27 فروردین 1392, 0:0
[کد مطلب: 1792]
فیلم خوب دارای رمزگونگی است. بدین معنی که مستقیماً اصل مطلب را بیهیچ لایه باطنی بیان نمیکند و هر کسی به اندازهٔ فهم خودش، از آن استفاده کند، هم مخاطبان حرفهای سینما را راضی نگه دارد و هم مخاطبان عام را. تقریباً مورد اتّفاق است که فیلم خوب، نوعی خلق است یا واقعیتی که پرداخت خلاقانهای روی آن صورت میگیرد. اما در فیلمهای ده نمکی پیام فیلم خیلی مستقیم و صریح به مخاطب منتقل میشود. همان طور که داستان فیلم اخراجیها مجموعهای از جوکهای مردمی بود که با زندگی رزمندههای هشت سال دفاع مقدس ترکیب شده بود؛ داستان فیلم رسوایی هم چند داستان از زندگی علماست که با زندگی یکی از زنهای فقر و فحشا ترکیب شده است. استفاده کردن از داستانهای علما به خودی خود ایرادی ندارد اما اگر روی این داستانها پرداخت درستی صورت نگیرد، نه تنها آن مفهوم به مخاطب منتقل نمیشود بلکه طراوترا نیز از آن داستان می گیرد.
در فیلم "رسوایی" به نظر میرسد استفادۀ ابزاری از زن برای جلب مخاطب صورت گرفته است. عشوهها، رفتار و حرفهای او، نه تنها هیچ تناسبی با کلیت فیلم ندارد بلکه در تضاد با روح حاکم در فیلم است. نماهای نزدیک از نوع راه رفتن افسانه و چهرهٔ او، به شدت در فیلمی که ادعای عرفانی بودن هم میکند، برجسته شده است. ناصر هاشمزاده چند سال پیش (مشاور مذهبی فیلم رنگ خدا) میگفت: در فیلم «رنگ خدا» پدر آن کودک وقتی میخواست برود از آن دختر خواستگاری کند، عمدا چهرهٔ دختر را خیلی زیبا نشان ندادیم و روی چهرهٔ او خیلی تأکید نکردیم بخاطر اینکه به کلیّت فیلم لطمه نزند. اما ما در فیلم "رسوایی" با یک زن بدنام مواجه هستیم که با راه رفتن عشوه آمیز و حرفهایی که میزند و با ادبیات خاصی که دارد وقارش را از بین میبرد و با کلیّت فیلم در تضاد است. هدف درام اگر تحول شخصیت دختر است، که در پایان تحولی رخ نمیدهد و او با همان ظاهر ابتدای فیلم در انتهای فیلم نمایش داده میشود. زن بد نام اول داستان با زن بدنام آخر داستان تفاوت چندانی پیدا نمیکند، غیر از اینکه اول فیلم درِ خانه را بر روی صدای اذانی که از بلندگوی مسجد پخش میکند میبندد و در آخر فیلم به شکل تحمیلی درِ خانه را بر روی صدای اذان باز میکند، همچنین اعتراض کردنهای او از خدا و دین به یک سلام دادن به امامزاده تبدیل میشود. اصلا متوجه نمیشویم که کارهای گذشتهٔ افسانه خوب بوده یا بد. رویکرد کارگردان دربارهٔ افسانه چیست؟ آیا افسانه به غیر از دزدی (به خاطر فقر)، واقعا زنی خیابانی است یا زنی است که اصلا به این کارها تن نمیدهد؟ کارگردان حرفی از خیابانی بودن افسانه نمیزند اما وقتی دو دختر همسایه با او حرف میزنند، خیابانی بودن افسانه را برداشت میکنیم. بعلاوه اینکه چند بار به روحانی پیشنهاد میدهد تا به قول خودش از خجالتش دربیاید.
روابط علت و معلولی در این فیلم رعایت نشده و داستان با روال منطقی پیش نمیرود. چرا حاج آقا به افسانه کمک میکند در صورتی که نه مأمورین را میشناسد و نه افسانه را. ضمن اینکه مأمور که نماینده قانون است موجهتر است. چرا جعفر (کامران تفتی) که مدتهاست چشمش به دنبال افسانه است، ناگهان حاضر میشود برای رقیب عشقیاش جاسوسی افسانه را بکند؟ این فیلم مردم را خوب تصویر نکرده. مردم بدون استثنا به روحانی احترام میگذارند، در ادامه بدون اینکه این رسوایی روحانی در فیلم جا بیفتد، همه مردم از روحانیای که نادیدهها را میبیند و با این همه سابقه، به یکباره روی برمی گردانند. تا جایی که کسی پشت سرش نماز نمیخواند. ایرادی ندارد که فیلمساز میخواهد روحانی ایده آلی را نشان دهد که در خدا غرق شده و با غیبگوییهایش به مخاطب این اطمینان را میدهد که پایش در مسیر نه لغزیده و سعی میکند بیشتر عمل کند تا اینکه به حرف زدن اکتفا کند. اما برادر افسانه که سرِ چهار راه هنگام پاک کردن شیشهٔ ماشینها تصادف کرده، به کما میرود و با دعای حاج آقا به زندگی باز میگردد، تصنعی و غیر قابل باور است. همچنین یکی از تصنعیترین سکانسهای فیلم سکانس مسجد است که روحانی بالای منبر حرفهای معمولی میزند و مردم به صورت کاملا ساختگی،های های گریه میکنند. شاید کارگردان با این سکانس میخواسته، صاحب نفس بودن روحانی را نشان دهد که البته ناموفق بوده. همچنین یکی از بدترین سکانسهای فیلم آنجایی است که حاجی متظاهر جماعت بازارچه را به سمت خانهٔ زن بد نام میبرد و حتی آنجا را سنگسار میکند و در پاسخ دیالوگهای کوبندهٔ افسانه که همه را آگاه میکند. اگر بخشهایی از فیلم حذف شود نه تنها ضربهای به فیلم وارد نمیشود بلکه داستان روانتر پیش میرود. مانند دو دختر همسایهٔ افسانه با حرفهایی که میزنند هیچ کمکی به پیشبرد داستان نمیکنند و فقط با حرفهایشان، مخاطب را به هرزگی دختر مطمئن میکنند. در فیلم بعضی از سکانسهای بیربط که صرفاً در خدمت انتقال «مفاهیم» و «مضامین» هستند و نه در خدمت پیشرفت داستان یا عمق بخشیدن به شخصیتها، تأکید بیش از حد بر برخی از مفاهیم که باعث میشود مخاطب از آن لذتی نبرد و در برخی جاها به شدت شعاری جلوه کند. شوخی کلامی و حتی استفاده از تکیه کلامهای خیابانی و گاهی جنسی، در بعضی از بخشهای فیلم هیچ کمکی به کلیت داستان نمیکند و به شدت آزاردهنده میشود.
منبع:فیلم نوشتار
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان