نویسنده: محمد مهدی صدرفراتی
هانری برگسون فیلسوف و دانشمند قرن نوزده و بیست فرانسه از جمله نوابغی است که با وجود داشتن ذهنی پویا و همه جانبه مورد غفلت جامعه علمی قرار گرفته است. نثر ادبی و تا حدی ابهام بر انگیز، از جمله عوامل کم توجهی نسبت به او و فلسفه اش در طول تاریخ است. شاید بتوان گفت به خاطر افکار خلاف عادت و گاها غیرمتمرکز برگسون، عده ای او را شاعر و یا حتی عارف خواندهاند. بر خلاف فلاسفه بزرگ تاریخ غرب و شرق مانند کانت و ملاصدرا، هانری برگسون دارای نظام فلسفی جامعی نیست. این مسئله نیز از نوع تفکر او و انتقاداتی که بر علوم مرسوم و عقل گرایی صرف کرده است، قابل استنتاج است.
در طول تاریخ فلسفه و بر اساس شرایط اجتماعی و فکری محیط، هر یک از دانشمندان بر یکی از روشهای کسب معرفت تاکید کردهاند. بین فلاسفه غربی کسانی مانند هیوم پرچمدار تجربه گرایی، کانت و هم کیشان متاخرش مدعی عقل گرایی و عدهای مانند کی یرکگارد پیرو امور ایمانی و معرفتهای بلاواسطه هستند. در بین شرقیان نیز حکمت مشا دغدغه عقل گرایی، حکمت اشراق در پی ایمان گرایی و حکمت متعالیه ترکیبی از این دو را دارا بودهاند. فلسفه هانری برگسون مبتنی بر شهود است. شاید بتوان گفت آنچه که ایمان گرایان بر آن تاکید میکنند، به این طرز تفکر نزدیکتر باشد. البته باید دقت کرد که برگسون یک ایمان گرای صرف مانند کی یرکگارد نیست و برای عقل و علوم عقلی نیز ارزش ویژهای قائل است هر چند علوم عقلی و تحلیلی را برای زندگی اجتماعی و امور مادی انسان لازم میداند. اعتباری که روح و معارف برخاسته از مسائل شهودی دارند، اصل و واقعیت معرفت است در مقابل علوم عقلی و تحلیلی توهمی از معرفت هستند. اما بازهم تفاوتهای بسیاری بین برگسون و یک ایده آلیست وجود دارد. او هرگز ماده و عقل تحلیلی یا ریاضی را انکار نمیکند، بلکه چندین بار به شناخت محیط اطراف تاکید کرده است.
شاید بتوان هانری برگسون را جزء اولین فیلسوفانی دانست که مستقیما درباره فلسفه ذهن و آگاهی و شناخت به صورت جدی سخن گفته اند. پاسخ به مسئله آگاهی از نظر برگسون منحصر به داده هایی است که توسط شناخت بلاواسطه و از طریق شهود به دست میآید. مثلادریافتی که هر شخصی از درون خودش دارد، احساسی اصیل است. پس از این شهود، انسان یک کل را در طبیعت دریافت کرده که همه هستی جزء آن هستند و در آخر شهود مفهومی به نام خدا برای او شکل میگیرد. به وضوح پیداست که برگسون شهود را برای نفس و بر نفس الزامی میداند، پس میتوان او را یک دوگانه انگار خواند.
رابطه دین با اجتماع، آزادی ، زمان ، ذهن و فرایند آگاهی بخشی از مسائل مورد علاقه برگسون هستند. بهتر است بحث درباره فلسفه برگسون را با نظرات وی درباره زمان آغاز کرد. او بین زمان شهودی و زمان ریاضی شده تفاوت قائل است. زمانی که ما هر روز با آن سر و کار داریم و قابل قسمت به ساعت و دقیقه و ثانیه است، زمانی مکانی و ریاضی شده و فاقد اصالت اند. اما زمان دیگری که برگسون آن را با نام «استمرار محض» میخواند همان زمانی است که افراد بدون واسطه شهود کرده و مُدرِک آن هستند. استمرار محض عبارت است از صورتی که توالی آگاهی انسانها به خود میگیرد و ترکیب ناهمگنی است از گذشته و آینده که نمی وان و نباید آنها را از یکدیگر جدا کرد.
