقا بزرگ حسینی قاضی عسکری

2-میرزا محمدباقر چهارسوقی

علامه ای فقیه و زاهد بود که از حاج سیداسدالله بید آبادی، اجازه ی روایت نیز داشته است.[18]

3-حاج سید محمدجعفر بیدآبادی

وی برادر مرحوم سید اسدالله بیدآبادی بود.

4-سید محمدجواد بن سید محمد صادق حسینی.

او معروف به «کتابفروش» و خواهرزاده ی مرحوم حاج سید اسدالله بیدآبادی است.

5-سید محمدتقی و سید میرزا علیرضا

از برادران سید محمدجواد حسینی و نیز خواهرزاده های سید اسدالله بیدآبادی بودند که در نزد وی تلمّذ کردند.

6-آقا میرزا حسن سادات فرزند آقا میرزا محمّد حسینی خاتون آبادی معروف به آقای «تکمه دوز» و «سادات تکمه چین»

وی عالمی فاضل و زاهد و ناظر بر موقوفات علی قُلی آقا و امام جماعت مسجد علی قلی آقا بود. در اواخر سال 1340 هجری قمری در اصفهان وفات یافت.[19]

7-علامه ی فقیه مرحوم حاج میرزا حسین بن حاج میرزا خلیل تهرانی

وی از عوامل مهم مشروطیت ایران است. از اطبای معروف در اصفهان به شمار می آمد. از آن عالِم فاضل اجازه روایت داشته است.[20]

8-آقا سید محمدرضا قوچانی

این عالم فاضل از مرحوم حاج سید اسدالله در تاریخ بیستم ذو القعده سال 127 هجری قمری کسب اجازه کرد و حجت الاسلام ثانی در پشت یکی از کتب فقهی او، با خط خویش، گواهی به اجتهاد وی داده است.[21]

9-حاج سید محمدرضا نایینی

وی از خواص و ندیمان مرحوم حجت الاسلام ثانی سید اسدالله شفتی بود و از محضر علمی او بهره های فراوان برد.[22]

10 ـ مرحوم سید محمدرضا بن سید محمدعلی حسینی کاشانی

وی معروف به «گلهری» بود. در سال 1272 هجری قمری از حجت الاسلام ثانی اجازه دریافت کرد.[23]

11 ـ مرحوم حاج میرزا زین العابدین اصفهانی فرزند محمدعلی بن ابراهیم بن مرتضی بن عبدالمطلب بن میرزا رحیم اوّل

وی از دانشمندان بزرگ علوم قرآنی و تجوید در اصفهان بود و نزد جمعی از فحول دانشمندان و از جمله، حاج سید اسدالله شفتی، تلمّذ و تحصیل کرد. کتب «اعراب شش سوره از سُوَر قرآن، تذکرة القراء، التشجیرات، شجره طیبه در 2 جلد (یکی به عربی و دیگری ترجمه شده به فارسی)[24]، قواعد در طرز ادای آیات قرآن[25]، لمحة الالبان فی رضاع الصبییان در فقه از تألیفات و آثار او است.[26]

12 ـ سید شهاب الدین نحوی فرزند علامه ی فقیه آقا سیدمحمدحسن موسوی معروف به مجتهدی (ره)

وی در شب اول ماه رجب سال 1263 هجری قمری در محلّه ی خواجوی اصفهان، به عنوان سومین فرزند ذکور، دو ماه بعد از وفات پدر متولد شد و به همراه دو برادر صغیرش سیدمحمد و سیدمهدی نحوی، تحت وصایت و قیومیت حاج سید اسدالله بیدآبادی و زیر نظر آن بزرگوار به زندگی خویش ادامه داد.

نام اصلی وی «محمدتقی» و لقب او«شهاب الدین» بود. بعدها به این لقب مشهور گردید.

وی پس از رسیدن به سن تمیز در خدمت معلمین به کسب مقدمات علوم از صرف و نحو پرداخت و پس از فراغت از تحصیل مقدمات، در خدمت علمای بزرگوار اصفهان و زیر نظر مستقیم مرحوم سید اسدالله شفتی بیدآبادی، رحمة الله علیه، به تحصیل ادامه داد تا خود عالمی عامل و دانشمند کامل و ادیبی جامع گردید. او سرانجام در نیمه شب چهارشنبه اول رجب المرجب سال 1340 هجری قمری در اصفهان وفات کرد و در قبرستان تخت فولاد در کنار مرقد پدر و جد خویش مدفون گردید.[27]

13 ـ حاج سید عبدالحمید فرزند آقا سید محمدحسین بن سید محمد تقی مستجاب الدعوه موسوی خواجویی وی عالمی فاضل و کامل بود. در اصفهان متولد شد. در محضر جمعی از بزرگان و از جمله آیت الله سیداسداله شفتی اصفهانی، رحمة الله علیه، تلمّذ کرد. در سال 1316 هجری قمری وفات کرد و در قبرستان تخت فولاد مقابل تکیه ی آقا میرزا ابوالمعالی کلباسی دفن شد.[28]

14 ـ سید عبدالرحیم حسینی قاضی عسکری اصفهانی

15 ـ حاج میرزا عبدالرّزاق لنگرودی رشتی اصفهانی

وی عالمی فاضل و از فرزندان حاج میرزا کاظم و نوادگان فیلسوف و علّامه حکیم حاج محمدجعفر لنگرودی و از شاگردان بنام آقا میرسید محمدشهشهانی و حاج سید اسدالله شفتی اصفهانی بود. او داماد مرحوم سید جعفربن سید حجت الاسلام محمدباقر موسوی شفتی است.

در سال 1319 هجری قمری در سفر به عتبات عالیات در نجف اشرف وفات کرد و در آن سرزمین مقدس مدفون گردید.[29]

16 ـ حاج سید علی بن عبدالکریم طباطبایی اصفهانی

وی از علمای اخیار و فضلای ابرار در اصفهان و امام جماعت مسجد در کوشک بود. در محضر حاج سید اسدالله بیدآبادی تلمّذ کرد و بهره های علمی و معنوی فراوان برد. شرح هدایه نسخ شیخ حرّ عاملی از جمله تألیفات ارزنده ی او است. وی در شب پنج شنبه دهم ربیع الاول 1306 هجری قمری در اصفهان وفات کرد و در قبرستان تخت فولاد در بقعه ی آقا حسین خوانساری، رحمة الله علیه، مدفون گردید.[30]

17 ـ علامه ی فقیه و رجالی معروف حاج ملّا علی کنی

او عالمی فاضل و محقّقی مدقّق بود. در سال 1220 هجری قمری در قریه ی «کن» از قُرای تهران متولد گردید. در بامداد روز پنج شنبه 27 محرم الحرام سال 1306 هجری قمری در تهران وفات کرد و در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی، علیه السلام، مدفون گردید.

وی از شاگردان مبرّز حاج سید اسدالله بیدآبادی و آقا شیخ محمدحسن (صاحب جواهر الکلام) به شمار می آمد. کتاب توضیح المقال در علم رجال از معروف ترین تألیفات او است.[31]

18 ـ حاج میرزا فتح الله شریعت اصفهانی (شیخ الشریعه اصفهانی)

عالم جلیل القدر از فرزندان آقا محمد جواد نمازی شیرازی اصفهانی و از مراجع بزرگ تقلید و از رهبران انقلاب اسلامی عراق بود. در 12 ربیع الثانی 1266 هجری قمری متولد شد و در شب یک شنبه 8 ربیع الثانی 1339 هجری قمری در نجف اشرف وفات کرد.

اساتید و مشایخ اجازه او عبارت اند از حاج سید اسدالله بیدآبادی، آقا میرزا محمدباقر چهارسوقی، حاج میرزا حبیب الله رشتی، شیخ محمدحسین کاظمینی، شیخ محمد طه نجف، آقا سید مهدی قزوینی، آقا میرزا محمد هاشم چهارسوقی،... [32]

19 ـ آقا سید محمد بن سید محمد حسن مجتهد موسوی، رحمة الله علیه

او فاضل و ادیب و زاهد بود. در اصفهان به قداست نفس شهرت داشت. در جوانی به سال 1289 هجری قمری و در اصفهان بدون اولاد، وفات کرد و در تخت فولاد، کنار مرقد پدر و جد خویش مدفون گردید.[33]

20 ـ شیخ محمدبن طعمه زریجاوی[34] نجفی

وی در نجف اشرف، از مکتب علمی حاج سیداسدالله شفتی، رحمة الله علیه، استفاده کرد. به نقل از سید محمد شرموطی، آن عالم ربّانی (سید اسدالله اصفهانی) و شیخ محمد بن عبدالله حرزالدین (عموی صاحب معارف الرجال) به فضل و اجتهاد و قوه ی نظر و عمق فقاهت او گواهی داده اند.[35]

21 ـ میرزا محمد بن عبدالوهاب بن داوود همدانی کاظمینی

عالم فاضل و ادیب و شاعر معروف به امام الحرمین، از شاگردان و مجازین مرحوم حاج سیداسدالله بیدآبادی است. کُتب البشری، شرح قصیده آزریه، عجائب الاسرار، الموجز فی شرح لغزِ شیخ بهائی و نزهة القلوب از جمله تألیفات او است.[36]

22 ـ حاج سیدمهدی نحوی موسوی فرزند علامه سید محمدحسن مجتهد موسوی اصفهانی

آن عالم فاضل و ادیب توانا، درشوال سال 1248 هجری قمری در اصفهان متولد گردید و در محضر بزرگانی چون میرسید حسن مدرس و میرمحمد صادقی و حاج سیداسدالله بیدآبادی اصفهانی تلمّذ کرد. وی سرانجام در روز دوشنبه پانزدهم ذو الحجه سال 1307 هجری قمری در اصفهان وفات کرد و در تخت فولاد در مجاورت مرقد منوّر پدر و جد خویش مدفون گردید.[37]

23 ـ میرزا آقا نهاوندی

وی عالمی متبحّر و فاضلی مقدس بود. در اصفهان خدمت حاج سید اسدالله بیدآبادی و در بروجرد نزد حاج سیدشفیع چاپلقی تلمّذ کرد.

24 ـ سید حسن موسوی جرفادقانی

وی در 7 ذوالقعده 1263 هجری قمری از سید اسدالله شفتی، رحمة الله علیه، اجازه ی نقل روایت دریافت کرد.[38]

اولاد و اعقاب

مرحوم حاج سید اسدالله از دختر علامه فقیه حاج ملاعلی بن حاج میرزا خلیل تهرانی و زوجه ای دیگر، پنج فرزند (یک پسر و چهار دختر) داشت:

حاج سید محمدباقر ثانی

او معروف به «حاج آقا» یا «سید حاج آقا» بود. وی ازجمله ادبا و شعرا و فضلا بود که پس از وفات پدر (1290 هـجری قمری) به اتفاق مادرش به نجف اشرف مهاجرت کرد و در آن جا در حدیث و مکتب درسی جمعی از بزرگان اهل علم به تکمیل فضائل و معلومات خود پرداخت.[39] وی در اوایل مشروطیت پس از وفات عموی خود سید جعفر بیدآبادی به ایران مهاجرت کرد و مورد توجه و عنایت مردم، بویژه علما و بزرگان واقع شد و مرجعیت کلّی یافت و منشأ خدماتی در مسجد سید از قبیل تعمیرات وتزیینات داخل مسجد و نصب ضریح جهت مرقد مرحوم سید حجت الاسلام و نصب ساعت برای مسجد گردید.

وی در دوران استبداد صغیر و اختلاف مستبدین و مشروطه خواهان، مجددآً به نجف اشرف مهاجرت کرد و در سال 1333 هجری شمسی به اصرار مردم ایران، بویژه اصفهان، معاودت فرمود، لکن پس از شش ماه ورود به ایران در روز سوم ماه مبارک رمضان بر اثر سکته وفات کرد. و در مقبره ی مسجد سید مدفون گردید.

بیش تر اعقاب و اولاد مرحوم سیداسدالله از نسل اویند. در زمان حاضر، برخی از آنان متصدی مشاغل عالی در حکومت اند. یکی دو نفر نیز در لباس روحانیت و محسوب در زمره ی فضلا هستند.[40]

زوجه ی آقا محمد ابراهیم قزوینی.

