دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ملاک تجدد کلام جدید

No image
ملاک تجدد کلام جدید

كلمات كليدي : دين پژوهي، كلام، كلام جديد، تجدد، تكامل گروي، يكسان انگاري

نویسنده : محمد كاشي زاده

کلام جدید (New Theology) یکی از شاخه‌های دین‌پژوهی[1] است که در غرب با عنوان الهیات نوین[2]مطرح شده است. برای شناخت این علم و دریافت تفاوت آن با کلام سنتی لازم است عناصر تشکیل دهنده آن یعنی «کلام» و «جدید» بررسی شوند.

کلام دانشى است که به استنباط، تنظیم و تبیین معارف و مفاهیم دینى پرداخته و بر اساس شیوه‌هاى مختلف استدلل اعم از برهان، جدل، خطابه و ... گزاره‌هاى اعتقادى را اثبات و توجیه مى‌کند و به اعتراض‌ها و شبهات مخالفان دینى پاسخ مى‌دهد.[3]

تجدد که وصف کلام است، هم در ناحیه عوارض متصور است و هم در ناحیه ذاتیات. در صورتی که ذاتیات این علم متحول شوند کلام جدید ماهیت جدید می‌یابد و با کلام سنتی و قدیمی تنها در لفظ اشتراک پیدا می‌کند، اما اگر عوارض آن دچار تغییر و تحول شوند، ماهیت این علم دگرگون نمی‌شود، بلکه عوارض آن جدید می‌شود، و عنوان کلام جدید به عنوان علمی مستقل، خطاست؛ از این رو دو نظریه کلی در باب کلام جدید ارائه شده است: نظریه یکسان انگاری هویتی کلام جدید و قدیم و نظریه تغییر ماهوی کلام جدید.

طرفداران نظریه یکسان‌ انگاری هویتی معتقدند: آنچه رکن اصلی یک علم را تشکیل می‌دهد؛ موضوع، روش‌های کلی و اهداف آن علم است که این امور در کلام جدید و کلام سنتی مشترک هستند و به همین خاطر نباید کلام جدید و سنتی را، دو علم مستقل از یکدیگر تلقی نمود. برخی دیگر نیز که قائل به تفکیک مقام تحقق از مقام تعریف هستند، جدید بودن کلام را ناظر به مقام تحقق می‌دانند نه مقام تعریف.

اما در طرف مقابل کسانی که تفاوت ماهوی را در کلام جدید و سنتی مطرح می‌کنند، معقتدند خواستگاه پیدایش کلام جدید و قدیم متفاوت است و به همین خاطر در ارکان تشکیل دهنده هویتی یک علم (موضوع، روش و هدف) کاملا با یکدیگر تفاوت دارند؛ بدین ترتیب کلام جدید، علمی نو و مستقل از کلام سنتی با موضوع، روش‌ها و اهداف خاص به خود، است.

محورهای تجدد در علم کلام

محورهای متعددی برای تجدد در علم کلام ذکر شده است. این محورها عبارتند از: موضوع، مسائل، اهداف، روش‌ها، زبان، مبانی و مبادی. بعضی از محورهای یاد شده، از ذاتیات علم کلام محسوب می‌شوند و تحول در آن‌ها سبب پیدایش علمی جدید می‌شود، اما بعضی دیگر از محورها رکن و ذاتی این علم نیستند؛ به همین خاطر تحول در آن‌ها موجب پیدایش علم جدیدی نمی‌شود.

برخی موضوع کلام را رکن اصلی این علم دانسته و تغییر در آن را موجب تغییر ماهوی می‌دانند[4]و برخی دیگر موضوع، اهداف و روش‌های کلی این علم را رکن اصلی قلمداد نموده‌اند.[5]به هر حال آرای اندیشمندان در تعیین ملاک تجدد متفاوت است.

ملاک تجدد در علم کلام

با توجه به محورهای ذکر شده نظرات مختلفی در باب کلام جدید ارائه شده است. این نظرات را می‌توان در دو بخش عمده جای داد، بخش نخست که معتقد به تفاوت ماهوی کلام جدید و قدیم است و این دو علم را تنها در لفظ مشترک می‌داند و بخش دیگر که این دو علم را به لحاظ ماهیتی یکسان دانسته و عقیده دارد علم کلام به خاطر تجدد در برخی اضلاع معرفتی تکامل یافته است.

نظریه قائل به تغییر ماهوی کلام جدید:

این نظریه که بر مبانی نسبی‌گرایی و پذیرش اصول هرمنوتیکی غربی استوار گشته، راهی جز پذیرش تغییر ماهوی کلام جدید و کلام سنتی نیافته است و کلام جدید و قدیم را تنها در لفظ مشترک می‌داند.

بر اساس این نظریه کلام جدید علمی است که به لحاظ هویتی متمایز و متعارض با کلام قدیم است. با تغییرات مبانی اندیشه در سده‌های اخیر مباحث اثبات‌گرایانه و جزم‌گرا از فضای اندیشه مدرن رخت بربسته و نسبی‌گرایی جایگزین آن شده است و امروزه هدف علم کلام تبیین ایمان دینی و حفظ آن است.[6]

در نقد این نظر همین‌ اندازه کافی است که بر مبانی نسبی‌گرایی استوار گشته است. شاید این نظریه صرفا بتواند توصیف‌گر تحولاتی باشد که الهیات در غرب پیدا نموده است اما با توجه به مبانی غنی دینی و فلسفی در جوامع اسلامی، کلام و به طور کلی اندیشه اسلامی توانسته است در مقابل نسبی‌گرایی غربی ایستادگی نماید.

نظریه یکسان انگاری

طیف وسیعی از اندیشمندان به یکسان‌انگاری کلام جدید و قدیم معتقدند. از نظر آنان هویت علم کلام تغییر نکرده است بلکه علم کلام به لحاظ تجدد در برخی اضلاع معرفتی آن توسعه و تکامل یافته است. این گروه در تعیین محورهای تجدد در علم کلام اختلاف نظر دارند و هر کدام قائل به تجدد در یک یا چند ضلع از اضلاع معرفتی آن هستند، ولی به لحاظ هویتی همه قائل به یکسان‌انگاری کلام جدید و قدیم هستند. برخی از نظراتی که در این راستا ارائه شده است عبارتند از:

1- دلایل و شبهات جدید:

با توجه به اینکه کلام علمی است که دو وظیفه دفاع و رد شبهات و بیان یک سلسله تاییدات برای اصول و فروع اسلام دارد، شبهات جدید عصر ما و تاییداتی که از مختصات پیشرفت‌های علمی جدید است، لزوم تاسیس کلام جدید را گوشزد می‌کند.[7]

2- تجدد در مسائل و روش‌ها:

برخورد فرهنگ‌ها، دگرگونی بینش‌ها و عوض‌شدن روش تحلیل، مایه پیدایش مسائلی می‌گردد که متکلم امروز باید پاسخگوی آن‌ها باشد. اما پیدایش این مسائل علم جدیدی را پی‌ریزی نمی‌کند، بلکه بسان گذشته، مسائل جدیدی را در علم کلام پدید می‌آورد و تنها فرقی که میان مسائل جدید و قدیم وجود دارد این است که الان شبهه‌ها، به شیوه‌ای دیگر است و درتمام قرون و اعصار، الهیون، با ابزار و ادواتی که در اختیار داشتند، دامن همت بالا زده و به تجزیه و تحلیل مسائل پرداخته‌اند و هم‌اکنون نیز باید این مسائل با بینش خاصی مطرح شود، و مورد تحلیل قرار گیرد.[8]

3- تجدد در مسائل و روشها و مبادی:

تحول و پویایی در علم کلام به چهار شکل قابل ترسیم است: تحول کمی یا کیفی مسائل، تحول در متد و اسلوب، تحول در مبادی استدلال و تحول در موضوع. از آنجایی که در تحول‌های تکاملی قسم اخیر متصور نیست، تجدد در علم کلام را می‌توان از سه شکل نخست به ویژه قسم اول و سوم دانست. بنابراین جدید بودن کلام معاصر بدین معنی است که مشتمل بر پاسخ و راه حل شبهه‌ها و مسائل نوین می‌باشد و در استدلال‌ها و مبانی خویش از مبادی جدید معرفتی بهره می‌برد.[9]