سخنرانیهای هانری برگسون در پاریس همواره مخاطبان آشنا و غیر آشنا به فلسفه را به سوی خود میکشاند. در بین یکی از همین سخنرانیها هانری برگسون در حال توضیح دادن زمان به معنای استمرار و شهود بی واسطه، متوجه پاسخ شبهه تاریخی زنونشد. زنون دانشمند یونانی سالها قبل شبهه مسابقه لاک پشت و آشیل را مطرح کرد و سال هاست فلاسفه و ریاضیدانان را به فکر واداشته است. او مدعی بود اگر لاک پشتی چند متر جلوتر از یک دونده ماهر باشد، دونده هیچ گاه به لاک پشت نخواهد رسید، چرا که با حرکت کردن مسافت توسط دونده، لاک پشت هم گرچه بسیار کم ولی حرکت میکند. ممکن است این مسئله به ظاهر با مباحث حد و مشتق در ریاضی شبیه باشد، اما منظور زنون از بیان این مسئله انکار حرکت و محال بودن آن است. زنون با طرح این شبهه صورت مسئله را پاک کرده و اصولاحرکت را در هستی غیر ممکن میداند. اما برگسون پاسخ دیگری برای این سئوال داشت. او با تفاوتی که میان زمان ریاضی و زمان به عنوان استمرار محض قائل بود، طرح مسئله زنون را غلط دانست. واضح است که مقایسه سرعت آشیل با لاک پشت مستلزم در نظر گرفتن مفاهیم زمان و مکان به صورت همزمان است، حال آنکه زمان و مکان با یکدیگر به صورت بنیادین تفاوت دارند. مکان را میتوان به صورت تحلیلی به قسمتهای کوچک تر تقسیم کرد در حالی که زمان به معنای واقعی کلمه قابل قسمت نیست و نمی توان استنتاج کرد که آشیل به لاک پشت نخواهد رسید.
همان طور که گفته شد یکی از دغدغههای برگسون آزادی انسان است. بر همین اساس او دو «خود» مجزا را در وجود انسان تعریف میکند. یکی از آنها از استمرار محض و شهور وی سرچشمه گرفته و اصالت و آزادی با این خود است در حالی که «خود» دیگر باز نمود اجتماعی آن است. اعمالی که از خودِ اجتماعی سر میزند معمولابر اثر جبر محیط و اجتماع است و نمی توان نام آزادی را بر آن نهاد، اما اعمالی که از خود واقعی سرچشمه میگیرند آزادانه هستند. اعمال آزادانه از خودِ عمیقتر یا کل شخصیت سرچشمه میگیرد. متاسفانه اکثر اعمال انسانها از روی جبر جامعه و محیط است و لذا انسانها از آزادی خود بسیار دور هستند. بر همین اساس برگسون بین دو حافظه تفاوت مینهد، در وهله اول نوعی حافظه که عبارت است از ساز و کارهایی حرکتی که به عادت شباهت دارد. حافظه در این معنا تکرار مکانیکی و عادتی جسمانی است. این نوع حافظه که حتی یک طوطی هم میتواند داشته باشد متفاوت است با حافظه ای که بازنمود همه اعمال روزانه ماست و به «حافظه محض» موسوم است. این قسمت ذهن است که بعد روحی انسان را تشکیل میدهد و همین بخش است که اشاره به ذهن ناهشیار دارد.
یکی دیگر از بحثهای مورد علاقه برگسون رابطه دین با جوامع است. او به روش خودش در فلسفه، دین را نیز به دو قسمت تقسیم میکند. دینی که از روی غریزه ایجاد میشود و تنها پاسخ به ترسی است که انسانها در طول تاریخ از حوادث قهریه طبیعت داشته اند و در جوامع بسته رخ مینماید. در مقابل در جوامع باز دین و خدایی وجود دارد که مبتنی بر عشق الهی و شهودی است که از یک خالق مطاق وجود دارد. این نوع دینداری از روی ترس و غریزه نیست. برگسون دین غریزی را ناشی از عقل گرایی صرف و زندگی اجتماعی میداند ولی دین واقعی را دین محض و فراتر از عقل میداند. «دو سرچشمه اخلاق و دین» یکی از مهمترین کتابهای برگسون است که به بحث درباره دین و اخلاق میپردازد.
از جمله نکات جالب توجه در مورد هانری برگسون تاثیر بسزایی است که بر روی فیلسوفان بعد از خود گذاشته است. با وجود انتقاد شدید به علم گریزی برگسون که از طرف افرادی مانند راسل وارد شده است، بی شک فیلسوفان اگزیستانسیالیست حیات خود را مدیون وی هستند. در مراسمی که چند دهه قبل در فرانسه برای بزرگداشت هانری برگسون برگزار شد گابریل مارسل از فیلسوفان اگزیستانسیالیست سخنرانی کرده و به مدح او پرداخت. همچنین پیداست که نظرات وی را میتوان با اشراقیون و عرفای مسلمان نزدیک فرض کرد. بسیاری از فلاسفه مسلمان به خاطر این شباهت مفهومی شیفته او شده و به مطالعه و تعمیق در آثار او پرداختهاند. به عنوان مثال او در کتاب «تطور خلاق» به صورت واضح میگوید: «عالم آفریده نشده، بلکه در خلق مدام است»! آشنایان با فلسفه اسلامی با خواندن این جمله بلافاصله به اصطلاح «خلق مدام» در فلسفه ملاصدرا رهنمون میشوند.
شهید مرتضی مطهری نیز در کتاب معرفت خود از وی نام میبرد که بر مطالعه آثار برگسون توسط ایشان دلالت دارد. همچنین کارهای دیگری نیز بر روی شباهتهای برگسون با دیگر فیلسوفان مسلمان انجام شده است. اما باز هم باید تاکید کرد که هانری برگسون، این فیلسوف فرانسوی در انظار صاحب نظران مغفول مانده است و جای کار بیشتر بر روی آرای وی وجود دارد.