24 اردیبهشت 1396, 22:53
انسان ها همواره خودشان را بر ديگران مقدم مي دارند. از سويي عده اي از مردم دوست دارند که درباره آنها تعريف و تمجيد شود و حتي شده، ديگران را متملق کنند. اصولاً ملق به معني خورشت و خوراکي؛ به فقير و ندار هم گفته مي شود، چون خوراکي ندارد تا بخورد. از سوي ديگر، همين فقر و نداري، شخص را به تملق مي اندازد؛ زيرا متملق و تملق گو کسي است که براي رفع گرسنگي خويش با زبان بازي مي کوشد تا غذايي را بستاند.
گروهي از انسان ها از ترس املاق و فقر و گرسنگي، به تملق گويي روي مي آورند. برخي مي ترسند که شغل خودشان را از دست بدهند از اين رو براي حفظ کار و موقعيت خودشان تملق مي گويند.
برخي از مردم وقتي تمجيد و تعريف از خود نمي شنوند و ستايشگري براي خود و اعمالشان نمي يابند، خودشان به تمجيد از خود و کارهايشان مي پردازند که بسيار زشت است و خداوند از چنين روشي پرهيز مي دهد و مي گويد: فَلَا تُزَکُّوا اَنفُسَکُمْ هُوَ اَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَي، خودتان را تزکيه و پاک نشماريد و به خودستايي و تعريف از خويش نپردازيد؛ چون خدا داناتر است به کسي که با تقوا است. (نجم، آيه 32)
اصولاً جامعه جاهلي که با فرهنگ قرآني تربيت نشده و از آن دور است، گرفتار تعريف و تملق و خودستايي است؛ حال اين جامعه جاهلي پيش از اسلام باشد يا پس از اسلام با رجعتي که از سوي اهالي فرهنگ در جامعه رخ مي دهد.
اسلام آمده است تا مردم را تزکيه واقعي کند نه آنکه مردم گرفتار تزکيه دروغين باشند که همان خودستايي است. اسلام براي تزکيه و تربيت واقعي مردم، تلاش کرده تا هستیشناسي و جهان بيني آنان را تغيير دهد و به جاي آنکه زر و سيم و مال و ثروت و مقام اعتباري دنيا ارزشي باشد، ارزش را به سمت آخرت و رضايت خداوند سوق دهد. اين گونه است که مردمي که دنبال استيثار(استئثار) بودند و خودشان را مقدم مي داشتند، و شاهانه استبداد مي ورزيدند؛ (چرا که «مَن ملَک استاثرَ؛ هر که حاکم شود استيثار و استبداد کند. نهج البلاغه، حکمت 160) به جايي برسند که ديگران را مقدم دارند و به جاي مستأثر بودن، به مقام ايثارگري برسند و مؤثر باشند؛ يعني ديگران را مقدم دارند و لقمه از دهان خود بردارند و در دهان گرسنه بگذارند.
اسلام کاري کرد که عرب جاهلي خودخواه، خودپسند، خودبين و غارتگر «مُستاثِر» را به جايي رسانيد که خودش «مُوثِر» شد و از خود گذشت و به فکر ديگري شد، به طوري که خداوند در آيه 9 سوره حشر در حق آنان مي فرمايد: وَ يُوْثِرُونَ عَلَي اَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ؛ آنان ديگران را بر خودشان مقدم مي داشتند در حالي که خودشان به آن چيز نيازمند بودند و آن چيز هم اندک و خاص بود؛ يعني در جايي ايثار مي کنند که آن چيز انحصاري است و اگر اين آب را خودشان نخورند ممکن است تلف شوند ولي همان آب حياتبخش را به ديگر مي دهند. آن چيز، محبوب آنان است و نيازمند بدان هستند، ولي همين محبوب و امر اختصاصي و مورد نياز را مي بخشند.
اين هايي که تا ديروز دنبال انحصارطلبي بودند و مي خواستند همه چيز در انحصار آنان باشد امروز ديگران را به چيزي مي رسانند که خودشان به شدت به آن نياز دارند. اين فرهنگي است که اسلام بر آن است تا مردم را از خود متوجه خدا کند و اين گونه از خود بگذرند و براي رضاي خدا به ديگران عنايت و بذل و بخشش داشته باشند.
روزنامه كيهان، شماره 21519 به تاريخ 5/10/95، صفحه 8 (معارف)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان