دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

لزوم غرب شناسی

برای خودآگاهی، برای فهم نسبتی که با غرب داریم، برای شناخت اینکه در نظم ایجاد شده دنیای جدید چقدر گرفتار و در بند مبانی غربی هستیم، بی شک باید «غرب» را بشناسیم.
لزوم غرب شناسی
لزوم غرب شناسی
گفت وگوی با دکتر یحیی یثربی

برای خودآگاهی، برای فهم نسبتی که با غرب داریم، برای شناخت اینکه در نظم ایجاد شده دنیای جدید چقدر گرفتار و در بند مبانی غربی هستیم، بی شک باید «غرب» را بشناسیم. از اینجاست که لزوم شناخت غرب ریشه می‌گیرد و ایجاد کرسی های غرب شناسی در مراکز علمی-پژوهشی از سوی اصحاب نظر تاکید می‌شود. اما «آیا با منطق قدیم می‌توان به شناخت غرب رفت؟» موضوعی بود که پیرامون آن با دکتر یحیی یثربی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، به گفت وگو نشستیم که می‌خوانید:

جناب دکتر یثربی، هنگامی که از «غرب شناسی» سخن به میان می‌آید، چه نوع شناختی مورد نظر است؟

هنگامی که گفته می‌شود غرب شناخته نشده است، منظور از شناخت، شناخت علمی است و هر شناختی را نمی‌توان علمی دانست. ما به علت عدم کارآمدی «منطق» و معرفت شناسی و روش، در شناخت ضعف خواهیم داشت. غرب به علت اینکه شناختش در زمینه های مختلف پیشرفت داشته همانگونه که صاحب کیهان شناسی و زمین شناسی و باستان شناسی است شرق شناسی نیز دارد. بنابراین نباید در شناخت غرب، دچار در آمیختگی و سردرگمی بود و دانش و قدرت و استعمار غرب را با هم درآمیخت. باید گفت ما در شناخت غرب تحت تاثیر مبارزان قرار داشته‌ایم و این نگاه سیاسی و ضد استعماری صرف نمی‌تواند زیرساخت علمی استواری باشد.

شما بارها از لزوم فراگیری «منطق» جدید برای رویارویی با دنیای جدید سخن گفته اید. ویژگی های منطق جدید در مقایسه با منطق قدیم چیست و چگونه می‌توان با داشتن آن، جهان را دیگرگونه دید؟
در حوزه منطق باید دانست که ما از ارسطو، منطقی ارث برده ایم که چهارصد سال پیش در غرب نقد شده است و نقد این منطق بود که راه حرکت و پیشرفت را بر آنان گشود. اشتباه اینجاست که بخواهیم با یک سری مفاهیم انتزاعی معرفت ایجاد کنیم. به عنوان مثال از اینکه انسان حیوان ناطق است، تنها معرفتی عامیانه حاصل می‌شود و از آن انسان شناسی تولید نمی شود. اما هنوز ما دست به تغییر این منطق نزده ایم. هنگامی می‌توان انسان شناسی داشت که بی واسطه به سوی خود انسان برویم اما ما هنوز معرفت خود را بر مبنای مفاهیم، سازماندهی می‌کنیم بدون اینکه از جهان ، شناختی داشته باشیم. جهان را به «جوهر و عرض» تقسیم می‌کنیم که باید پرسید این جوهر و عرض امروز کجاست؟ هنوز مقولات ارسطویی مطرح می‌شود و از اجناس و انواع عالی و متوسط سخن می‌رود وتدریس می‌شود و این نشان از به روز نبودن درس ها دارد.

اما منطق جدید به وسیله نقدهای هیوم، فرانسیس بیکن سامان یافته که در آن غرب به تجربه روی می‌آورد. در این منطق توصیه می‌شود که به سراغ خود چیزها و موجودات بروید و خود را با مفاهیم درگیر نمایید. این معنا در قرآن کریم نیز آمده است که «باید به خلقت نگریست و درباره آن اندیشید». علاوه بر این، منطق ارسطو بر اساس جنس و فصل است و جنس و فصل نیز خود بر اساس ماده و صورت بود. امروزه بطلان ماده و صورت از بدیهیات است. زیرا خود فلاسفه وضع ماده و صورت را از آن جهت می‌دانستند که جسم دارای جزء نیست در صورتی که امروزه «جزء» داشتن جسم از بدیهیات است.

فلسفه جدید در چه بستری شکل می‌گیرد؟ آیا در سنت فلسفی ما، فلسفه بر پایه طبیعیات بر ساخته شده و سپس از آن فرا رفته است؟

وقتی گفته می‌شود ماده نمی تواند حرکت کند و از آن نتیجه گرفته می‌شود که انسان که دارای حرکت است جاندار است. این نشان دهنده عدم شناخت به روز ما از ماده است. به سادگی می‌توان با اطلاع از فیزیک، شیمی و زیست شناسی جدید و بعضی تحقیقات مربوط به مغز و عصب دریافت که ماده می‌تواند حرکت داشته باشد. ما، ماده را یک گونی سیمان فرض می‌کنیم در صورتی که ماده در ترکیباتش ویژگی های گوناگونی دارد. اینجاست که باید نخست ماده را به روز شناخت و دید آیا می‌توان چنین استدلال فلسفی را بر آن بنا کرد یا خیر؟ پس باید فیزیک جدید را دانست تا متافیزیک جدید را بر مبنای آن ساخت. تمام فلاسفه قدیم معتقدند اجسام آسمانی که حرکت دورانی دارند صاحب جان هستند زیرا حرکت طبیعت را مستقیم می‌دانند. آنان بر آن بودند که غیرجاندار نمی تواند حرکت دورانی داشته باشد. بنابراین تا جهان شناخته نشود نمی توان به آن سوی آن عبور کرد و این جهان است که باید از آن سوی خود خبر دهد و باید از شاهد به غایب پی برد.

به این دلیل است که امروزه دیگر نمی توان با ساختن مفاهیم انتزاعی صرف، فلسفه ای داشت. فلسفه در اصل محصول علم بوده و ابن سینا و ابوالبرکات بغدادی به این دلیل فلسفه را «مابعد الطبیعه» می‌دانسته اند. زیرا در آموزش و حصول، پس از طبیعیات به دست می‌آید و باید از فیزیک به متافیزیک رسید. اما از نظر ارزش و اعتبار و دخالتش می‌توان گفت که «ما قبل الطبیعة» حاکم بر آن و گسترده تر از آن خواهد بود. بنابراین مسیر فلسفه دچار انحراف شده است و اینکه گفته می‌شود با «مقولات ثانیه» می‌توان معرفتی بنا نهاد به دلیل همین انحراف است. زیرا «مقولات ثانیه» ابزار ما برای شناخت جهان است و نمی توان جهان را رها کرد و در خانه به بنای معرفت پرداخت.

آیا در منطق جدید علاوه بر اینکه باید از خود چیزها آغاز کرد شرط دیگری نیز لازم است؟ این امر چه تاثیری بر نوع آموزش ما خواهد داشت؟

منطق ما باید از نظر انتزاع مفاهیم، بر تجربه استوار باشد. به خودی خود نمی‌توان فهمید که بین «گردو و گرد» چه نسبتی هست و این تجربه است که می‌گوید «همه گردوها گردند اما هر گردی گردو نیست.» بنابراین به بچه ای که صاحب این تجربه نیست نمی‌توان این مفهوم را آموخت مگر آنکه خود آن را به تجربه دریابد.

پس، از خود مفهوم نمی‌توان معرفت ایجاد کرد. ساده‌ترین مفاهیم منطق که «نسب اربعه» است بدون تجربه به هیچ عنوان قابل دستیابی نیست. اما آموزش ما به گونه‌ای است که گویا این مفاهیم به تجربه ارتباطی ندارند. مرحوم خوانساری می‌گفت، ما دانش آموز را به مابعدالطبیعه می‌بریم و از آنجا به او طبیعت را آموزش می‌دهیم. در صورتی که باید او را به جهان هدایت کرد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

کتاب نقد فمینیسم از منظر نویسندگان غرب

کتاب نقد فمینیسم از منظر نویسندگان غرب

کتاب «نقد فمینیسم از منظر نویسندگان غرب» مجموعه مقالاتی است که در فضای جامعه غرب در انتقاد از ابعاد نظری و عملی فمینیسم نگاشته شده است.

جدیدترین ها در این موضوع

چگونه خود را از گمراهی نگه داریم؟

چگونه خود را از گمراهی نگه داریم؟

انسان به طور طبیعی گرایش به کمال و امور کمالی دارد و لذا عشق به زیبایی‌ها و بیزاری از کاستی‌ها و زشتی‌ها در وجود انسان نهادینه شده است.
علم آموزی و تأمین رزق و روزی (پرسش و پاسخ؟)

علم آموزی و تأمین رزق و روزی (پرسش و پاسخ؟)

پرسش: بر اساس آموزه‌های وحیانی چگونه علم آموزی موجبات از بین رفتن فقر و تنگدستی را فراهم آورده و مستوجب تضمین رزق و روزی انسان می‌گردد؟ لطفاً به نحو اجمال پاسخ دهید.
بخل و آثار زیانبار آن

بخل و آثار زیانبار آن

برخی از رفتارهای اجتماعی بیانگر بینش و نگرش افراد است.
انسان از خاک تا افلاک

انسان از خاک تا افلاک

انسان موجودی مرکب است ولی آنچه هویت انسانی را معنا می‌بخشد، بخش معنوی و روحانی اوست که جایگاه خلافت الهی را به همین سبب کسب کرده است؛ زیرا خداوند پس از آنکه در کالبد خاکی انسان روح خویش را دمید و همه صفات خویش را در انسان با تعلیم اسمایی به ودیعت گذاشت، آنگاه بود که فرمان سجده را صادر کرد و از همه ما سوی الله خواست تا بر انسان سجده کنند.
بی احترامی به بهانه رفاقت!

بی احترامی به بهانه رفاقت!

با توجه به اینکه انسان موجودی اجتماعی است و برای ارائه حیات خویش نیاز به ارتباطات در جامعه دارد.

پر بازدیدترین ها

الخیر فی ماوقع

الخیر فی ماوقع

برای خیلی‌ها این پرسش مطرح می‌شود که چرا ما هر گاه با مصیبت و گرفتاری مواجه می‌شویم، و نخستین تحلیل و توصیف ما از آن این است که در آن خیری بوده است؟
شخصیت روحی و اخلاقی پیامبر اسلام

شخصیت روحی و اخلاقی پیامبر اسلام

اسلام جدای از خصوصیات معنوی و نورانیت و اتصال به غیب و آن مراتب و درجاتی که امثال بنده از فهمیدن آنها هم حتی قاصر هستیم، از لحاظ شخصیت انسانی و بشری، یک انسان فوق‌‌العاده، طراز اول و بی‌نظیر است.
عالم مرگ از نگاه قرآن

عالم مرگ از نگاه قرآن

مرگ حالتی در موجودات است که از مقامی به مقام دیگر در می‌آیند.
پرهیز از قضاوت های عجولانه

پرهیز از قضاوت های عجولانه

آنچه ذیلا بیان می‌شود بخشی از مواعظ و نصایح امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب است که اختصاص به مواعظ اخلاقی حضرت عیسی(ع) دارد
Powered by TayaCMS