كلمات كليدي : ظاهر گرايي، نص گرايي، اهل حديث، اخباري گري، روش شناسي دين پژوهي
نویسنده : عبدالله محمدي
ویژگی مهم این رویکرد، اعتنای فوق العاده به ظاهر متون دینی در فهم معارف است. ظاهرگرایان تنها منبع فهم اصول و فروع دینی را ظواهر احادیث و آیات قرآن میدانند و نه تنها در فهم این متون بر ظاهر آن جمود داشته و عقل را دخالت نمیدهند بلکه در شناخت اصول اعتقادی نیز برای عقل اعتباری قائل نیستند[1]. افرادی همچون مالک بن انس (93-179ق)، محمد بن ادریس شافعی ( 150-204ق)، احمد بن حنبل ( 161-241 ق) ، داود بن علی اصفهانی ( 200-270 ق) بر این نگرش و خارج نشدن از چارچوب روایات پافشاری میکنند و با ورود هرگونه اندیشه بشری و عقلی در دین مخالفند. این گروه با عملیات عقلی اصحاب عراق مانند ابوحنیفه (80-150ق) به شدت مقابله نمودند. البته اصحاب حدیث و ظاهرگرایان همه در یک سطح نیستند. گروهی بدون توجه به صحت و سقم سند احادیث مضامین آن را میپذیرفتند و در دام تشبیه و تجسیم خداوند گرفتار میشدند و گروهی گرایشهای معتدلتری داشتند.[2] مثلاً داود بن اصفهانی (270-200 هـ ق) ضمن تسلط کافی بر منطق و فلسفه یونان و استدلالهای کلامی، تنها راه فهم اصول دین مانند توحید و نبوت را پیروی از پیامبر دانسته و براهین عقلی را فقط برای افراد شکاک ضروری میشمارد.[3]
اما ابن حزم اندلسی با اینکه از ظاهرگرایان است به شدت از نسبت دادن معانی جسمانی الفاظ و صفات به خداوند پرهیز می کند و بر تفسیرهای اشعری خرده می گیرد و پایبندی به ظاهر کتاب وسنت را تنها در عرصههای فقه و کلام مطرح میکند.[4]
ابن تیمیه نیز از نص گرایان و اهل حدیث است که به شعار بازگشت به عقاید سلف به شدت با عقل گرایی افراطی مقابله جسته و در مقام بحث علمی از هرگونه استدلال عقلی پرهیز میکند.[5]
احمدبن حنبل که در رأس اهل الحدیث است با کلام عقلی به شدت مخالفت کرده و میگفته است: «من اهل کلام نیستم و روش من حدیث است»[6].
ایشان تمام روایات را به یک اندازه معتبر شمرده و از تأویل و تفسیر عقلی آنها پرهیز میکنند این گروه با کلام- چه معتزلی چه اشعری- مخالف هستند حتی ابن تیمیه گذشته از مخالفت با روش عقلی به حرمت کلام و منطق، فتوا داده است و سیوطی نیز کتابی با عنوان «صون المنطق و الکلام عن المنطق و الکلام» تألیف کرده است[7].
اهل حدیث با پرسشگری و کنکاش در معانی عمیق قرآن و روایات نیز مخالف هستند. مثلاً وقتی از مالک بن انس سؤال شد «استواء» در آیه «الرحمن علی العرش استوی»(طه/5) یعنی چه؟ پاسخ داد: «معنای استواء مشخص است. گرچه کیفیت آن مجهول است. ایمان آوردن به این معنا واجب است و پرسش از آن بدعت است»[8].
اهتمام ظاهرگرایان به تمام احادیث تا آنجاست که هر حدیثی را معتبر میدانند حتی اگر مخالف با حکم عقل و یا حتی ظاهر قرآن باشد. از اینرو در موارد مخالفت ظاهر حدیث با قرآن، حدیث را مقدم شمرده و معتقدند سنجش ارزش حدیث با قرآن روش زنادقه و کفار است. تکیه بر ظاهر معانی آیات قرآن موجب شد تا ایشان برای خداوند دست و پا و چشم و صورت قائل شوند[9]. (البته با دقت تحقیقی میتوان اهل حدیث و ظاهر گرایان را نیز از هم جدا نمود لکن در این مقال از جهت اهتمام به متن هم جهت هستند.)