زوجه ی آقا سید محمدباقر معروف به آقا محمد عمادالاسلام (فرزند حاج سید جعفر).

زوجه ی آقا شیخ عبدالجواد فرزند آقا محمد مهدی کلباسی.[41]

زوجه ی مرحوم آقا سید ابوجعفر صدر.[42]

کرامات معنوی

هرکجا نامی از مرحوم حاج سید اسدالله شفتی اصفهانی برده می شود، وی را به عبادت و زهد و تقوا و صاحب کرامت ستوده اند و به کراماتی از وی اشاره کرده اند.

شیخ محمد شریف رازی می گوید:

از برخی دانشمندان موثّق شنیدم، در هنگامی که مرحوم حاج سیداسدالله در نجف اشرف حضور داشتند، مردم شب چهارشنبه یا شب جمعه برای دعا و عبادت به مسجد سهله می رفتند. دراین موقع از شب ، از ترس سارقان و اشرار و حیوانات، دَرِ مسجد را می بستند. هنگام صبح که خادم برای باز کردن دَرِ مسجد می رود، مشاهده می کند که شیر نر گرسنه ای پشت در خوابیده است. جرائت باز کردن در را نمی کند. با مردم روی بام مسجد می رود و فریاد و غوغا بر می آورند که شیر تحت تأثیر صداها واقع شود و برود، لکن او همچنان خوابیده بود. در این هنگام متوجه می شوند که شخصی عبا سرکشیده و از جانب مسجد کوفه به سمت مسجد سهله می آید. مردم فریاد می زنند: «الحذر الحذر! سبُع سبُع! نیا، نیا! حیوان درّنده این جا است!». او هم چنان بی اعتنا نسبت به سخنان مردم، به سمت مسجد سهله می آید سرانجام به دَرِ مسجد می رسد و گوش های شیر را می گیرد و می گوید: «ای شیر! دور شو.». مردم مشاهده می کنند که آن حیوان بلند می شود و با کمال ادب و سرعت از مسجد دور می شود. مردم تعجب می کنند که آیا این آقای محترم کیست؟ آیا حضرت بقیة الله الاعظم امام زمان، علیه السلام، هستند یا... در مسجد را باز می کنند و می بینند که او مرحوم حاج سید اسدالله است. لذا اعتقاد نسبت به ایشان بیش تر می شود.[43] و[44]

مرحوم آقا شیخ محمود عراقی می گوید:

در زمان حیات حاج سید اسدالله با او معاشرت نداشتم تا آن که آب فرات را به نجف آورد... در مسافرت به عتبات در بین راه وفات کرد و در این سرزمین مقدس مدفون شد. حقیر در موقع تشرف جهت شیخ که استادم بود و در وقت برگشتن جهت ایشان به خاطر حق تشریب[45] فاتحه می خواندم. زمانی چنین اتفاق افتاد که در امر معاش، شدّتی عارض شد و همه ی راه های تدبیر مسدود گردید. شبی در وقت خروج از صحن مطهر علوی که نوبت فاتحه برای سید اسدالله بود، متذکر شدم که کفایت این امر را از سید بخواهم و با خود گفتم اگر کفایت نکرد، دیگر فاتحه نباید خواند.

اول شب بود که این فکر را نمودم، در همان شب در عالم رؤیا چنین به نظرم رسید که شخصی آمد و پولی را به من داد و گفت: این را سید جهت شما فرستاده است.

پس از بیداری شخصی آمد و مقداری پول به قدر حاجت به من داد و دانسته شد از خواب خودم و سؤال از او که این پول را آن بزرگوار حواله فرموده است. پس حسن ظن من نسبت به ایشان زیاد شد و تا در نجف اشرف بودم، قرائت فاتحه را ترک ننمودم.[46]

حاج ملا باقر بهبهانی در کنار نهر هندیه باغی احداث کرده بود و آن را صاحبیّه (منتسب به حضرت صاحب الزمان، عجل الله تعالی فرجه شریف، نامیده بود. در اواخر کار به علت مخارج زیاد و عیال مندی و ضعف کسب، مدیون و پریشان حال شده بود.

در نجف اشرف مشهور شد که حضرت امام زمان، عجل الله تعالی فرجه شریف، خریدار باغ صاحبیه ملکی و احداثی حاج ملاباقر شده است. پس از مدتی شهرت یافت که آن حضرت به وسیله ی حاج سید اسدالله رشتی اصفهانی، قرض های حاج ملاباقر را ادا فرموده است.

حاج ملاباقر خود چنین می گوید: جهت رفع گرفتاری و قرض و پریشانی به حضرت ولی عصر، عجل الله تعالی فرجه شریف، متوسل شدم و راه نجات را از ایشان خواستم. در یکی از روزها، هنگام صبح، پیرمرد باغبان یزدی که مردی صالح بود و در باغ صاحبیه کار می کرد، در مسجد سهله در صف وسط مسجد نشسته بود و مشغول تعقیب و دعا خواندن بوده که شخص محترم و بزرگواری را می بیند که به او می فرماید: حاج ملاباقر این باغ را نمی فروشد؟ گفتم: تمام باغ را نه، ولی چون مقروض است، بعضی از آن را شاید بفروشد.

فرمود: تو نصف این باغ را از طرف او به من به مبلغ یکصد تومان بفروش و پول آن را بگیر و به او برسان.

گفتم: من در این مورد از او اجازه و وکالت ندارم.

فرمود: بفروش و پولش را بگیر. اگر قبول نکرد و اجازه نداد، پولش را پس بیاور.

گفتم : در این باب احتیاج به سند و شاهد دارد و تا آن که خود او نباشد، ممکن نیست.

فرمود: میان من و او سند و شاهد لازم نیست.

هر قدر که آن شخص اصرار فرمود، من قبول نکردم.

فرمود: من پول را به تو می دهم ببر و تو را در معامله وکیل خود می کنم. اگر فروخت از برای من خریداری کن و پولش را بده و اگر قبول نکرد، پول را بیاور.

پیرمرد یزدی باغبان می گوید: با خود گفتم: پول مردم را گرفتن و بردن هزار نوع زحمت و درد سر دارد. قبول نکردم و به او گفتم: من تمام روزها، صبح برای نماز در این محل هستم. از او می پرسم و جواب آن را به تو می رسانم.

چون این بشنید برخاست و از مسجد بیرون رفت.

حاج ملاباقر می گوید: چون پیرمرد باغبان این جریان را گفت، به او گفتم: چرا نفروختی؟ تو که خود می دانی من به تنهایی از عهده ی مخارج این باغ برنمی آیم و علاوه بر آن مقروض نیز هستم. از این گذشته امروز تمام این باغ را کسی به این قیمت نمی خرد.

باغبان گفت: که من اذن نداشتم و نمی توانستم بدون اجازه ی مالک باغ آن را معامله کنم، اکنون که به این معامله راضی هستی، چون وعده کرده ام که فردا جواب او را بدهم، شاید فردا بیاید.

حاجی ملاباقر به او می گوید: به هر طور شده است، معامله را انجام بده.

فردا صبح از آن شخص بزرگوار خبری نشد. حاجی بهبهانی به باغبان می گوید: هر طور شده است او را در نجف یا کوفه و باغات اطراف پیدا کند و معامله را انجام بدهد.

او هر چه می پرسد و از هر کس سؤال می کند، آن شخص را با آن نشانه ها، ندیده بودند و نمی شناختند.

حاجی مأیوس و متحیر می شود. پس از مدتی در یکی از شب ها که حاجی بابت قروض خود و پریشانی حال و گرفتاری و عیال مندی و ترس از رسوایی می اندیشیده، به خواب می رود. و در عالم رؤیا شرفیاب محضر مقدس و منوّر حضرت صاحب الامر، عجل الله تعالی فرجه شریف، می گردد. آن حضرت می فرماید: حاج ملاباقر پول باغ در نزد حاج سید اسدالله است. برو از او بگیر.

می گوید: من از خواب بیدار شدم و بسیار خوش حال و مسرور بودم، لکن پس از اندکی تأمّل با خود گفتم: شاید این خواب، بقیه ی خیال اوّل شب بوده است که «النّوم بقیة الخیال» و شاید اظهار آن به سید، موجب بدخیالی او درباره ی من شود و تصور کند که من دروغ می گویم و می خواهم بدین وسیله، چیزی از او بگیرم.

درهر حال با خود گفتم: سید، مرد بزرگی است و مرا هم می شناسد و می داند که اهل این گونه حرف ها نیستم و بیان خواب نیز اگر نفع نداشته باشد، ضرر هم نخواهند داشت، ضمناً دروغ هم نگفته ام که عندالله مؤاخذ باشم.

صبح بعد از ادای نماز صبح که عازم رفتن به صحن مطهر و حجره ی کتابفروشی بودم، چون به دَر خانه سید ـ که در مسیر من بود، رسیدم توقف کردم و آهسته حلقه در را حرکت دادم. بلافاصله صدای سید از بالاخانه بلند شد که «حاج ملاباقر هستی؟ توقف کن که آمدم.». چون مرا به اسم صدا زد، با خود گفتم شاید مرا از دور که می آمده ام دیده است. سید فوراً از پله ها پایین آمد. با شب کلاه و لباس خلوت، در را گشود و کیسه پولی به دست من نهاد و گفت: «کسی نداند» و در را بست و رفت، بدون آن که دیگر سخنی بگوید.

چون بیاوردم و شماره کردم، یکصد تومان بود و تا زمانی که سید حیات داشت، من این واقعه را به کسی نگفتم.[47]

از منظر بزرگان

سید اسدالله شفتی اصفهانی، مورد عنایت والد بزرگوارش بود. مردم نیز از طرف او به متابعت و تحریض حجت الاسلام ثانی امر شده بودند. عموم مردم بر جلالت وی متّفق بوده اند و او را به ورع و تقوا و علم و حلم ستود ه اند. عموم نویسندگان کتب تراجم و رجال نیز آن عالم ربانی را به عظمت و بزرگی یاد کرده اند و مقامات علمی و ملکات نفسانی او را ستوده اند. مردم اصفهان برای درک نماز جماعتش ازدحام می کردند و ارادتمند او بودند و از محلات دور و دهات نزدیک شهر اجتماعِ ایشان، فضای مسجد سید را در صبح فرا می گرفتند و نماز صبح را به ایشان اقتدا می کردند.[48]

محمدحسن خان اعتماد السلطنة

می نویسد: حاج سید اسدالله شفتی رشتی حجت الاسلام در فقاهت و اجتهاد و ورع و زهد و تقوا، مسلّم مسلمین بود. به نظم شعر نیز قدرتی شگرف داشت.[49]

مهدی بامداد می نویسد:

حاج سید اسدالله فرزند ارشد حاج سید محمدباقر، اتقی و اعلم و اکمل بوده و او را در بعضی جهات حتّی بر پدرش ترجیح می داده اند.[50]

مرحوم حاج میرزا حسن خان جابری انصاری می گوید:

عموم طبقات مردم اصفهان بخصوص علما و بزرگان، اوّلاً به خاطر شخصیت علمی و زهد و تقوای او و ثانیاً به علّت حقوقی که از مرحوم سید حجت الاسلام بر ذمه ی آنان بود، وی را بیش از حد احترام می کردند. همه ی برادران و برادرزادگان و بنی اعمام ایشان، وی را به عنوان بزرگ خاندان انتخاب کردند. به طوری که شهرت دارد، حتّی آقا میرزا زین العابدین و آقا میرزا ابوالقاسم که هر دو از نظر سن از ایشان بزرگ تر بودند، در برابر ایشان می ایستادند و تا اجازه نمی فرمود، نمی نشستند.[51]

مرحوم معلّم حبیب آبادی می گوید:

حاج سید اسدالله در علم و عمل و زهد و تقوا و فطانت و کیاست و شهرت و ریاست، به درجه ی اعلی رسید، چندان که در بعضی مراتب و مقامات از پدر بزرگوار خود، در گذشته و نظم شعر و حسن خط مزید بر مزایا و معالی او گشته است.[52]

مرحوم حاج سید شفیع چاپلقی می نویسد:

حاج سید اسدالله فاضل خبیر، عالمی عامل، زاهدی ورع، مجتهدی متّقی و بصیر بود، و در زهد مانند او ندیدم.[53]

مرحوم همای شیرازی در مدح او چنین شعر می گوید:

هما بیار به شکرانه ی مطلع دیگر

که یافت بار دگر زیب و خرمی ایام

زبعد حجت الاسلام باره ی اسلام

گرفت از اسدالله ثانی استحکام

بلی زماه منوّر جهان شود روشن

چو آفتاب کند رخ نهان به پرده شام

پناه دین اسدالله ثانی آن که دهد

زبعد عقل نخستین به نه سپهر نظام

به حکم و همت و تقوا و مردمی و هنر

جز او قرین پدر کس نشد زنسل کرام[54]

تألیفات و آثار قلمی

از مرحوم حجت الاسلام ثانی، تألیفات و آثار قلمی و دینی در فقه و ادب و اصول عقاید باقی مانده است، که عبارت اند از:

اجازة الامامة لصلاة الجمعة والجماعة

اجازه ای است مفصّل، که مرحوم حاج سید اسدالله به سید ضمر عباس بن سید عابد نوشته است.[55]

کتابی در امامت (2جلد)

این کتاب با مقدمه و تحقیق آقای سید مهدی رجایی، از سوی کتابخانه ی مسجد سید اصفهان منتشر شده است. نویسنده در مقدمه ی کتاب و جلد اول آن به معنای امامت و تعریف اصطلاحی و جایگاه آن در فرهنگ تشیع اشاره کرده و در جلد دوم نیز به پاسخ شبهات در باب امامت و جایگاه کلامی آن پرداخته و به بحث درباره امام زمان، عجل الله تعالی فرجه شریف، پرداخته است.

رساله ای در احکام وضعیه[56]

رساله در ارث زوجه

رساله در تجوید

رساله در تقدیر

رساله در تقلید

حاشیه بر سیوطی[57]

رساله در جلوه

10 ـ حواشی بر تحفة الابرار مرحوم سید محمدباقر شفتی.

11 ـ حواشی بر نخبه (رساله ی عملیه ای که حاج محمدابراهیم کلباسی تألیف نموده است).

12 ـ کتابی در رجال.[58]

13 ـ رساله ای در رخصت و عزیمت.

14 ـ رساله ای در سبب و مانع

15 ـ رساله ای در شبهه ی محصورة و غیر محصورة

16 ـ شرح زیارت عاشورا

17 ـ شرح شرایع الاسلام. در این کتاب در 8 جلد است:

کتاب الطهارة، در احکام نجاسات، در احکام وضو، در احکام شک و سهو، در احکام جماعت، در احکام حج، کتاب المیراث، در امر به معروف و نهی از منکر.[59]

18 ـ رساله ی عصیریه

رساله ای است در تبیین حرمت عصیر زبیبی[60] پس از جوشیدن.[61]

19 ـ رساله ی عملیه[62]

در این رساله، از وظایف قلبی و اعتقادی انسان یاد شده و به تفصیل مورد بررسی و بحث قرار گرفته است.[63]

20 ـ کتاب الغیبة فی حکم الاغتیاب.

21 ـ کتاب الفقه الاستدلالی.[64]

22 ـ مستخرجات الطرائف

23 ـ رسالة فی معرفة التکالیف

از کتب فقهی او است. این کتاب، شامل مباحث طهارت، قبله، صلاة بر راحله، صلاة در سفینه، لباس نمازگزار، زکات، و صوم است.[65]

24 ـ مناسک حج

رساله ی مختصری است در اعمال حج به زبان فارسی.

25 ـ مناقب الائمه، علیهم السلام.[66]

26 ـ منتخب رساله عملیه

توسط شاگردش سید علی اصفهانی جمع آوری و تدوین گردیده و نسخه ی آن نزد آقا میرزا محمدعلی اصفهانی در نجف اشرف موجود بوده است.[67]

27 ـ رساله در میراث

28 ـ رساله در نماز شب به فارسی.

29 ـ کتابی در ولایت

به عربی و در سه جلد است. جلد سوم آن مخصوص امام زمان، عجل الله تعالی فرجه شریف، است. به استدلال از روی آیات و اخبار پرداخته است.[68]

خدمات عمرانی، اجتماعی و فرهنگی

از مرحوم حاج سید اسدالله شفتی اصفهانی آثاری به عنوان باقیات صالحات در زمینه های عمرانی و اجتماعی و فرهنگی بر جای مانده است:

کتب و تألیفات علمی که شرح تفصیلی آن گذشت.

تعلیم شاگردان که به نام و تفصیل زندگی اکثر ایشان پرداخته شد.

اجرای آب فرات در نجف اشرف که شش سال به طول انجامید.[69] این طرح در سال 1288 به اتمام رسد و به «اشرب ماء الفرات» معروف است.

بنای غسّال خانه در شهر نجف.[70]

5 ـ تعمیرات مسجد سهله:[71]

6 ـ تعمیرات مدرسه باقریه. این مدرسه از مدارس دینی اصفهان است. اساس بنای آن، ظاهراً مربوط به قبل از دوران صفویه است. احتمالاً در آن زمان تکیه و مقبره بوده است و در قرن دهم به صورت مدرسه درآمده است و به مدرسه ی در «کوشک» نیز مشهور بوده است. مرحوم حاج سید اسدالله به بازسازی بیرونی و درونی آن، بویژه تزیینات و کاشی کاری اش، پرداخته است.[72]

7. وقف کردن مسجد سید.

