كلمات كليدي : برهان شرط بندي، پاسكال، غزالي
نویسنده : عبدالله محمدي
این برهان یکی از براهینی است که پاسکال (1623-1662میلادی) با استفاده از حساب احتمالات ارائه داده است. پاسکال در این استدلال با استفاده از شیوه قماربازان و کسانی که شرط بندی می کنند از این اصل مدد جسته که پرهیز از ضرر احتمالی بالاتر از سود یقینی است. وی می گوید : هر فردی باید انتخاب کند که معتقد به خدا باشد یا نباشد و همچون کسی که شرط بندی می کند راه عاقلانه و احتیاط آمیزی را در پیش گیرد . راه عاقلانه این است که اعتقاد به وجود خدا را بر عدم اعتقاد ترجیح دهد. زیرا در اینصورت اگر خدا واقعاً وجود داشته باشد او به زندگی جاودانه و سعادت ابدی نائل خواهد شد و اگر خدا وجود نداشته باشد چیزی را از دست نداده است .«اگربرنده شوید همه چیز را برده اید و اگربازنده شوید هیچ ازکف نداده اید.»[1] در مقابل اگر کسی قائل به عدم وجود خدا شود اگر خداوند وجود نداشته باشد چیزی به دست نمی آورد و اگر وجود داشته باشد زندگی جاودانه و سعادت ابدی را از دست داده است .[2]
به عبارت دیگر یا خدایی هست یا نیست؛ در صورت عدم وجود خدا مومنان از زندگی مومنانه زیانی ندیدهاند اما در صورت وجود خدا ملحدان زیانی جبران ناپذیردیدهاند.فرد شکاک ممکن است بگوید انتخاب قطعی هر یک از طرفین اشتباه است و میتوان اصلاً وارد این شرطبندی نشد، پاسکال در پاسخ به او بر این نکته تکیه میکند که علی السویه ماندن هم نوعی حکم برعلیه وجود خداوند است. هرکسی ناخواسته وارد این شرطبندی شده و باید یک طرف را انتخاب کند.[3]
توجه به این نکته تاریخی نیز ضرورت دارد که پاسکال عقل را برای ایمان به خدا ناکافی می داند و حتی آن را در درک اصول اولیه ناقص شمرده و کسانی که تلاش می کنند اعتقاد به خدا را با عقل تبیین کنند ملامت میکند. او گاهی آرزو می کند ای کاش خداوند ما را بی نیاز ازعقل خلق می کرد تا همه چیز را با غریزه و وجدان می فهمیدیم .[4]
همچنین مقصود پاسکال این نیست که بدل و جانشینی برای ادله مسیحیت طرح کند .ظاهراً مخاطب او طبقه خاصی از مردمند که هرچند با براهین شکاکان و منکران وجود خداوند اقناع نشدهاند صدق و حقانیت دین مسیح نیز آنان را اقناع نمیکند، در نتیجه در حالت توقف و تعلیق حکم باقی میمانند. پاسکال میخواهد به کسانی که در این حالت ذهنی باقی ماندهاند نشان دهد که اعتقاد داشتن به مصلحت آنها و موصل به سعادت ایشان است.[5]
بیان برهان با حساب احتمالات