شایان ذکر است شبیه نصگرایی مذکور، جریانی در قرن دوم و سوم هجری در میان محدثان شیعه نیز رواج یافت که ایشان نیز نقل را تنها منبع شناخت دین دانسته و استفاده از عقل را روا نمیدانستند و تفاوتی نیز میان احادیث ضعیف و قوی نمیدیدند. شیخ صدوق از بزرگان این روش است. البته بر خلاف اهل حدیث سنی، محدثان شیعی پرسشگری را جایز میدانستند. نجاشی و شیخ طوسی که از بزرگان علم رجال هستند تألفیات بسیاری برای شیخ صدوق شمردهاند که این کتابها پاسخ پرسشهایی است که از کشورهای مختلف برای صدوق(ره) رسیده بود. واین نشان دهنده این مطلب است که گرچه ایشان نیز به ظاهر حدیث اهمیت فوق العاده می دادند اما پرسشگری و تامل در معانی احادیث را منع نمی کرده اند و این از مهمترین نکات تمایز جریان نص گرایی شیعه و سنی است .[10]
اخباریگری نیز رویکرد دیگری شبیه رویکرد اهل حدیث و ظاهرگرایان اهل سنت است که مدتی در برخی دینپژوهان شیعی رواج داشت. با این تفاوت که هم به لحاظ مدت حیات و هم به لحاظ پیروان، بسیار کمتر از جریان اهل حدیث بود. این تفکر تقریباً مقارن ظهور صفویه در ایران ظاهر شد. ایشان مخالف رجوع مردم غیر معصوم به قرآن بوده و مدعی شدند تنها پیغمبر وامام حق رجوع به قرآن دارند و دیگران باید به اخبار واحادیث مراجعه کنند.
این گروه به موازات ممنوعیت رجوع به قرآن، حجّیت اجماع و عقل و در نتیجه اجتهاد را نیز منکر شدند. زیرا در نظر ایشان اجماع ساخته و پرداخته اهل تسنّن و عقل خطا بردار است. محمد امین بن محمد شریف استرآبادی(متوفای 1033 هـ ق) رهبر این جریان و اولین مخالف اجتهاد در میان شیعیان است[11].
اخبارهای استفاده از عقل در اصول و فروع دین را موجب انحراف از صراط مستقیم و سقوط در ضلالت و حیرت دانسته و معتقدند علت اختلاف آرا و تکثرگرایی در عرصة اصول دین به کارگیری بیجهت عقل و تأویل عقلی متون شرعی است. علامه مجلسی -که از اخباریهای معتدل است- استفاده از عقل را جز در اثبات امامت جایز نمیداند چون در نظر او بعد از شناخت امام باب عقل توسط خود امام مسدود شده است[12].
اخباریها بر خلاف ظاهرگرایان اهل سنت، تمام احکام عقل را بی اعتبار نمیدانند یعنی بدیهیات عقلی و همچنین احکام نظری عقل که با شرع سازگار است را میپذیرند. حتی سید نعمت الله جزائری ضمن اشرف دانستن علوم عقلی معتقد است: «دست یابی بشر به علوم عقلی محال است چون عقول آلودهی انسان تنها به وهم و گمان دست مییابند».[13]
همچنانکه اشاره شد برخلاف ظاهرگرایی در اهل سنت که هنوز هم ادامه دارد، اخباریگری در میان عدّه قلیلی از اندیشمندان و تنها قریب به دو قرن دوام داشت و با ظهور آیت الله محمدباقر بهبهانی(1116-1250) تفکر اجتهاد شیعی براخباری گری غلبه یافت[14].