ابتدا قسمت جنوبی مسجد (چهل ستون و زیر گنبد) و شبستان ها و مهتابی ها و زیر گلدسته و ایوان مقابل بقعه که به عنوان اصل مسجد و محل نماز وقف گردید وسپس راهروها و صحن مسجد، به علاوه ی درب های متعدد آن و بعد از آن، شبستان کوچکِ آخر مسجد و قسمتی از برف انداز جنوب شرقی مسجد جنب دالان دری که به سمت کوچه ی حمام دوقلی و کوچه ی مشایخ بیدآباد باز می شود، وقف شد.[73]

تکمیل بنا و ساختمان مسجد سید که شامل تزیینات داخلی مقبره ی مرحوم سید حجت الاسلام محمدباقر شفتی، رحمة الله علیه، و کاشی کاری داخل گنبد جنوبی مسجد است.[74]

کتیبه ی داخلیِ بقعه ی مرحوم سید حجت الاسلام که به خط ثلث برجسته ی طلایی رنگ بر زمینه ی لاجوردی نوشته شده و بعد از جمله «قال الله تعالی» آیات 29 تا 46 سوره ی مبارک ص گچ بری گردیده، به خط مرحوم حاج سید اسدالله شفتی اصفهانی است. همچنین دوازده امام منظوم (بنبیٍ عربی و رسولٍ مدنی...) که آن هم به خط ثلث برجسته ی طلایی رنگ بر زمینه ی لاجوردی و در قسمت فوقانی سه گشوارِ شرقی و غربی و جنوبی بقعه ی مسجد سید است، به خط مبارک مرحوم حاج سیداسدالله بیدآبادی است.[75]

وفات (غروب خورشید)

حاج سید اسدالله در سال 1290 هجری قمری به همراه خواهر زاده اش حاج سید محمدتقی کتابی، به قصد زیارت عتبات مقدسه ی ائمه ی عراق، علیهم السلام، از اصفهان حرکت کردند، ولی در بین راه بیمار گشتند و در شب یک شنبه آخر جمادی الثانیة در منزل «کرند» از توابع کردستان، وفات کردند. پیکر مطهرش از آن جا تا نجف اشرف و با احترام شایسته از سوی دولت و ملت بر سر دست و دوش مردم تشییع شده و در حرم مطهر امام علی، علیه السلام، در اطاق سمت راست وارد شونده به صحن مطهر از باب القبله، روبه روی مرقد علامه ی فقیه حاج شیخ مرتضی انصاری، رحمة الله علیه، به خاک سپرده شد.[76] قبر جناب سید اجل و عالم کامل آقای حاج سید علی شوشتری، رحمة الله علیه، نیز در کنار مرقد منوّر او است.[77]

روحش شاد و یادش گرامی باد



[1]. در عموم کتابها تولد وی را بدون ذکر روز، هفته و ماه در سال 1227 هجری قمری نوشته اند، مانند الکرام البررة، دایرة المعارف تشیع، معارف الرّجال.

[2]. در کتاب هایی مانند مکارم الاثار، المآثر والاثار و الذریعة الی تصانیف الشیعة سال 1228 هجری قمری ذکر گردیده است.

[3]. سید مصلح الدین مهدوی در تذکرة القبور به هر دو سال (1227 یا 1228 هـ.ق) اشاره نموده است.

[4]. ر.ک: بیان المفاخر، سید مصلح الدین مهدوی، ج 2، ص 248، چاپ اول، انتشارات کتابخانه ی مسجد سید صفهان.

[5]. ر.ک: معارف الرجال فی تراجم العلماء والادبا، شیخ محمد حرزالدین، قم، نشر مکتبه آیه الله العظمی مرعشی النجفی، ج 1، ص 95. 94.

[6].همان؛ دایرة المعارف تشیع، ج2، ص 133؛ تذکرة القبور، سید مصلح الدین مهدوی، ص 127.

[7]. سوره ی مریم، آیه 96.

[8]. ر.ک: بیان المفاخر، ج2، صص 342. 340.

[9]. ر.ک: قصص العلماء، مرحوم میرزا محمد تنکابنی، چ 2، تابستان 1364هـ.ش، انتشارات علمیه اسلامیه، ص 17.

[10]. ترجمه مرحوم قزوینی در معارف الرجال، ج1، ص 18 و ص 85 آمده است.

[11]. اجازه وی به سید در تاریخ بیست و سوم شوال 1273 هجری قمری صورت پذیرفته و نسخه ی آن اجازه به شماره 83 در کتابخانه آیه الله گلپایگانی (ره) قم موجود است (ر.ک: فهرست کتابخانه ی آیه الله گلپایگانی، ج1، ص 88).

[12]. جهت مطالعه تفصیلی شرح حال و زندگی نامه وی می توانید ر.ک: گلشن ابرار، ج1، صص 353. 343؛ بیان المفاخر، ج اول.

[13]. ر.ک: مکارم الاثار، میرزا محمد علی معلم حبیب آبادی، ج3، صص 838. 836.

[14]. درباره عظمت و شخصیت علمی و همچنین زندگی نامه سراسر خیر و نورانی او و ارزش کتاب جواهر الکلام، ر.ک: روضات الجنات، ص 181؛ گلشن ابرار، ج 1، صص 358. 353؛ ریحانه الادب، ج 2، ص 419؛ الفوائد الرضویة، ج2، ص 452؛ الجنات، ص 181؛ گلشن ابرار، ج 1، صص 358. 353؛ ریحانة الادب، ج 2، ص 419؛ الفوائد الرضویه، ج2، ص 452؛ ماضی النجف و حاضرها، ج 2، ص 134. 132؛ قصص العلماء، ج 1، ص 310؛ معارف الرجال، ج2، ص 225.

[15]. در مورد عظمت، زندگی و شخصیت علمی شیخ مرتضی انصاری (ره) ر.ک: زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، حاج مرتضی انصاری؛ گلشن ابرار، ج1، صص 342. 331؛ فقهای نامدار شیعه، عقیقی بخشایشی؛ معارف الرجال، ج 2، ص 179. 178.

[16]. معارف الرجال، ج1، ص 95 و ج 3، ص 210؛ بیان المفاخر، ج2، ص 257.

[17]. لباب الالقاب، ص 71.

[18]. ر.ک: مقدمه ی مناهج المعارف، ص 240.

[19]. بیان المفاخر، ج 2، ص 260.

[20]. الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج1، ص 183.

[21]. الکرام البررة، ج2، ص 544.

[22]. تاریخ نائین، ج1،ص 189.

[23]. الکرام البررة، ج 2، ص 562.

[24]. ترجمه ی فاررسی آن به امر مرحوم حاج سید اسدالله بیدآبادی صورت پذیرفته است.

[25]. از این کتاب در فهرست کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران، ج1، ص 140 نام برده شده است.

[26]. نسخه ی این کتاب فقهی به شماره 1627 در کتابخانه ی آیت الله گلپایگانی قم موجود بوده و در جلد دوم فهرست آن کتابخانه، ص 155 ذکر گردیده و نام برده شده است.

[27]. بیان المفاخر، ج2، صص 263. 262.

[28]. همان، ص 263.

[29]. همان.

[30]. همان.

[31]. ر.ک: ریحانة الادب، ج3، ص 392؛ مآثر والآثار، ص 138؛ مصفی المقال، ص 332؛ احسن الودیعة، ج1، ص 101؛ مکارم الآثار، ج3، ص 696.

[32]. الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج1، ص 261؛ بیان المفاخر، ج 2، ص 266.

[33]. بیان المفاخر، ج2، ص 267.

[34]. زریجاوی و زریجی منسوب به یکی از قبایل کنار فرات در عراق است.

[35]. معارف الرجال، ج 2، ص 346.

[36]. ریحانة الادب، ج1، ص 103.

[37]. دانشمندان و بزرگان اصفهان، سید مصلح الدین مهدوی، ص 323. 322.

[38]. ر.ک: بیان المفاخر، ج2، ص 268.

[39]. ر.ک: همان، ج1، ص 155 و 175.

[40]. همان، ص 177.

[41]. همان.

[42]. علامه تهرانی در الکرام البرره از این زوجه نام برده و نام وی را در زمره فرزندان سید اسدالله شفتی نوشته است.

[43]. گنجینه ی دانشمندان، ج5، ص 172.

[44]. دانشمند فرزانه حجت الاسلام حاج شیخ مهدی فقیه ایمانی از قول پدر بزرگوارش حاج شیخ محمدباقر فقیه ایمانی اصفهانی (مؤلف کتاب فوزالاکبر) این کرامت را نقل کرده و ایشان نیز از قول مرحوم حاج شیخ محمد تقی نجفی نقل کرده اند و ظاهراً مرحوم آقا نجفی از جمله حاضران در مسجد سهله و از شاهدان این ماجرا بوده است.

[45]. حق تشریب، یعنی حق آب رسانی.

[46]. ر.ک: دارالاسلام، شیخ محمد عراقی، ص 316، تهران، کتابفروشی اسلامیه.

[47]. ر.ک: همان، فصل سوم، ص 313؛ نیز ر.ک: بیان المفاخر، ج 2، صص 334. 331.

[48]. ر.ک: الفوائد الرضویه، تصحیح ناصر باقری بیدهندی، ج1، ص 90؛ نجوم السماء، ج 1، ص 65.

[49]. المآثر والاثار، ص 139. قابل ذکر این که از اشعار وی نسخه یا نمونه ای ضبط نشده و یا حداقل این نویسنده با بررسی های بسیار به نمونه ای از آن دست نیافته است.

[50]. شرح حال بزرگان ایران، مهدی بامداد، ج1،
ص 115.

[51]. تاریخ اصفهان، ج 3، ص 33؛ آگهی شهان از کار جهان، ج 3، ص 42.

[52]. مکارم الاثار، ج 3، ص 836.

[53]. الروضه البهیة، ص 22.

[54]. جهت قرائت کامل شعر ر.ک: دیوان اشعار همای شیرازی و بیان المفاخر، ج2، صص 338. 336.

[55]. نسخه ای از این اجازه که در حیدرآباد نوشته شده، در کتابخانه ی جامع گوهرشاد مشهد مقدس موجود است (ر.ک: فهرست کتابخانه ی گوهرشاد،
ص 205.

[56]. بیان المفاخر، ج 2، ص 270.

[57]. قصص العلماء، ص 136.

[58]. الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج 10، ص 95.

[59]. از 8 جلد مذکور به جز کتاب هفتم (کتاب المیراث) بقیه در سه مجلد بزرگ و در کتابخانه ی حجت الاسلام زاده آقای حاج آقا مهدی شفتی موجوداست.

[60]. زبیب، یعنی مویزو انجیر.

[61]. نسخه اصل این رساله به خط حاج اسدالله بیدآبادی در کتابخانه علامه حاج سید محمد علی روضاتی در اصفهان موجود است.

[62]. الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج 11، ص 212.

[63]. نسخه ای از این رساله عملیه با حواشی آن در کتابخانه جامع گوهر شاد مشهد مقدس موجود است (ر.ک: فهرست کتابخانه مسجد گوهرشاد،ص 303)

[64]. علامه تهرانی معتقد است که نسخه ای از آن به شماره 3603 در کتابخانه ی دانشگاه تهران موجود است، که مرحوم حاج سید اسدالله آن را در شب 28 ذی الحجه سال 1267 هجری قمری تألیف فرموده است. (ر.ک: الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج 12، ص 2610 و ج 16، ص 283).

[65]. بیان المفاخر، ج 2، ص 280.

[66]. آن را کتاب امامت و منتخب المناقب نیز گفته اند. علامه تهرانی می گوید: کتاب بزرگی است در حدود 12 هزار بیت، که مولف آن را از چند کتاب انتخاب فرموده است مانند: کتاب طرائف ابن طاووس، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، صواعق ابن حجر عسقلانی و صحیح مسلم و صحیح بخاری. (ر.ک: الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج 22، ص 439)؛ نیز ر.ک: اعیان الشیعة، سید محسن امین عاملی، ج 11، ص 109.

[67]. همان، ص 407.

[68]. ر.ک: رجال اصفهان، دکتر سید محمد باقر کتابی، ج 1، صص 135. 134.

[69]. تذکرة القبور، ص 127؛ زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، صص 191. 190.

[70]. ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 134.

[71]. جهت مطالعه ی شرح کامل آن ر.ک: الفوائد الرضویه، ج 1، ص 43؛ علماء النجف الاشرف، ج1، صص 503. 502.

[72]. ر.ک: گنجینه ی آثار تاریخی اصفهان، ص 358.

[73]. بیان المفاخر، ج 2، صص 300. 298.

[74]. گنجینه ی آثار تاریخی اصفهان، ص 766؛ آثار ملی اصفهان، ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی، ص 192.

[75]. تاریخ اصفهان وری، مرحوم محمد حسن خان جابری انصاری، ص 280 (پاورقی).

[76]. الکنی والالقاب، ج 2، ص 174؛ معجم المؤلفین العراقین، ج 2، ص 242؛ دائره المعارف تشیع،
ج 2، ص 133؛ طبقات اعلام الشیعة، ج 2، ص 124.

[77]. الفوائد الرضویه، تصحیح ناصر باقری بیدهندی،
ج 1، ص 91؛ اعیان الشیعة، ج 3، ص 287؛ علماء النجف الاشرف، ج 1، ص 503؛ هدیه الاحباب، ص 123؛ مرآة الشرق، صدرالاسلام محمد امین امامی خویی، صص 148. 147.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام سید اسدالله
نام خانوادگی شفتی اصفهانی
نام پدر سید محمدباقر شفتی
نام معروف سید اسدالله شفتی اصفهانی
لقب حجت الاسلام ثانی
خاندان شفتی
نسب امام موسی کاظم علیه السلام
تاریخ تولد (شمسی) 1192
تاریخ تولد (قمری) 1228
مکان تولد ایران،اصفهان
تاریخ فوت (شمسی) 1252/6/1
تاریخ فوت (قمری) 1290/6/29
مکان فوت ایران،کردستان،کرند
مکان دفن عراق،نجف اشرف،حرم امام علی علیه السلام

استادان

تالیفات

No image

کتابی در امامت (2جلد)

No image

رساله در ارث زوجه

No image

رساله در تجوید

No image

رساله در تقدیر

No image

رساله در تقلید

No image

حاشیه بر سیوطی

No image

رساله در جلوه

No image

حواشی بر نخبه

No image

کتابی در رجال

No image

شرح زیارت عاشورا

No image

شرح شرایع الاسلام

No image

رساله ی عصیریه

No image

رساله ی عملیه

No image

مستخرجات الطرائف

No image

مناسک حج

No image

منتخب رساله عملیه

No image

رساله در میراث

No image

کتابی در ولایت

حکایات

No image

کرامات معنوی

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد نهم

کتاب گلشن ابرار - جلد نهم

این جلد زندگی اسوه های علم و عمل از کوشیار دیلمی تا سید محمد بحرالعلوم را مورد کنکاش قرار داده است.

جدیدترین ها در این موضوع

رزق حلال

رزق حلال

امام صادق (ع) قرمودند: «ترک یک لقمه‌ حرام‌ نزد خدا، محبوب تر است از هزار رکعت نماز مستحبی.» (بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج‌90، ص373)
نفاق

نفاق

امیرالمؤمنین علی (ع):«از نفاق دوری کن، به درستی که فرد دو رو نزد خداوند متعال دارای جایگاه و منزلت نیست.» (شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج‌2، ص304)
عفت در کلام امیرالمومنین(ع)

عفت در کلام امیرالمومنین(ع)

حضرت علی(ع) فرمودند: «هرکس اعضا و جوارح خویش را از حرام بازدارد، اخلاقش نیکو می گردد.» (شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج‌5، ص432).
دوری از موضع تهمت

دوری از موضع تهمت

امام صادق (ع) فرمودند: هرگاه مؤمن به برادر [دینی] خود تهمت بزند، ایمان در قلب او از میان می‌رود، هم چنان که نمک در آب، ذوب می‌شود. (مشکاةالأنوار فی غررالأخبار، طبرسی، علی بن حسن، ص319)
قناعت

قناعت

حضرت علی (ع) فرمودند: «به جستجوی بی‌نیازی برخاستم، آن را جز در قناعت نیافتم؛ همواره قناعت کنید، تا بی‌نیاز باشید.» (جامع الأخبار (للشعیری)، محمد بن محمد،ص123)

پر بازدیدترین ها

«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَاد» (بقره/207)

«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَاد» (بقره/207)

«افرادی هستند (امیر مؤمنان علی (علیه‌السّلام)) که جان خویش را با خداوند معامله می‌کند به خاطر به دست آوردن رضایت او، و خداست که نسبت به بندگانش مهربان است».
No image

امام حسین (ع): «الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون»

«مردم بندۀ دنیایند و دین بر زبانشان می‌چرخد و تا وقتی زندگی‌هاشان بر محور دین بگردد، در پی آنند، امّا وقتی به وسیلۀ «بلا» آزموده شوند، دینداران اندک می‌شوند.»
قال المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف): «اِنَّ لی فی ابنة رسولِ الله اُسوةٌ حَسَنَةٌ»

قال المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف): «اِنَّ لی فی ابنة رسولِ الله اُسوةٌ حَسَنَةٌ»

حضرت مهدی (علیه السلام) فرمود: «الگو و اسوه‌ی‌ نیکوی من دختر فرستاده خدا (فاطمه زهرا «سلام الله علیها») است»
عن فاطمة الزهرا (سلام الله علیها): «لقد قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) مثل الامام مثل الکعبة اِذْ تُؤْتی ولا تأتی»

عن فاطمة الزهرا (سلام الله علیها): «لقد قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) مثل الامام مثل الکعبة اِذْ تُؤْتی ولا تأتی»

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: «همانا رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: مثل امام، چونان کعبه است که بر گردش می‌چرخند و او بر گرد چیزی نمی‌چرخد».(بحارالانوار، ج 36، ص 353)
امام حسین (ع): «اِن لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعادَ کونوا احراراً فی دنیا کم»

امام حسین (ع): «اِن لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعادَ کونوا احراراً فی دنیا کم»

«ای پیروان آل ابوسفیان، اگر دین ندارید و از معاد نمی‌ترسید، پس در دنیایتان آزاده باشید» (بحارالانوار، ج 45، ص 49)
Powered by TayaCMS