این برهان به نوعی ریشه درحساب احتمالات دارد. اگر احتمال وقوع دو امر متفاوت باشد با استفاده از حساب احتمالات، طرفی که دارای احتمال بیشتری است مقدم میشود .اما اگر جایی احتمال دو طرف باهم یکسان باشد نیز میتوان یکی از طرفین را ترجیح داد . برای این منظور به اهمیت «محتمل» توجه میشود، یعنی میان دو امری که احتمال وقوع هریک پنحاه درصد است ولی محتمل، یعنی فایده مترتب بر هر یک از طرفین، در یکی دارای اهمیت هزار درجه و در دیگری دارای اهمیت ده هزار درجه باشد، عقل میزان احتمال را در اهمیت محتمل ضرب میکند. در نتیجه سود یک طرف دارای ارزش پانصد درجه و سود طرف دیگرپنج هزاردرجه میباشد. در مورد احتمال وجود خدا نیز برفرض که احتمال وجود خدا با احتمال عدم وجود آن یکسان باشد،درحالیکه شواهد وجود خدا بیشتر است، چون محتمل در یکی از طرفین (عدم وجود خدا) محدود و در طرف دیگر(وجودخدا) نامحدود است ؛ عقل حکم به جلب منفعت بیشتر میکند. لذت های این دنیا هراندازه ارزشمند باشند در برابر لذتهای نامحدود آخرت و خطرات احتمالی مخالفت با خدا محدود و ناچیز هستند. این بیان در مواردی که احتمال یکی از طرفین کمتراز طرف دیگر باشد ولی اهمیت «محتمل» در آنطرف بیشتر باشد نیز جاری میشود.مثلاً اگر احتمال تحقق یکی از طرفین بیست درصد و اهمیت محتمل آن هزار درجه باشد و احتمال طرف دیگر هشتاد درصد و اهمیت محتمل آن صد درجه باشد ؛ با توجه به حاصلضرب درصد احتمال در میزان محتمل (دویست درجه و هشتاد درجه سود) عقل طرف نخست را ترجیح میدهد.
پیشینه این برهان در منابع اسلامی
امامان معصوم (ع) گاهی از این شیوه کمک گرفتهاند. امام صادق (ع) خطاب به ابن ابی العوجاء که اعمال حج را نوعی دیوانگی و ناسازگار با منزلت انسانی می پنداشت فرمود : « اگر حقیقت همان باشد که تو می گویی ـ و البته چنین نیست ـ هیچ کدام زیانی ندیده ایم و اگر چنان باشد که ما می گوییم ـ و البته چنین است ـ ما سود کرده ایم و تو زیان .»[6] امام رضا (ع) نیز چنین استدلالی را طرح کرده و می افزایند مومنان هرچندمحدودیتهایی را پذیرفته و به انجام اعمالی چون نماز و زکات و روزه گردن نهادهاند، در مقایسه با عواقب احتمالی بی ایمانی زیانی ندیده اند .[7]
محمد غزالی نیز از این شکل استدلال بهره گرفته است . بسیاری این اندیشه پاسکال را متاثر از غزالی دانسته وبرخی یکی از متکلمان اسپانیایی را واسطه انتقال این اندیشه از شرق اسلامی به غرب مسیحی می دانند .[8] ریموندو مارتینی (1220-1285م) متکلم مسیحی کتابی در رد آرای غزالی با نام خنجر ایمان نگاشت و این کتاب در سال 1651 در پاریس منتشر شد. این کتاب یکی از راههای آشنایی پاسکال با دیدگاه غزالی قلمداد میشود . گرچه عده ای ریشه این استدلال را به زمان افلاطون برگردانده اند ، بسیاری از اندیشمندان شرقی و غربی بر پیشینه اسلامی آن تاکید کردهاند .[9]
غزالی در برخی آثار خود در برابر کسانی که به آموزه معاد با دیده انکار یا تردید مینگرند به حدیثی از امام علی (ع) استناد می جوید : « اگر چنان است که تو می گویی هم تو نجات یافتی و هم ما و اگر چنان است که ما می گوییم ما نجات یافته و تو در عذاب ابدی ماندی»[10].
وی به این اشکال که لذت های دنیوی نقد و یقینی وعذاب و لذتهای آخرت نسیه و احتمالی است ، نیز اشاره کرده و پاسخ می دهد: هر نقدی را نمیتوان بهتر از نسیه دانست. مثلاً بازرگانی که دشواری های سفر را به جان میخرد و درهمی نقد را به امید درهمهایی نسیه هزینه میکند و بیماری که بر اساس دستور پزشک از خوردن غذاهای لذیذ اجتناب میکند نسیه را بر نقد ترجیح دادهاند . وقتی خردمندان خطر کردن در اینموارد را که میان نقد ونسیه نسبتی در حد ده به یک برقرار است عاقلانه می یابند چگونه نشاید یک خوشی را وانهیم و هزاران بلکه بی نهایت خوشی دریافت کنیم .[11] اگر کسی به انسان تشنهای بگوید این آب را نخور زیرا ماری دهان خود را در آن زده است انسان با اینکه لذت آب یقینی است و زیان زهرمار احتمالی ، از خوردن آب اجتناب می کند .[12]
این برهان در کلام معصومین (ع) و غزالی بیشتر برای اثبات معاد استفاده شده است اما پاسکال از آن برای اثبات خدا نیز بهره میگیرد . تکیه برهان پاسکال بر این است که فاصله میان خیری که به دست می آید و خیری که از دست می رود بی نهایت است. پاسکال با اشاره به اینکه ممکن استعده ای غیریقینی بودن سود دینداری را مطرح کنند می گوید : اولاً همه خردمندان به امید دست یابی به سودی نامسلم ولی پرارزش امری یقیینی و کم بها را به خطر می اندازند.(توجه به اهمیت محتمل) ثانیاً آنچه با نامسلم بودن برد فاصله ای نامنتاهی دارد مسلم بودن باخت است نه یقینی بودن خطر .ثالثاً ایمان به خدا با هیچ زیانی همراه نیست و در این دنیا نیز صرفه با خدا باوری است . مومنان گرچه لذت هایی زیانمند را از دست می دهند، به خوشی هایی بالاتر دست می یابند و در زندگی به انسانهایی فروتن و درستکار تبدیل میشوند.[13]
اشکالات مطرح شده بر استدلال شرط بندی
1 – ناسازگاری با اخلاق
برخی ایمان از راه شرط بندی را نوعی خود فریبی و بی اعتنایی به عقل دانسته و آن را با اخلاق اعتقاد ورزی ناسازگار می شمرند. زیرا آدمی خود را مومن به چیزی می نمایاند که اعتقاد واقعی به آن ندارد .
این اشکال را میتوان اینگونه پاسخ گفت که فرض مسئله ما جایی است که عقل راهی برای اثبات درستی یا نادرستی گزاره ای که بر سر آن شرط می بندیم ندارد وچاره ای جز مصلحت سنجی و دور اندیشی نمی بیند . همچنین گاهی پرسیده میشود آیا اخلاق با مصلحت اندیشی سازگار است . کانت به این پرسش پاسخ منفی میدهد او ارزش اخلاقی را تنها در عملی میداند که به انگیزه انجام تکلیف صورت گیرد. با این همه حتی از دیدگاه کانت نیز نمیتوان اعمالی را که در واقع مطابق تکلیفاند اما به انگیزهای غیر از ادای وظیفه تحقق یافتهاند را ضد اخلاقی شمرد، مثلا ارزش اخلاقی خود کشی را با حفظ حیات از روی مصلحت سنجی نمیتوان یکی دانست .[14]
2- بی ارزش بودن ایمان مصلحت اندیشانه
اعتراض دیگر به پاسکال این است که ایمان مصلحت اندیشانه تعبیری تناقض آمیز و پارادوکسیکال است . زیرا ایمانی که از حسابگری سرچشمه بگیرد سرشت اصلی خود را ندارد .برخی دیگرحتی این احتمال را پیش کشیدهاند که شاید خداوند چنین کسانی را که به اصول عقلانی پایبند نیستند به عذاب جاودان گرفتار کند.
این اشکال را چنین پاسخ گفتهاند که شرط بندی یگانه و بهترین راه برای ایمان نیست ؛ بلکه گزینهای است آرامشبخش برای کسانی که با بحث و تحقیق راهی به جایی نبرده و میان وادی کفر و ایمان سرگردانند. امید پاسکال این است که این سلوک مومنانه به ایمان حقیقی بینجامد و مصلحت اندیشی جای خود را به حقیقت یابی دهد.از سوی دیگر از کجا معلوم که این ایمان حسابگرانه مورد تایید خداوند نباشد به ویژه اگر گامی به سوی ایمان حقیقی باشد .[15]