نقد و بررسی
1. بیاعتنایی افراطی به عقل در دین پژوهی، دین پذیری عقلانی را متزلزل میسازد. زیرا قبل از پذیرش اعتبار کتاب و سنّت ناگزیر باید از دلیل عقلی استفاده کنیم. تا اعتبار کتاب و سنت با مبانی عقلی محض اثبات نشده باشد نمی توان به آنها تمسک نمود. [15]
2. با استناد به گزارش های تاریخی صحیح آشکار می شود که احادیث منقول از پیشوایان دین از نظر اعتبار در یک سطح نیستند و از نظر سند به صحیح و سقیم تقسیم شده اند .[16] حضور اسرائیلیات و احادیث کذب و جعلی، احتیاط بیشتری را در مواجهه با احادیث می طلبد.همچنین توجه به این موضوع که کلمات معصومین (ع) بر اساس سطح آگاهی های مخاطبین و پرسشگران، در شرایط زمانی، مکانی و فرهنگی متفاوت بیان شده است مقتضی نگاهی جامع به مجموعه احادیث است و ضرورت توجه به نظام معرفت شناسی فهم احادیث را دو چندان می کند .صرف اتکا به ظاهر احادیث بیانگر نگاهی جزء نگرانه به دین است.
3. بر فرض اتکاء به ظاهر روایات، نباید به تفاسیری دست زد که مستلزم تشبیه یا تجسیم خداوند گردد. زیرا احتمال معانی دیگر نیز موجود است[17].
4. جمود بر ظاهر روایات و بی اعتنایی به عقل، امکان کارآمدی دین در جوامع مختلف و فرهنگهای متفاوت را نفی میکند در حالی که در خود روایات، دین برنامهای جامع برای تمام زمانها و مکانها معرفی شده است. روشن است که جمود بر ظاهر روایات پاسخگوی سؤالات امروزی نیست بلکه باید نگاه کنجکاو عقل پرسش های امروز بشر را بر مجموعه احادیث عرضه کرده و با توجه به مبانی معرفت شناسی دینی و اصول فهم دین ، از نصوص دینی به عنوان یکی از منابع دین بهره گیرد. گرچه به کارگیری عقل در فهم متون دینی نیز منطق خاص خود را دارد که در جای خود به آن اشاره شده است.[18]
غیر از انتقاداتی که به اهل حدیث و اخباریها مشترکاً وارد است نسبت به برخی مبانی خاصّ اخباریگری نیز ملاحظاتی وجود دارد:
الف - اگر ایشان بدیهیات عقلی را معتبر میدانند باید اعتبار معرفت شناختی سایر امور یقینی غیر بدیهی که به بدیهیات منتهی میشوند را نیز بپذیرند.[19]
ب- آنچه مورد نکوهش ائمه (ع) است استفاده از استحسان و قیاس ظنی است نه عقل قطعی. در بسیاری از احتجاجات امامان(ع) با مخالفان از روش عقلی کمک گرفته شده و دیگران را نیز به تعمق و استدلال تشویق نمودهاند. [20]
ج- اخباریها پس از مخالفت با اجتهاد، رجوع مستقیم مردم(بدون وساطت مجتهدین) به روایات را ترویج کردند که این گذشته از آسیبهای معرفتی که در اثر تفسیر خام و ناپخته روایات به بار آورد موجب پیدایش تفکری در عرصه فرهنگی اجتماعی شد که «اسلام منهای روحانیت» لقب گرفت. این تفکر در مقاطع مختلف تاریخ معاصر همچون مشروطه، نهضت آزادی و پیدایش بهائیت و سازمان منافقین آسیبهای جدّی به فرهنگ ایرانی اسلامی وارد ساخت.[21]
د- چنین رویکردی در دین پژوهی نه تنها تاب پذیرش رویکردهای بدیل- اعم از عقلی، عرفانی، ترکیبی- را ندارد و به کفر ایشان فتوا میدهد بلکه در صحنه عمل نیز موجب پیدایش تفکراتی چون وهابیت و طالبان میشود.[22]