4- تجدد در ابزار، مبادی و مواد تازه عقلی و علمی

برخی از روشنفکران معاصر ملاک تجدد در کلام را محدود به تحول در ابزارها، مبادی و مواد تازه عقلی و علمی می‌دانند، که این سطح از تحول منجر به تغییر ماهوی علم کلام نمی‌شود.[10]اما مشکل ایشان این است که میان کلام جدید و فلسفه دین خلط نموده و این دو علم را یک علم تلقی نموده‌اند،[11]در صورتی که متکلم نسبت به دین و آئین خاص ملتزم بوده و خویشتن را مسئول دفاع از آموزه‌های دینی می‌داند اما کاوش غیر ملتزمانه از مقومات فلسفه دین محسوب می‌شود. علاوه بر این، کلام جدید و فلسفه دین تفاوت‌های دیگری از جهت روش، غایت و محتوا دارند که چنین نگاهی به این دو علم را منتفی می‌سازد.[12]

5- تجدد عالمان:

اگر ملاک تجدد در قبال تقدم، زمان دانسته شود باید در آینده منتظر کلام جدیدتری بود، در نتیجه زمان نمی‌تواند معیار تعیین‌کننده‌ای برای کلام جدید باشد. از سوی دیگر اگر ملاک جدید بودن، پدید آمدن سه محور اصلی: محتوای تازه، مبنای تازه و روش جدید باشد، در این صورت چه کسی تضمین می‌کند که در آینده نزدیک یا دور، مسائل تازه، مبانی تازه و روش تازه عرضه نشود. بر این اساس باید بر اساس مبنای بزرگان در فقه و اصول عالمان را به جدید و قدیم تقسیم کرد و به جای تقسیم کلام به قدیم و جدید باید متکلمان را به جدید و قدیم تقسیم نمود.[13]

6- تجدد در مسائل، روش و زبان:

طبق این نظر دو محور کلی در مقایسه کلام جدید و کلام قدیم تبیین شده است. یکی محور ثبات و دیگری محور تغیر. پرواضح است که کلام جدید بر محور تغیر می‌چرخد و در این محور متحول شده است. زمان ظرف تحول و تجدد کلام است اما معیار و ملاک آن نیست. محورهای ثبات در علم کلام را باید موضوع، اهداف و روش‌های کلی بحث در علم کلام دانست. اما با توجه به اینکه شرایط مکانی و زمانی گوناگون درباره برخی از عقاید دینی، اولویت بخش به برخی عقاید دینی هستند، استفاده از برخی روش‌های بحث و استدلال کارایی بیشتری پیدا می‌کنند و پاره‌ای از اهداف علم کلام از اهمیت بیشتری برخوردار می‌شوند. در همین راستا تجدد در علم کلام قابل تصور است، اما در حقیقت آنچه تطور و تحول یافته است در حقیقت کار و کوشش متکلم است نه موضوع علم کلام یا اهداف و رسالت‌ها یا روش‌های کلی و منطقی بحث‌های کلامی. در نهایت می‌توان از این محورها برای تجدد در علم کلام یاد نمود: مسائل، روش و زبان. البته منظور از تجدد در روش، اهمیت بیشتر یافتن برخی از روش‌های استدلال است نه اینکه روش‌های کلی استدلال تغییر یافته باشند، تجدد در زبان نیز که بیانگر چگونگی ارتباط با مخاطب است را می‌توان از مصادیق تجدد در روش دانست. از سوی دیگر تجدد در مسائل ناشی از تجدد در نگرش‌ها و رویکردهای جدید به مسائل پیشین و مطرح شدن مسائل جدید است.[14]

7- نگرش جدید به مسائل کلامی، نحوه برخورد با متکلمان دیگر ادیان و انتظارات جدید از متکلمان:

امروزه پاره‌ای از شبهات و اشکالات متوجه به دین ناظر به پیامدهای عملی آنهاست. همچنین به خاطر تاثیر مبانی پلورالیسمی دنیای غرب به نظر بسیاری از متکلمان دعاوی متعارض در اصول عقاید هیچ‌کدام قابل اثبات نیست و نزاع میان ادیان پایان ناپذیر است، پس باید از خیر نفی و اثبات مسائل گذشت و به دنبال نقاط ضعف و قوت یکدیگر بود. از سوی دیگر چون اصل دین مورد هجوم واقع شده است و الحاد به صورت روز افزون گسترش می‌یابد، این امر ایجاب می‌کند که پیروان ادیان آسمانی و بلکه همه کسانی که به نوعی معنویت در جهان اعتقاد دارند با یکدیگر همدلی و تشریک مساعی داشته باشند، زیرا بسیاری از شبهات و مشکلات ناظر به مبانی مشترک ادیان است و پرداختن متکلمان به نزاع‌های درون دینی و صرف وقت در رد و ابطال یکدیگر در نهایت به زیان همگان خواهد بود. تفاوت دیگری که میان کلام جدید و کلام قدیم قابل ملاحظه است، اینکه نوعا در گذشته از متکلمان صرفا دفاع و مناظره در باب دین انتظار می‌رفت، اما امروزه بیشترین انتظار از ایشان یافتن نسخه‌ای برای درمان دردهای صعب العلاجی مانند: ترس از مرگ، احساس تنهایی،‌ معنادارای زندگی و ... است.[15]

8- موضوع:

این نظریه قائل است که موضوع علم کلام جدید نسبت به کلام قدیم توسعه بیشتری پیدا کرده است؛ کلام سنتی بیشتر به گزاره‌های ناظر به واقع ‌پرداخته و از گزاره‌های ناظر به ارزش ‌گذشته است. حتی به همه گزاره‌های ناظر به واقع نیز نپرداخته است و تنها به اهم آن‌ها مثل صفات و افعال باری، نبوت و معاد توجه می‌کرده است.[16]

اما این سخن تمام نیست و مباحثی چون حسن و قبح عقلی و امر به معروف و نهی از منکر که مباحثی ارزشی شمرده می‌شوند، در کلام قدیم مطرح بوده‌اند. البته توجه بیشتری که امروزه به گزاره‌های ارزشی شده، قابل تقدیر است.[17]نقد دیگری که بر این نظر وارد است اینکه اگر قرار باشد کلام به همه گزاره‌ها بپردازد؛ اولا مساوی با دین‌شناسی می‌شود و ثانیا گزاره‌ مسئله است نه موضوع؛ پس این نظر بازگشت به تجدد در مسائل می‌کند.

9- تمایز مقام تعریف از تحقق:

این نظریه بر اساس توجه به مبانی نظری معرفتی علم کلام از سویی و تحولات جامعه علمی از سوی دیگر شکل گرفته است. نگاه دو سویه به مبانی نظری و تحولات علمی، دیدی جامع و واقع‌نگر به متکلم می‌دهد که بر اساس آن می‌تواند به دفع شبهات برآمده از سوی ملحدین و مخالفین شریعت بپردازد.

بر این اساس برای فهم ملاک تجدد در علم کلام، باید مقام «تحقق» را از مقام «تعریف» در این علم جدا کرد. در مقام تعریف، مسائل، روش و موضوع و مبانى ـ با حفظ اصول گذشته ـ تحول یافته است. اما در مقام تحقق، کلام از نظام‌هاى هندسىِ مختلفى تشکیل شده است که بسیارى از آن ها هیچ سنخیتى با یک‌دیگر و با کلام قدیم ندارند. کلام جدید در مقام تحقق در ناحیه‌ پیش‌فرض‌ها، موضوعات، روش‌ها و راه‌حل‌ها و سبک و تقدم و تأخر مباحث با کلام قدیم تفاوت پیدا کرده است. بنابراین متکلم باید ضمن توجه به کلام جدید، در مقام تحقق، بر اساس تعریف کلام جدید به مسائل آن بپردازد؛ در نتیجه کلام جدید، تکامل یافته‌ کلام قدیم است.[18]

مقاله

نویسنده محمد كاشي زاده

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS