24 آبان 1393, 14:6
كلمات كليدي : رويكرد اشاعره، اشاعره، اشعري، روش هاي دين پژوهي
نویسنده : عبدالله محمدي
تا اواخر قرن سوم و اوائل قرن چهارهم معتزله یک مکتب کلامی بدون معارض در میان اهل سنت بود. ولی در این زمان ابوالحسن اشعری (260-334ق ) که شخصی دانشمند و باهوش بود مذهب کلامی جدیدی را تاسیس کرد. پدرش طرفدار اهل حدیث بود و او نیز در کودکی با عقاید ایشان انس پیدا کرد ولی در جوانی به مکتب معتزله گرایش یافته و سال ها نزد قاضی عبدالجبار معتزلی شاگردی کرد و تا حدود 40 سالگی معتزلی بود سپس آنها کناره گیری کرد و به حمایت از عقاید اهل حدیث پرداخت.برخی مناظرات کلامی اشعری با استادش ابوعلی جبایی و ناتوانی او در پاسخ به اشکالات اشعری را عامل کنارهگیری او دانسته اند.[1] اما در کنار این نظر دیدگاههای دیگری نیز موجود است .[2]
اشعری برخلاف قدمای اهل حدیث مانند احمد بن حنبل، بحث و استدلال و به کاربردن منطق را در اصول دین جایز شمرد و از قرآن و سنت بر این مطلب دلیل آورد و رساله ای در این باره نوشت[3].
روش کلامی او آمیزهای از عقل و نقل است به شکلی که نقل بر عقل مقدم است. او تلاش کرد تا تضادّ موجود میان عقلگرایی و ظاهرگرایی را از بین ببرد. و در این راستا بیشترین سعی او بر این بود که اهل حدیث را وادار به استفاده از عقل در مباحث اعتقادی نماید[4].
اشعری در تعارض میان عقل و نقل، نقل را مقدم میداشت و در نتیجه در بحث از صفات ذات و صفات خبریه با عقاید معتزله مخالفت نمود. همچنین حسن و قبح عقلی را نیز انکار نمود و هماهنگ با اهل حدیث هیچ واجب عقلی را نپذیرفت[5]. روش و فکر اشعری متاسفانه تأثیر زیادی بر عالم اسلام گذارد و اکنون عقیده رایج میان اهل سنت است[6].
البته مخالفت های زیادی از سوی فلاسفه و معتزله و حتی برخی اشعری ها با عقاید او شد.بیش از همه معتزلیان که از تغییر جهت ناگهانی شاگرد قدیم مکتب خود نگران بودندبا او مخالفت کردند. علاوه بر ایشان ظاهر گرایان و در صدر آنان حنبلی ها با تردید و حیرت با وی برخورد کردند که در عین کناره گیری از معتزله باز هم جرات استناد بی کم و کاست به نصوص دینی را ندارد.از سوی دیگر شاگردان ابومنصور ماتریدی درسمرقند مکتب اشعری را ناقص می دانستند.[7] اما مخالفت اشعری ها با عقل گرایی همچنان ادامه داشت. در دوران غزالی - که خود یک اشعری است- کلام اشعری به عرفان و تصوف نزدیک شد. و با فعالیت های فخر رازی که با افکار فلاسفه آشنا بود، کلام اشعری نیرویی تازه گرفت[8].
از جمله مسائل مورد اختلاف اهل حدیث و معتزله که اشعری سعی در حل آن داشت موضوع اختیار انسان بود. معتزله معتقد بودند که انسان آفریننده افعال خویش است و در مقابل اهل حدیث برای محدود نشدن قدرت خداوند اعمال انسانها را آفریده خداوند دانسته و برای بندگان هیچ تاثیری قائل نبودند. اما اشعری برای حل این مشکل نظریه «کسب» را ارائه نمود. که اگر آدمی اراده بر کاری کند خداوند آن فعل را برای او خلق می کند . یعنی خداوند افعال را خلق کرده و آدمی آن را کسب می کند. به عبارت دیگر خداوند اختیار را به صورت کسب در بندگان آفریده و افعال مخلوق خداوند بوده بی آنکه انسان در این اختیار یا در مقارن بودن فعل با اختیار دارای قدرت موثری باشد.[9]
مسئله دیگر موضوع رویت خداوند است. اهل حدیث به ظاهر آیاتی معتقد شدند که بدون تاویل، توهم رویت خداوند را پدید میآورد. معتزله این نصوص را تاویل کردند اما اشعری با این که معتقد به رویت است مدعی است دیدن خدا مانند دیگر دیدنیها نیست که ناگزیر دارای جهت و مکان شد و نیاز به روبرو شدن داشته باشد بلکه رویت خداوند ادراکی است که مقتضی هیچ گونه تاثیر و تغییری در ادراک شونده نیست.[10]
اما هیچیک از این راه حل ها نتوانست مشکل اصلی را حل کند. تا آنجا که بسیاری از پیروان اشعری در فهم مقصود حقیقی نظریه کسب دچار اختلاف شدند.
1- اشعری که قصد حل تضاد میان عقلگرایی و ظاهرگرایی را داشت تنها در راضی کردن اهل حدیث به استدلال کامیاب بود اما هرگز نتوانست خواسته خود را نظام مند سازد و جمود و ظاهرگرایی که روح تفکر اهل حدیث است از او نیز دور نشد. مثلا او گرچه بر وجود خدا استدلال می کند و خداوند را جسم نمیداند، قائل به رویت خدا در آخـرت با چشم و عمومیت اراده او نسبت به تمام امور حتی امور محال ممتنع ذاتی است[11].
2- نظریه کسب اشعری نه تنها مورد نقد مخالفان اشاعره قرار گرفته استت بلکه برخی از محققان اشاعره نیز آن را نادرست شمرده و در ردیف آرا و نظرات مبهم ومعما گونه ذکر کردهاند. احمد امین مصری آن را به عنوان تعبیر جدیدی از نظریه جبر دانسته ومعتقد است هیچ تفاوتی با آن ندارد.[12] از سویی انکارحسن و قبح افعال با هدف اثبات قدرت خداوند ومحدود نساختن قدرت او بود اما همانطور که متکلمان شیعه نشان دادند بیشتر استدلالات ایشان مغالطی است. انکار حسن و قبح افعالی چون راستگویی، ستم به مظلوم، احسان به یتیم و ... مغالطهای آشکار در برابر وجدان است.[13]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان